eitaa logo
دهڪده ‌مثبت
3.1هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
13 فایل
یه دهڪده مثبت، تا توے اون یه زندگی آروم‌ و بدور از افڪار منفی رو تجربه ڪنی♥️ پیشنهادات وارسالی‌هاے زیباتون رو اینجا می‌خونم🌱 @Goolnarjes313 https://harfeto.timefriend.net/16851976543119 لطفامعرفی‌مون کن @Dehkade_mosbat
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علیرضا پناهیان
11.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📿 میدونستی تسبیحات حضرت زهرا(س) چنین معنای قشنگی‌ داره؟‌ 🔻الله اکبر، سبحان الله، الحمدلله @Panahian_ir
🐛🦋 جاده صاف و بدون دست انداز کسالت آور است این جاده های پر پیچ و خم هستند که از تو راننده ماهر میسازند پس از پیچ و خم های زندگی شکایت نکن چون دارن به بهترین راننده تبدیلت میکنن! 📣کانال در ایتا، سروش، بله @Mahdiyar114
◽️◽️◽️ رحمه الله علیه 📿 الهی، اگر بخواهم شرمسارم، و اگر نخواهم گرفتار. 📚 الهی نامه ، ص17. 📣کانال در ایتا، سروش، بله @Mahdiyar114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ☘ اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ سلام امام زمانم 🌺آقاجان به روسياهي‌مان نگاه نکن و به دستهايمان که خالي اند، و به زبانمان نیز گوش مسپار که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند، ❤️قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببين که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را مي‌خوانند... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️ 📣کانال در ایتا، سروش، بله @Mahdiyar114 عجل الله فرجه عجل الله فرجه
✍️ درسی از بزرگان 💥 مقام ولایت 🍁سید علی! خداوند خودش مربی است و مقام ولایت، خودش زمینه ساز وصول عاشقان به مقامات عالی است. 📚 کهکشان نیستی، ص142. داستانی بر اساس زندگی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی 📣کانال در ایتا، سروش، بله @Mahdiyar114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرکس در این زمانه به عشقی دلش خوش است من عاشقِ زیارتِ شب های جمعه ام 📣کانال در ایتا، سروش، بله @Mahdiyar114
🍦بستنی فروشی 💦 صدای هِق‌هِق علی در گوشش پیچید. « اَگگگه مامانم زود عمل نشه می‌میره.» به همین خاطر علی دور از چشم پدرش بعدازظهرها توی مغازه بستنی‌فروشی آقا غلام کار می‌کرد. آخر شب هم خسته و کوفته به خانه می‌رفت. خود علی به او گفته بود. وقتی که مشق‌هایش را ننوشته بود و معلم توبیخش کرد، یواشکی به او جریان را گفت. قول گرفت که رازش را پیش کسی لو ندهد. 🌸او هم می‌خواست کمکش کند. یکی از ترازوهای مغازه پدرش را برداشت؛ ولی باید کاری می‌کرد تا کسی او را نشناسد. ماسکی هم از داخل کیف مادرش برداشت. 🍃خیابان پررفت‌و آمدی را انتخاب کرد. در پناه دیواری نشست. بندهای ماسک را گره زد تا کوچک شود. بندها را پشت گوشش انداخت. 🌺صدای خنده بلند چند دختر را شنید. یکی‌ از آنها گفت: «باور کنید وزن من ۵۰ کیلویه!» 🌾_خُب بیا وزن کن ببینم راست می‌گی؟! 🌸وقتی به نزدیکش رسیدند دخترخاله‌اش را شناخت. دلش هُری ریخت، اگر او را بشناسد و به پدر و مادرش خبر ‌دهد چه خاکی به سرش بریزد؟! دختر چشم آبی روی وزنه رفت. ترازو عدد ۵۰ را نشان داد. با صدای دُرُشت و بَمی گفت: «ده تومن میشه!» 🍁پول را که دادند و کمی دور شدند، ماسکش را پایین آورد نفس راحتی کشید و با آستینش عرق پیشانی و صورتش را پاک کرد. 🍀مرتضی، علی را خیلی دوست داشت. همیشه غبطه او را می‌خورد که چقدر به فکر پدر و مادرش است. 📣کانال در ایتا، سروش، بله @Mahdiyar114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا