eitaa logo
🌹دلانه🌹وقف ونذر ظهور مولا صاحب الزّمان عجَّل الله تعالی فرجه الشریف
2هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
12.7هزار ویدیو
14 فایل
فارغ از هرناخوشی هرچه میخواهد دل تنگت بگو دلانه هایت رو به این آیدی بفرست: @AZADEH49 کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان (عج )و شادی روح پدر ومادرم❤ https://eitaa.com/joinchat/666501313C6c5c76be1b
مشاهده در ایتا
دانلود
بیست سال و سه روز..🕊️ 🌷شهید سید مصطفی موسوی تاریخ تولد: ۱۸ / ۸ / ۱۳۷۴ تاریخ شهادت : ۲۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه،حلب 🌷مادرشهید← *مصطفی دانشجو بود تابستان ها هم گچکاری میکرد هم روزه میگرفت🌙 یکروز با شخصی که میگفت هیچ حق الناسی نکردم صحبت کرده بود:🥀مصطفی به او گفته بود:« مطمئنی که تا حالا حق الناس نکردی؟⁉️حق الناس فقط مربوط به خوردن مال مردم و اذیت کردن مردم نیست،⚡️حق الناس یعنی بخاطر گناه من و تو یک نفر دیگر نتواند امام زمانش را ببیند🥀حق الناس یعنی با هر گناه من و تو چندین روز ظهور امام زمان (عج) به تعویق می افتد🥀و ما حق کسانی که گناه نمی‌کنند تا امامشان زودتر ظهور کند را زیر پا میگذاریم...»🥀مصطفی که از نسل دهه 70 بود بر خلاف خیلی از هم نسل‌هایش و با معرفتی که با مطالعه فراوان و گوش به فرمان رهبر بودن به دست آورده بود خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد،🌙شیفته شهید بابایی بود و از وقتی با این شهید آشنا شد شوق پرواز درونش، شعله ور شد🕊️ او داوطلبانه به سوریه رفت، و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی🎊 در سوریه جام شهادت را نوشید🕊️ و جوان ترین شهید مدافع حرم نام گرفت،....🌙(کتاب بیست سال و سه روز به شرح زندگی سید مصطفی پرداخته شده)💫 او به همراه شهیدان محمدرضا دهقان، احمد اعطایی، و مسعود عسگری با گلوله ۲۳💥و ترکش بر قسمت های گلو، قلب،پهلو،چانه و پیشانی🥀شربت شهادت را نوشید🕊و این ۴ شهید به شهدای اربعه حلب معروف شدند*🕊️🕋 💙🌷
عشق به فرزند یا شهادت؟🕊 🌷شهید میثم نجفی تاریخ تولد: ۱۰ / ۲ / ۱۳۶۷ تاریخ شهادت: ۱۰ / ۹ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه،بیمارستان 🌷اگر نازی کند دختر، خریدارش پدر باشد.🥀شهید میثم نجفی ۲۱ ساله بود که ازدواج کرد، وقتی میخواست ازدواج کند💐فقط یک موتور🏍️ و 500 هزار تومان پول داشت که آن مقدار را هم، برای سفر مکه کنار گذاشته بود.🌙او دوست داشت قبل از ازدواج، حج عمره برود. ولی زمان ازدواج، آن را برای مراسم عقد خرج کرد🌱و خدا همه شرایط را فراهم کرد.🌙چند روز مونده بود که بابا بشه خیلی ذوق داشت حلما کوچولوشو ببینه،🌱اما همش از یه کار نیمه تموم حرف میزد که باید انجام بده و برگرده..🕊برگشت اما جور دیگر...🥀همسرشهید← خیلی مشتاق بود بچه به دنیا بیاید و همیشه میگفت: «پس این بچه کی به دنیا میآد؟ »خیلی دوست داشت دخترش را ببیند🌱 ولی عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر بود .🌙میثم قبل از شهادتش یک روز از سوریه زنگ زد 📞گفتم: «خسته شدم. زودتر بیا خانه» گفت: «زهره جان! سپردمتان به حضرت زینب(س) و از خانم خواسته ام به شما سر بزند...»🌙حلما 17 روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد🥀وقتی حلما میخواست به دنیا بیاید فقط از ائمه و حضرت زینب(س) کمک خواستم🥀این ها بودند که به من آرامش دادند.🌙میثم دخترش را ندید🥀و حلما هم طعم پدر را نچشید...»🥀شهید میثم نجفی از نیروهای سپاه حضرت محمد رسول الله(ص) تهران بود🍃که به جمع شهدای مدافع حرم پیوست💫 و به علت جراحت حاصل از اصابت ترکش به سر🥀چند روزی در کما بود🥀و سپس در تاریخ ۱۰ آذر ماه ۹۴ به شهادت رسید*🕊️🕋 💙🌷
مـُـزدِ ۱۵ ساله🕊️ 🌷طلبه شهید حجت اسدی تاریخ تولد: ۳۰ / ۶ / ۱۳۶۰ تاریخ شهادت: ۲ / ۱۲ / ۱۳۹۴ محل تولد: قزوین محل شهادت: دمشق *🌷همسرشهید← «آقا حجت» هدیه امام زمان(عج) به من بود🌙پدرم شبی آقا امام زمان(عج) را خواب دیده و ایشان به پدرم فرموده اند که «به زودی دو داماد خوب نصیب اش می شود»🌱و این رویا به قدری برای پدرم صادقه بود که مقداری از جهزیه ما را خریداری کرد🍃بعد از آن ماجرا خواهرم نامزد کرد و بعد از سه چهار ماه هم آقا حجت به خواستگاری من آمد🎊که ابتدای امر، تردیدهایی داشتم..🥀چون آقا حجت طلبه بود و با زندگی طلبگی به دلیل روحانی بودن پدرم آشنایی داشتم، برای مثال میدیدم که به روحانیون بعضاً توهین و جسارت میشد🥀اما نهایتاً با عنایت امام عصر(عج) با ایشان ازدواج کردم🎊 زندگی طلبه ها با شهریه منتسب به امام زمان(عج) میگذرد🌙ما هم بدون آنکه حمایت و پشتوانه‌ای داشته باشیم با همین شهریه زندگیمان را آغاز کردیم🎊 با اینکه مبلغ کمی بود اما هرگز کم نیاوردیم و محتاج کسی نشدیم.🌙راوی← صبحِ شهادت آقا حجت، بعد از نماز صبح ،پنجره اتاق را باز کرده و رو به حرم حضرت زینب گفت: بی بی جان ۱۵ سال برایتان نوکری کردم یکشب من را بخرید و کاری کنید که در شب شهادت مادرتان شهید شوم🥀....همان روز مصادف با شب شهادت حضرت فاطمه (س) دعایش مستجاب شد و به شهادت رسید🕊و دقیقا از ناحیه بازو و پهلو دچار جراحت شده و نیمی از صورتشان هم کبود بود...🥀او مداح بود و طی ۱۵ سال مداحی کردنش هیچ صله‌ای دریافت نکرد🌙و میگفت صله من را بی‌بی (س) باید بدهد🕊و آخر هم اجرش را گرفت..🕊🕋 طلبه مداح 💙🌷
رویاے صادقه🌙 🌷خلبان شهید احمد کشوری تاریخ تولد: ۱۳۳۲ تاریخ شهادت: ۱۵ / ۹ / ۱۳۵۹ محل تولد: مازندران محل شهادت: ایلام،میمک *🌷مادرشهید← احمد چهار ماهه شده بود كه خواب سه بزرگوار را ديدم،💫امام علی(ع)،امام حسين(ع) و امام رضا(ع)،🌙قنداقه احمد رو به رويم بود، امام رضا(ع)،دست مبارک‌شان را روی سينه‌شان گذاشتند💫و به فارسی به من فرمودند:«ضامن احمد منم!»🍃احمد که ۲۷ ساله شد یک‌بار دیگر خواب امام رضا(ع) را دیدم.🌙یه پرونده توی دستش بود.به من گفتند؛ احمد دیگه ۲۷ ساله است و این پرونده اوست، عمر احمد در دنیا تمام است.🕊ناراحت شدم.خب چه کنم،مادرم دیگر!🥀به امام گفتم: آقا! ناراحتم! و امام فرمودند:ناراحت نباش، تمدیدش کردم.🌱وقتی خوابم را برای احمد تعریف کردم،فقط خندید.انگار می‌دونست که مدت این تمدید کوتاهه، خیلی کوتاه، فقط به اندازه یک ماه! ...»🥀راوی← ترکشی به سينه احمد نشسته بود💥برده بودنش برای آخرين عمل جراحی🥀قبل از عمل بلند شد که برود بهش گفتن: بمان! اينجوری خطرناکه🥀گفت: وقتی اسلام در خطر باشه من اين سينه رو نمیخوام...»⚡️شهید احمد کشوری سرگرد خلبان بالگرد جنگنده بل-۲۰۶ آجت رنجر🚁و بل ای‌اچ-۱ کبرا هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران بود🚁 کسی که ارتش رژیم بعثی را در نخستین روزهای دفاع مقدس زمین گیر کرده بود💥سرانجام 15 آذر ماه 59 در حالی كه از يك مأموريت بسيار مشكل،پيروزمندانه باز می‌گشت🚁 مورد حمله نابرابر چند هواپیمای جنگی دشمن قرار گرفت💥🚁بالگردش به شدت می‌سوخت🔥آن را تا موضع خودی رساند و آن گاه در خاك وطن سقوط كرد🥀و شربت شهادت را نوشيد*🕊️🕋 💙🌷
شهید محراب...🕊️ 🌷شهید آیت‌الله عبدالحسین دستغیب تاریخ تولد: ۱۲۹۲ تاریخ شهادت: ۲۰ / ۹ / ۱۳۶۰ محل تولد: شیراز محل شهادت: شیراز 🌷شهید دستغیب← اگر سگ گرسنه ای به شما روی بیاورد و همراه شما نان و گوشت باشد آیا با گفتن چخ، سگ می‌رود ؟؟؟؟؟❓چوب هم بلند کنی فایده ندارد ، او گرسنه است و چشمش به غذاست و دست بردار نیست.⚡️اما اگر هیچ همراه نداشته باشی میفهمد چیزی نداری و می‌رود.⚡️دل شما مورد نظر شیطان است نگاهی به دل می‌کند اگر آذوقه‌اش در آن بود ، حب مال و زر و زیور ،شهوت ،بخل ،حسادت و ....همانجا متمرکز می‌شود. صدبار هم بگویی: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم... فایده ندارد!❗️اگر طعمه اش را دور کنی آنگاه میبینی با یک استغفار فرار می‌کند...⚡️ کلام شهید← هر عمامه به سَری که از رهبر مُکرَّم فاصله بگیرد، لعنت خدا بر او باد! گرگها در کمین هستند تا بین ما و رهبر جدایی بیندازند....✔️شهید دستغیب ، مجتهد شیعه، شهید محراب، امام جمعه شیراز. شهرت او بیشتر به سبب درس اخلاق و کتاب‌های فراوان اخلاقی او است.🌙گناهان کبیره،قلب سلیم، داستان‌های شگفت، از جمله آثار ایشان است...🌱قاتل شهید دستغیب ۱۸ سال بیشتر نداشت. اما شدیدا تحت تاثیر مجاهدین خلق بود.⚡️ تصمیم گرفت با یک عملیات انتحاری آیت الله دستغیب را به شهادت برساند.⚡️۲۰ آذر ۱۳۶۰ با کمربند انفجاری و در پوشش یک زن باردار، خود را به آیت الله نزدیک کرد💥و... آیت الله سید عبدالحسین دستغیب و ۱۲ نفر از همراهانشان در این واقعه به شهادت رسیدند.🕊🕋 💙🌷
چهارمین شهید خانواده🕊️ 🌷شهید شعبانعلی نژاد فلاح تاریخ تولد: ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: البرز،ساوجبلاغ محل شهادت: شلمچه *🌷همسرشهید← مقام معظم رهبری که آن زمان رئیس جمهور بودند🌙به خانه پدر ایشان سر زدند. اینها 6 برادر بودند که 3 نفر از آنها شهید شدند🕊️مقام معظم رهبری در این ملاقات گفتند که دیگر کسی از این برادرها نباید به جبهه برود این خانواده 3 شهید داده است.🌙بعد از این اتفاق، شعبانعلی از سپاه استعفاء داد و به خانه برگشت.🌱او در امور بهداری سپاه مشغول بود مسئولان بهداری می‌گفتند خانم فقط این گره به دست شما باز می‌شود. ما به ایشان نیاز شدیدی داریم، کاری کنید تا برگردند.🌙من هم پایم را در یک کفش کردم که یا طلاق یا سپاه؛‼️شعبانعلی هم راضی شد و به سپاه برگشت.🌙نمازهای شبش ترک نمیشد، وابستگی عجیبی به او داشتم🥀او معاونت بهداری لشکر ۱۰ سیدالشهداء را پذیرفت که در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید و چهارمین شهید خانواده شد🕊مادر شهید ،از رهبر معظم انقلاب لقب ام‌البنین زمان را گرفت.🌙مقام معظم رهبری در زمان رحلت پدر شهیدان نژاد فلاح ، همسر فداکار و مادر ۴ شهید "،اسدالله، غیاث‌علی ، رضا و شعبانعلی نژاد فلاح" را به عنوان ام‌البنین زمان معرفی کرد🌙وقتی راز شهادت فرزندانش را سوال کردند گفت که همیشه دغدغه های خدایی داشت و هرگز بی وضو فرزندانش را شیر نداده🌙و جز ذکر الهی و یاد اهلبیت ، بر گوش آنها لالایی نخوانده است،💫و اینچنین وظیفه‌اش را در برابر ذات الهی به درستی به جای آورد🌙و با تقدیم (چهار شهید و دو جانباز) تاریخ ساز شد*🕊️🕋 💙🌷
وقتی مهتاب گم شد 🌷شهید علی خوش لفظ تاریخ تولد: ۸ / ۸ / ۱۳۴۳ تاریخ شهادت: ۲۹ / ۹ / ۱۳۹۶ محل تولد: همدان محل شهادت: بر اثر مجروحیت 🌷 گفتگوی جانباز 70 درصد شهید علی خوش لفظ با رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله)← آقا یک چیزی بگویید دلمان آرام بگیرد؟؟❓رهبر انقلاب← آرام باشید 🌱این چیزهایی که می‌بینید اینها حوادث طبیعی یک راه دشوار به سمت قله است.🏔داریم می رویم! داریم می‌رویم! اصلاً نگران نباشید! این حوادث اگر نبود باید تعجب می کردیم! انقلاب دارد حرکت می‌کند،🌙من آرامش دارم. من دارم حرکت میکنم. من دارم حرکت را می‌بینم. . .»♡💫خواهر شهید← برادرم امیر، اولین پسر این خانواده است که سال ۶۳ براثر عوارض شیمیایی در مناطق عملیاتی آسمانی شد.🕊بعد جعفر در سال ۶۶ هفت ماه پس از ازدوجش شهید شد🕊و سپس علی.🕊علی تمام هشت سال جنگ تحمیلی را در جبهه حضور داشت.💥در این مدت ۱۱ بار مجروح شد.هم شیمیایی شده و هم یک ترکش همسایه نخاعش بود.🥀در شیراز و تهران چند بار نخاع ایشان را باز کردند،ولی کسی حاضر نشد دوباره دست بزند.گفتند:«قطع نخاع می‌شود.»🥀بعد از جنگ هم دوبار برای درمانشان به آلمان اعزام شدند که متأسفانه تمام این تلاش‌‎‌ها نتیجه نداد،🥀او درد شیمی درمانی هم تحمل میکرد.🥀تهیه دارو مخصوصاً داروهای شیمی‌درمانی برایشان بسیار سخت بود.🥀"وقتی مهتاب گم شد" کتابی است که از زندگی این شهید قهرمان نوشته شده.🌙و عاقبت پس از سال‌ها تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت🥀و صبر در برابر دوری یاران و دوستان،29 آذر ماه 1396 آسمانی شد و به کاروان عظیم شهدا پیوست🕊🕋 💙🌷
شهید غواصی که بیماری را شفا داد 🌷شهید حسینعلی بالویی تاریخ تولد: ۱۳۴۹ تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: بهشهر،مازندران محل شهادت: ام‌الرصاص *🌷پدرشهید← روزی بر سر مزار نمادین فرزندم رفته بودم🌙دیدم زن و شوهری بر سر مزار پسرم نشسته‌اند و به شدت گریه می‌کنند...🥀رفتم نزدیک و علت را جویا شدم.. گفتم که پسر من مفقود الجسد است..🥀خانمی که گریه می‌کرد گفت: فرزند مریضی دارم🥀که از ناحیه دو پا فلج بود..🥀دوا و درمان‌های ما نتیجه نداد🥀و از سلامتی‌اش نا امید شدیم..🥀اما پسرم یک شب در خواب دید که جوانی به سراغش آمده و به او می‌گوید: که از جایش بلند شود..🌙پسرم در پاسخ جوان می‌گوید: که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم🥀جوان می‌گوید: "برخیز تو شفا یافته‌ای،من شهید بالویی از مازندران هستم"..🌙 فرزندم از خواب بلند شد در حالی که شفا گرفته بود🌱من تمام گلزار شهدای شهرهای مازندران را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم🌙تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر(اینجا) سنگ قبر را پیدا کردم....»🌙بعد از صحبت ها با آن خانوم، نشستم و برایم مسلم شد که فرزندم زنده حقیقی است...»🌱شهید بالویی شهید غواص🤿 در عملیات کربلای 4 در دی ماه ۱۳۶۵ با همرزمان دیگر به آب زدند🌊 و به اسارت دشمن در آمدند..🥀دشمنان بچه های ما را با دستانی بسته، زنده به گور کردند🥀بعد از 30 سال پیکر 175 شهید غواصِ دست بسته🥀در سال 1394 به وطن بازگشت که شهید حسینعلی بالویی 16 ساله یکی از این شهدا بود*🕊️🕋 💙🌷
شهیدِ غواص... 🌷شهید محمدصادق معلمی تاریخ تولد: ۲۰ / ۱۰ / ۱۳۴۸ تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: ساری،مازندران محل شهادت: ام‌الرصاص 🌷مادرشهید← محمدصادق هنوز کلاس سوم راهنمایی را پشت سر نگذاشته بود که به جبهه رفت.🕊من آن موقع کلاس آموزش خیاطی داشتم، یک روز رفتم به آموزشگاه سربزنم در برگشت دیدم پسرم ۱۰۰ تومان از خانه برداشته و جایش یک نامه گذاشته است.📄در نامه نوشته بود: مادر جان من به جبهه رفتم. این پول را هم برای هزینه راه به امانت برداشتم، حتماً پس می‌دهم...📝 او از ۱۳ سالگی تا ۱۷ سالگی جبهه بود. آخرین اعزامش کمی قبل از عملیات کربلای ۴ بود🌊یک هفته بعد از شهادت محمد‌صادق، پدرش به منطقه رفت و از آنجا خبر آورد که پسرمان شهید شده است.🕊دوستانش می‌گفتند وقتی محمد‌صادق مجروح شد، اوضاع منطقه به قدری وخیم بود که مجبور شدیم او را نیمه‌جان در میان نیزار‌ها بگذاریم و به عقب برگردیم،🎋یکی از همرزمان دیگرش هم که شاهد شهادتش بود برایمان تعریف کرد که بعثی‌ها سر پسرم را بریده بودند..🥀30 سال منتظر بازگشت پیکرش ماندیم تا سال 94 که خبر رسید او هم در کاروان 175 شهید دست بسته حضور دارد..🕊«.شهدایی که توسط بعثی ها دستشان را با سیم بسته بودند و آنها را زنده به گور کردند..»🥀پسرم دی ماه به دنیا آمد و دی ماه هم به شهادت رسید.🕊بسیار جالب است که روز تولدش مصادف با شهادت امام جعفرصادق (ع) بود و نامش محمد صادق قرار گرفت.🌙شهادتش هم مصادف با شهادت امام جعفرصادق (ع) بود🕊و حتی روز تشییع و تدفین پیکرش هم مصادف با سالروز شهادت امام جعفرصادق (ع) بود🕊🕋 طلبه 💙🌷
حکایتی بسیار دردناک درباره شهادت یکی از اسرای غواص🥀   🌷شهید محمد رضایی 20 ساله متولد مشهد،که دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ به اسارت بعثی ها درآمد و در سال ۱۳۶۶ به شهادت رسید.🕊بعثی ها محمد رو به شدت شکنجه کرده بودند.🥀تعدادی از خشن ترین شکنجه گرای بعثی،عدنان و علی آمریکایی،محمد رو بردن داخل حموم،پیراهنشو درآوردن و با کابل به جونش افتادند🥀بعد از اینکه بی حال شد؛انداختنش زیر دوش آبِ جوش.هر چی سعی کرد از زیر دوش بیاد کنار،اونا اجازه نمیدادند🥀تا اینکه پوست بدنش سوخت و تاول زد.بعد شیشه‌هایی رو خُرد کردن و محمد رو روی شیشه ها با بدن برهنه می غلتوندند🥀و با کابل میزدند که شیشه ها در بدنش فرو رود؛‌🥀به اینم اکتفا نکردن و اونقد با کابل زدن که تکه های پوست تاول زده با ضربات کابل جدا میشد و شیشه ها بیشتر فرو میرفت.🥀تکه هایی از بدن محمد به دیوار چسبیده بود،باز هم شکنجه ها راضیشون نکرد؛⚡️آب نمک آوردن و روی زخمها و بدن سوخته و پاره پاره شده می‌ریختند.🥀او فقط آرام حضرت زهرا و حضرت ابوالفضل را صدا میزد.🌙میخواستند از محمد اطلاعات بگیرند اما او فقط مقاومت کرد.🥀دیگه طاقتش طاق شد و از شدت درد ناله میکرد؛که یکی از نگهبانا یه قالب صابون رو به زور توی دهان محمد فرو کرد⚡️شدت جراحات داخل حلق و ریه به او امان نداد؛‌و خفگی مزید بر علت شد؛و همونجا کف راهروی حموم در نهایت مظلومیت جان داد و به دیدار اربابش امام حسین(ع) رفت؛🕊پیکر او سال ۱۳۸۱ نبش قبر و به وطن بازگشت🕊بعد از ۱۵ سال پیکرش هنوز سالم بود.🌙ما اینجور شهید دادیم حالا وظیفه من و تو در مقابلشان چیست⁉️🕊🕋 💙🌷
شهید غواصی که سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود... 🌷شهید حسن پام تاریخ تولد: ۱ / ۱۲ / ۱۳۴۷ تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: رند،ماکو،آذربایجان محل شهادت: شلمچه 🌷همرزم← در شب عملیات کربلای ۴ در آب های اروند بودیم و حسن با ۱۸ سال سن جلوتر از من حرکت می‌کرد.🌊حدوداً ساعت ۱۱ شب، تیر دشمن به سمت چپ او اصابت کرد.💥خون زیادی از زخم‌هایش می‌رفت.من صدای یاحسین (ع) و یا زهرا (س) او را می‌شنیدم.🥀او از طرفی به خاطر دردی که می‌کشید، حضرت زهرا (س) را صدا می‌زد و از طرفی هم نگران لو رفتن عملیات بود.🥀البته آن زمان که ما در اروندرود بودیم، نمی‌دانستیم عملیات لو رفته است.⚡️آتش ریختن دشمن روی اروندرود هم برایمان دور از انتظار نبود.💥شدت جراحت و خونریزی حسن، طوری بود که نمی‌توانست از اروند زنده بیرون بیاید.🥀او در آن موقعیت برای اینکه عملیات لو نرود، سرش را زیر آب کرد.🥀بعد از چند لحظه دیدم که پیکرش روی آب آمد.🥀در آن شرایط تنها کاری که می‌توانستم انجام بدهم این بود که پیکرش را به جایی منتقل کنم تا بعد از عملیات او را به عقب بازگردانم.🥀به همین خاطر او را به نزدیکی سیم‌خاردار‌های خورشیدی بردم و لباسش را به سیم‌خاردار‌ها بستم،🥀 در مسیر بازگشت خودم را به سیم‌خاردار‌های خورشیدی رساندم تا پیکر شهید «حسن پام» را به عقب برگردانم،🌙اما با توجه به شرایط جزر و مدی که بر اروند رود حاکم بود، آب بالا آمده بود و نتوانستم پیکر حسن را پیدا کنم🌊چند سال بعد پیکر حسن پام را در انتهای اروندرود پیدا کرده بودند...🕊🕋 💙🌷
کرامات شهید 🌷شهید سید مجتبی علمدار تاریخ تولد: ۱۱ / ۱۰ / ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۱۱ / ۱۰ / ۱۳۷۵ محل تولد:ساری محل شهادت:ساری،مجروح شیمیایی 🌷مداح و عارف شهید سیدمجتبی علمدار بعد از پایان جنگ با عوارض مجروحیت ها و شیمیایی شدنش دست به گریبان بود🥀که طحال و قسمتی از روده‌هایش را برداشتند..🥀سید دو روز قبل از اینکه به کما برود گفته بود: می‌بینم ۱۴ نور پاک حضرات معصومین دنبالم آمدند.🌙من می‌بینم.منتظرم مرا ببرند.🕊شما اذیت نکنید بگذارید غسل شهادت انجام بدهم.من رفتنی‌ام..🕊همیشه اول تا یازدهم دی ماه مریض بود. خیلی عجیب بود.❗️میگفت وقتی که شیمیایی شدم همین اوایل دی ماه بود و عجیب تر اینکه 11 دی ماه، هم روز تولد و هم روز شهادتش بود.🕊در دی ماه ازدواج کرد💍و دخترش(زهرا) هم دی ماه بدنیا آمد.🌱زمان شهادتش،لحظه اذان که شد،بعد از یک هفته بیهوشی کامل،⚡️بلند شد و همه را نگاه کرد و شهادتین را گفت،و گفت: خداحافظ (و در روز تولدش)شهید شد...🕊دختر دانشجویی از تبریز می‌گفت: من سرطان داشتم و دکترها ساعت مرگم را تعیین کردند.🥀یکی از بچه‌های دانشگاه عکس شهید علمدار را داشت.به من گفت: اگر توسل به جدّش بگیری حتماً شفا میگیری.🌙من آن شب و چند مدت بعد هم، پشت سر هم خواب شهید علمدار را دیدم که می‌گفت:«من برای تو جور می‌کنم که با دانشجویان بیایی شلمچه.وقتی برگشتی،شفا می‌گیری»و همین هم شد.🌟یک خانم تهرانی بود که سرطان داشت و دکترها هم جوابش کرده بودند🥀میگفت: سر قبر شهید علمدار آمدم و به جدش توسل کردم.🌙در خواب شهید را دیدم که گفت تو ۳ روز دیگر شفا می‌گیری و شفا گرفتم🕊🕋 💙🌷