6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تویی نور خونوادهی امام حسین علیهالسلام
تویی عشق فوقالعادهی امام حسین علیهالسلام
تویی اولین علی نسل فاطمه سلاماللهعلیها
آقازادهی امام حسین علیهالسلام
میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان مبارک باد✨🎊🎉
❥❥❥@delbarkade
دلبرکده
✅مدیریت زمان 1⃣ به آخر روز می رسی و میبینی هیچ کدوم از کارات رو انجام ندادی...!! ❥
24.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅مدیریت زمان 2⃣
⏳چگونه زمان را مدیریت کنیم...؟🤔
❥❥❥@delbarkade
🍃
من و خورشید،
برای دوستداشتنت بیدار میشویم
هر صبح...
🌞🌱♥️
❥❥❥@delbarkade
دلبرکده
#داستان #فیروزهی_خاکستری43 #فیروزهی_خاکستری ترسیدم پلک بزنم و همه چیز توهّم باشد. امیر با یک بط
#داستان
#فیروزهی_خاکستری44
#دیر_و_زود
با صدای «آخ» فرانک برگشتم. نیشگون مامان از نگاه امیر هم دور نماند. سعی کرد لبخندش را مخفی کند. با لهجه شیرین مازنی گفت:
_خاله جان گفتم که تقصیر من بود دیر شد...
مامان به همان مازنی جواب داد:
_برا دیر شدن نبود خاله
نفسش را بیرون داد و چپ نگاهمان کرد:
_چطور سر از بهشت زهرا درآوردین؟!
فرانک با صورت درهم بازویش را مالش داد. فهمیدم مامان ملاحظهی حالم را میکند وگرنه من باید بازخواست میشدم. جلو رفتم. بازوی فرانک را ماساژ دادم. سرم را پایین انداختم.
_من دلم خیلی تنگ بود...
بغض گلویم را گرفت:
_نیاز داشتم به بابا
به طرف در هال تند قدم برداشتم. بدون اینکه لباس عوض کنم، در اتاق چنباتمه زدم. فرانک سر کمدش رفت. لباسهای راحتیاش را برداشت. رو به من ایستاد. نگاهم کرد. به سمت در رفت. دوباره برگشت و آرام و با هیجان گفت:
_خوشم اومد فیروزه حالشو گرفتی...
_چی چیو خوشم اومد؟!
حرفش تمام نشده بود که فهیمه داخل شد:
_عقلتو دادی دست این؟!
_انگار حرفهای خاله سودی یادت رفته!
بدون اینکه من دخالت کنم بحث بین فرانک و فهیمه بالا گرفت.
_الان وقت انتقام گرفتن نیست خانم.
_آهان یعنی باید غش و ضعف بره که امیر خان لطف فرموده اومده...
طاقت فهیمه طاق شد:
_من نمیدونم کی از تو نظر خواست مثل نخود...
_من داشتم با فیروزه حرف میزدم تو مثل نخود پریدی...
_آخه بچه تو چی میدونی از ازدواج و شوهرداری؟!
_هان نه که جنابعالی سه تا شوهر کردی!
ورود مامان به بحث بیفایده آنها پایان داد.
_چتونه؟! صداتون رو انداختین تو سرتون. برین بیرون میخوام با فیروزه حرف بزنم.
هر دو در سکوت بیرون رفتن. مامان روبرویم نشست. دستان گرمش را روی دستان یخزدهام گذاشت.
_عزیزدلم میدونم از حرفهای سودی هنوز داغی اما خالهات رو که میشناسی تو دلش چیزی نیست کمی زبونش تنده.
چشم و ابرویی بالا انداخت و با لبخند کوچکی با لهجه مازنی ادامه داد:
_تازه اگه بخوا پسرزنش بشی که باید شیمار بازیهاش رو به جون بخری
برای حرف زدن با امیر ضربان قلبم رگباری میزد. برای اینکه این فرصت را از دست ندهم به حرف آمدم:
_اگه اومده که وایسه تا حرفهاش رو بشنوم وگرنه الکی خودم رو کوچیک نکنم.
چشمان مامان برق زد:
_مامان جان خیلی خوب گفتن که «چقدر زود دیر میشود» پس نذار زندگی تو رو بازی بده...
حرفهای زیادی درمورد بازی زندگی زد. اما بیشتر از همه شعر قیصر در مغزم رژه رفت:
«حرف های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!»
👀 3 اشتباهی که از ما یک شخصیت منفور میسازه:👇
❌ همیشه طلبکار بودن از بقیه
❌ همیشه حسرت زندگی دیگران رو خوردن
❌ پشت سر دیگران حرف زدن
❥❥❥@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
«رفتار بعضیامون با امام زمان، دقیقا مثل رفتارمون با کتاب های تو کتابخونه مون هست؛ دوسش داریم، اما حس و حال ورق زدنش را نداریم و با اینکه داریمش، بهره ای ازش نداریم ...»😔
#امام_زمان (ع)
#جمعه
❥❥❥@delbarkade
10.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🪴 آموزش کاشت سبزه رزماری
#رزماری
#کدبانوی_هنرمند
❥❥❥@delbarkade
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💝 قبل از ازدواج چی فکر میکردی، بعدش چی شد؟؟ 👀
#زندگی_مشترک
❥❥❥@delbarkade