#شهیدانه🌱
شهید حججی تا مدتها پیکرش توی دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش تبادلی با هم انجام بدهند.
بنا شد حزب الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند..🚶🏻♀
به من گفتند : می توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟!
میدانستم میروم در خطر امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند ؛ اما آن موقع محسن برایم از همه چیز حتی از جان مهمتر بود(:✨
قبول کردم..☺️
خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف مقر داعش.
توی دل دشمن بودیم یک داعشی که لباس سفید و بلندی پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمزی پوشانده بود 🔥با اسلحه اش ما را می پایید...
پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد😭💔
و گفت این همان جسدی است که دنبالش هستید...😔💔
میخکوب شدم از درون آتش گرفتم😭💔
مثل مجسمه ها خشک شدم 🥀
رو کردم به حاج سعید گفتم من چجوری این بدنو شناسایی کنم؟!💔
این بدن اربا اربا شده😭💔
این بدن قطعه قطعه شده😭💔
بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه را مسلح کرد..
داد زدم : پست فطرتا مگه شما مسلمان نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دستاش😭😭💔؟!
حاج سعید حرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.
داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند ، می گفت : این کار ما نبوده کار داعشِ عراق بوده.
دوباره فریاد زدم کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه کنید؟!
داعشی به زبان آمد گفت : تقصیر خودش بود از بس حرصمون رو در آورد نه اطلاعاتی بهمون داد
نه گفت اشتباه کردم و نه حتی کوچکترین التماسی به من کرد:)!که از خونش بگذریم فقط لبخند میزد!🙂💔💔
روحش شاد و یادش گرامی باد!😞🖤
#شهیدمحسنحججی
┄┅═✼✨🌸✨✼═┅┄
@donyayechadoryha
┄┅═✼✨🌸✨✼═ ┅ ┄