eitaa logo
خـوشـ😋ـمـزه تـرین ها🍟🥩
22.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
52.1هزار ویدیو
98 فایل
سلاااام😍 به بزرگترررررین کانال موکبانگ خوش اومدین ☺ کلی کلیپ غذا خوردن خفن هرروز میذاریم تا اب دهنتون بیاد😋😁😎😍 کنار ما با یه دید خوشمزه همه چیزو بخور😌😋😍 هرروز قویتر از دیروز😘😘🙇😻 🧇😍🍝@Delicious_foods🍲 🧇😍 تبلیغات: @tarefeh_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
کیا تولدشون تو محرمه☹😂☹💔 #T ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
بنده ای، خدا را گفت: اگر سرنوشت مرا تو نوشته ای پس چرا دعا کنم؟ خداوند فرمود: شاید نوشته باشم هر چه دعا کرد.. امضای خدا پای تمام آرزوهاتون...♡
سهمت همه نیکبختی و شادی باد رویایِ پر و بالِ تو آزادی باد خورشیدترین تاب و تبِ تابستان! صبحتون پر از آرامش 🌹
44.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
* در طبیعت * - پیتزا 🍕 - 👈 مایه گوشتی : گوشت چرخ‌کرده پیاز فلفل دلمه‌ای رب گوجه‌فرنگی فلفل ، نمک ، زردچوبه 👈 خمیرپیتزا : آرد : ۱/۵ لیوان آب ولرم : نصف لیوان خمیر مایه : ۱ قاشق غذاخوری سرخالی شکر : ۱ قاشق چای‌خوری نمک : نصف قاشق چای‌خوری روغن : ۳ قاشق غذاخوری - آب ولرم را به همراه شکر و خمیرمایه هم بزنید نصف آرد را الک و اضافه کنید و هم بزنید بعد نمک و روغن اضافه کنید و هم بزنید حالا بقیه آرد را الک و کم کم اضافه کنید تا خمیر حاصل شود ده دقیقه خمیر را ورز بدید تا چسبندگیش از بین بره بعد ظرفتونو چرب کنید و بزارید یک ساعت استراحت کنه - ~ 🍕 -🍜💕- ۰ 😍🧇@Delicious_foods🧇😍
💕 داستان کوتاه . "بزرگی" در عالم "خواب" دید که کسی به او می گوید: فردا به فلان حمام برو و "کار روزانه ی حمامی" را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد، ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد دید حمامی با "زحمت زیاد" و در هوای گرم از فاصله ی دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود "حرام" کرده است. به نزدیک حمامی رفت و گفت: "کار بسیار سختی" داری، در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و... حمامی گفت: "این نیز بگذرد." یکسال گذشت... برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتری ها "پول" می گیرد. مرد وارد حمام شد و گفت: یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون "کار راحت تری" داری! حمامی گفت: "این نیز بگذرد." دوسال بعد هم خواب دید این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید وقتی جویا شد گفتند: او دیگر حمامی نیست در بازار تیمچه ای(پاساژی) دارد و یکی از "معتمدین بزرگ" است. به بازار رفت و آن مرد را دید گفت: خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می بینم معتمد بازار و"صاحب تیمچه ای" شده ای... حمامی گفت: "این نیز بگذرد." مرد تعجب کرد گفت: دوست من، کار و "موقعیت" خوبی داری چرا بگذرد؟! "چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آن جا نبود." مردم گفتند: پادشاه "فرد مورد اعتمادی" را برای خزانه داری خود می خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم از نزدیکترین "وزیر پادشاه" شد و چون پادشاه او را امین می دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او "پادشاه" است. مرد به "کاخ پادشاهی" رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود، جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت: خدا را شکر که تو را در "مقام" بلند پادشاهی می بینم. پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت: "این نیز بگذرد." مرد "شگفت زده" شد و گفت: از مقام پادشاهی بالاتر چه می خواهی که باید بگذرد؟! مرد سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد، گفتند: پادشاه "مرده" است ناراحت شد به "گورستان" رفت تا عرض ادبی کرده باشد مشاهده کرد بر روی "سنگ قبری" که در زمان حیاتش آماده نموده "حک"کرده و نوشته است؛ " این نیز بگذرد." * هم موسم بهار طرب خیز بگــــذرد هم فصل ناملایم پاییز بگــــــــــذرد گر نا ملایمی به تو کرد از قـضــــــا خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد * 🩷 🍃 🍃 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚