- دِلـخُوشیم -
قانع به یک نظارهی خشکیم ما ز دور ؛
بر روی ما چرا در گلزار بستهای . . ؟
- دِلـخُوشیم -
شنیده بودم :
یه شهیدی بود میگفت دوست داشتم حداقل یکبار هم که شده تو بغل آقا نفس بکشم . .
خواستم بگم آره ؛ بعضیا دوسش ندارن ولی کساییم داریم که دیدنش ، بغل کردنش ، آرزوشونه !(:
- دِلـخُوشیم -
حالا این منم ، که غبطه میخورم به اون دختربچهها و پسربچهها ، به اون بازیگرای بیستوسهنفر ، به رفقای حاج قاسم . .
که حاج قاسم بغلششون کرده :)))
- دِلـخُوشیم -
شب جمعه است و دلم کرببلا می خواهد ،
کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد .
چه کنم من که ندارم به جز این قلبِ سیه ،
دلِ من از تو حسین قدری دوا می خواهد .
شب جمعه شد و مادر به حرم آمده است ،
وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد .
آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا ،
دلِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد .
هدایت شده از پ
حالا او مانده و هزار و یک خاطره ای که بوی همسفر شھیدش را میدهد !*
هدایت شده از - دختر ِشھید -
از اینکه از باخت تیم ملی کشورم ناراحتم ؛ خوشحالم !
- دِلـخُوشیم -
-یادانگشترتوشدهداغما:)💔
چهل روز گذشت . .
ولی خیلی زود گذشت .
- دِلـخُوشیم -
چهل روز گذشت . . ولی خیلی زود گذشت .
آرمانم رفت، اما آرمان پاینده ماند ،
آن مجاهد رفت، اما امتی رزمنده ماند .
کودک و پیر و جوان ما، سلیمانی شدند ،
شور و شوق پایداری در جهان آکنده ماند .
#برایداداشآرمانمون
تمامِ روزهایِ هفته سردرگمم ،
غروبِ جمعه که میشود . .
سر از دلتنگی در میآورم :))!
هیچکس آیا تونسته غم فاطمه در سوگ پدر را به تصویر بکشد جز ناله های بیتالاحزان فاطمه؟ در اندوه جگر سوز علی در مواجهه با فاطمه میان در و دیوار و گاه شستن صورت نیلی و بازوی کبود فاطمه؟ هیـچ هنرمنـد عارفی توانسـته است مرثیه بسـراید آنچنانکه از عمق رنـج آدمی درچروكهاي پیشانی علی خبر دهـد و
وسـعت غمهـاي خلقت را در پهنـاي اشک علی بشـناسد و بشـناساند جز باز اشک پنهانی علی؟
[ کشتیپهلوگرفته ، شجاعی ]