eitaa logo
- دِلـخُوشیم -
593 دنبال‌کننده
156 عکس
22 ویدیو
0 فایل
Palestine 🇵🇸 - خاطرات ِ حرم رو میگیرم تو بغلم، تا یکم آروم بشه قلبم؛ - فعلِ مجهول اولین بار، کنارِ بدنِ تو ساخته شد؛ آیا تو حسین منی :) ؟
مشاهده در ایتا
دانلود
دلتنگِ شبای کربلا ، با ماه‍‌ِ تو آسمونش !(:
- دِلـخُوشیم -
شب جمعه است و دلم کرببلا می خواهد ، کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد .
چه کنم من که ندارم به جز این قلبِ سیه ، دلِ من از تو حسین قدری دوا می خواهد .
شب جمعه شد و مادر به حرم آمده است ، وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد .
آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا ، دلِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد .
کی شود قسمت من هم بشود کرب و بلا ، دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد !(:
- دِلـخُوشیم -
همسر‌شهید‌دانیال‌زاده در اولین سالگرد ازدواجشون . .
هدایت شده از پ
حالا او مانده و هزار و یک خاطره ای که بوی همسفر شھیدش را میدهد !*
هدایت شده از - دختر ِشھید -
از اینکه از باخت تیم ملی کشورم ناراحتم ؛ خوشحالم !
- دِلـخُوشیم -
-یاد‌انگشتر‌تو‌شده‌داغ‌ما:)💔
چهل روز گذشت . . ولی خیلی زود گذشت .
- دِلـخُوشیم -
چهل روز گذشت . . ولی خیلی زود گذشت .
آرمانم رفت، اما آرمان پاینده ماند ، آن مجاهد رفت، اما امتی رزمنده ماند . کودک و پیر و جوان ما، سلیمانی شدند ، شور و شوق پایداری در جهان آکنده ماند .
شد شد ، نشد میرم جمکران دلتنگی‌م رو داد میزنم .
تمامِ روزهایِ هفته سردرگمم ، غروبِ جمعه که می‌شود‎ . . سر از دلتنگی در می‌آورم :))!
این کم طاقتیم واسه فاطمیه عادیه ؟
هیچکس آیا تونسته غم فاطمه در سوگ پدر را به تصویر بکشد جز ناله های بیت‌الاحزان فاطمه؟ در اندوه جگر سوز علی در مواجهه با فاطمه میان در و دیوار و گاه شستن صورت نیلی و بازوی کبود فاطمه؟ هیـچ هنرمنـد عارفی توانسـته است مرثیه بسـراید آنچنانکه از عمق رنـج آدمی درچروك‌هاي پیشانی علی خبر دهـد و وسـعت غم‌هـاي خلقت را در پهنـاي اشک علی بشـناسد و بشـناساند جز باز اشک پنهانی علی؟ [ کشتی‌پهلو‌گرفته ، شجاعی ]
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود ، خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود‌ ، ای که ره بستی میان کوچه‌ها بر فاطمه ، گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود .
زهرا در آتش بود ، حیدر داشت می‌سوخت .
طرز نفس‌کشیدنش امشب عوض ‌شده .
ای خدا . . این غسل نیست ، شستشو نیست ، مرور مصیبت است ؛ دوره کردن درد است ، تداعی محنت است . ای وای از حکایت محسن ، حکایت فاطمه و آن در و دیوار ، حکایت آن میخ های آهنین با بدن نحیف و خسته و بیمار ، حکایت آن آتش و آن تنِ تب‌دار ، حکایت آن دست پلید با این گونه و رُخسار . . حکایت آن همه مصیبت با این دلِ بی‌قرار . [ کشتی‌پهلو‌گرفته ، شجاعی ]
رفاقتم با پیرهن مشکیِ امام حسین ، هرسال به برکت فاطمیه‌ء مادرشون صمیمی‌تر میشه .