🇮🇷𝑻𝒂𝒃𝒂𝒕𝒕𝒂𝒍 |تبتـل
📌' و اما مدل سوم :
ما معمولا آینده و اونچه رخ نداده رو راحت نمۍپذیریم🚶🏿♂!
برای همین میخوام یڪ روایت براتون بگم از اونچه رخ داده و مرتبط با صحبتمونہ وبعد برم برای ادامه بحث💬!
🇮🇷𝑻𝒂𝒃𝒂𝒕𝒕𝒂𝒍 |تبتـل
ما معمولا آینده و اونچه رخ نداده رو راحت نمۍپذیریم🚶🏿♂! برای همین میخوام یڪ روایت براتون بگم از اونچ
شخصی بہ نام «عبدالرحمن» از اهالی #اصفهان ڪه شیعه نبود، در زمان امام هادی(ع) زندگی مےڪرد
این شخص تعریف ڪرده ڪه : ⇩
🇮🇷𝑻𝒂𝒃𝒂𝒕𝒕𝒂𝒍 |تبتـل
شخصی بہ نام «عبدالرحمن» از اهالی #اصفهان ڪه شیعه نبود، در زمان امام هادی(ع) زندگی مےڪرد این شخص تعری
اوضاع مالیم بهم خورده بود و میخواستم به سامرا پیش متوکل عباسی برم و شکایت ڪنم!
[ سامرا اون زمان یڪ شهر نظامۍ بود و امام هادی (ع) هم اونجا زندگے میڪردن✨ ]
🇮🇷𝑻𝒂𝒃𝒂𝒕𝒕𝒂𝒍 |تبتـل
اوضاع مالیم بهم خورده بود و میخواستم به سامرا پیش متوکل عباسی برم و شکایت ڪنم!
این مرد بہ سامرا میره و بین راه میشنوه ڪه میگن : برید عقب راه رو باز ڪنید ابن الرضا (ع) مےآید ...
🇮🇷𝑻𝒂𝒃𝒂𝒕𝒕𝒂𝒍 |تبتـل
این مرد بہ سامرا میره و بین راه میشنوه ڪه میگن : برید عقب راه رو باز ڪنید ابن الرضا (ع) مےآید ...
اون مرد پرسید ڪه ابن الرضا ڪیه؟
و مردم گفتن : او امام شیعیان هست و متوڪل احضارش ڪرده و ایشون رو پیش متوڪل میبرن و فعلا متوڪل با ڪسی ملاقات نمےڪنه!!
اون مرد میگہ : رفتم یہ گوشہ ایستادم و دیدم جوانۍ خوش سیما و نورانۍ سوار بر اسب زیر لب دعا مےڪنه ...😍!
پیش خودم گفتم متوکل آدم خبیثیه ! نڪنه ایشون رو شهید یا زندانۍ ڪنه💔!
🇮🇷𝑻𝒂𝒃𝒂𝒕𝒕𝒂𝒍 |تبتـل
اون مرد میگہ : رفتم یہ گوشہ ایستادم و دیدم جوانۍ خوش سیما و نورانۍ سوار بر اسب زیر لب دعا مےڪنه ...😍
تو دلم گفتم : خدایا ! من از مشڪل خودم گذشتم ! این سید اولاد پیغمبر (ص) رو حفظ ڪن✋🏻✨!