هدایت شده از حریمخصوصیِیکسرباز ؛
ماجرای عاشورا و کربلا و جنایاتی که در این روز میشود ، قبل از واقعه ی عاشورا گفته شده بود.
پیغمبر اکرم ص گفته بود که همچین حالاتی هست و ...
خیلی از اصحاب هم گریه کرده بودند و ابراز درد و غم کرده بودند ، اما پیغمبر به آنان فرمود که شما حسین مرا در این روز یاری نمیکنید ...!
خب این ماجرای عاشورا را میدانستند.
روزی که سیدالشهدا علیه السلام و یارانش وارد کربلا شدند ، از نام آنجا سوال کردند. با اینکه خودشان میدانستند اما میخواستند اهل و عیال ایشان کم کم آماده ی مصائب شوند.
جواب دادند که یابن رسول الله به اینجا شاطئ الفرات میگویند ، کم کم اهلبیت آثار نگرانی در ایشان ظاهر شد چون در داستان های مربوط به عاشورا نام فرات هم بوده است.
سید الشهدا فرمود دیگر چ نامی دارد ؟ عرض کردند غاضریة ( غاضریات) هم به اینجا میگویند.
سید الشهدا فرمود دیگر چ نامی دارد ؟ عرض کردند به اینجا طَف هم میگویند.
سید الشهدا فرمود دیگر چ نامی دارد؟ عرض کردند به اینجا نینوا هم میگویند.
سید الشهدا فرمود نام دیگری هم دارد ... عرض کردند بله ، به اینجا کربلاء هم میگویند.
در این حال سید الشهدا به پهنای صورت اشک ریختند و فرمودند :
اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء!
خدای من ! به تو پناه میبرم از شر مشکلات و امتحان ها ... .
و بعد فرمودند :
هٰهنا مَناخُ رِکابِنا و مَحَطُّ رِحالِنا و مقتَلُ رجالِنا وَ مَسفَک دِمائِنَّا ...
اینجا محلّ خوابیدن شتران ما، و بارانداز کاروان ما، و محلّ شهادت مردان ما و جارى شدن خون ماست!..
و کم کم مصائب شروع شد ...
#داستانِ_خون
هدایت شده از حریمخصوصیِیکسرباز ؛
روز هفتم محرم
عمربن سعد، عمر بن حجاج را با ۵۰۰ سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین (ع) و یارانش به آب شد.
این رفتار غیرانسانی سه روز قبل از شهادت امام حسین (ع) صورت گرفت.
روز هفتم محرم آب به روی سپاه امام حسین (ع) بسته شد و آرام آرام زمان هرچه بیشتر به نمایانگر شدن جلوههای ایثارگری در صحرای کربلا نزدیک میشد.
امام باقر (ع) فرمودند: «امام حسین (ع) از کربلا نامهای برای محمد بن حنفیه فرستاد که متن آن چنین بود: «بسم الله الرحمن الرحیم من الحسین بن علی الی محمدبن علی و من قبله من بنیهاشم، اما بعد فکان الدنیا لم تکن و کان الاخرة لم تزل، والسلام؛ نامهای است از حسین بن علی به محمد بن علی و دیگر بنیهاشم. اما بعد، مثل اینکه دنیا اصلا وجود نداشته و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست».
در شب هفتم امام حسین (ع) با عمر سعد ملاقات و گفتگو کردند.
خولی بن یزید اصبحی، چون عداوت شدیدی با امام حسین (ع) داشت ماجرا را به عبیدالله بن زیاد گزارش داد و آن ملعون نامهای برای عمر سعد نوشت و او را از این ملاقاتها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد.
در این روز عبیدالله بن زیاد نامهای به نزد عمر بن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود بین امام حسین و اصحابش و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن حتی قطرهای آب را به امام ندهد، همانگونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خودداری شد.
هنگامی که کاملا آب به روی امام حسین (ع) و یارانشان بسته شد مردی به نام عبدالله بن حصین ازدی که از قبیله بجیله بود فریاد برداشت که:ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید، به خدا سوگند که قطرهای از آن را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی.
امام حسین (ع) فرمودند: خدایا او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده.
حمید بن مسلم میگوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب می آشامید تا شکمش بالا می آمد و آن را بالا می آورد، و باز فریاد می زد: العطش! باز آب می خورد تا شکمش آماس می کرد، ولی سیراب نمیشد، و چنین بود تا جان داد.
از قدیم الایام روز هفتم را متعلق به حضرت علی اصغر (ع)، کوچکترین سرباز سپاه امام حسین (ع)، میدانند، که یکی ازمصائب ناگوار و سوزناک واقعه کربلا شهادت حضرت علی اصغر (ع) است و در این روز مرثیه خوانی میشود.
#داستانِ_خون