#یادداشت_سیزدهم
#خدمت
خرداد سال هشتاد و پنج بود. یک مشکل کوچک جسمی پیدا کردم و به همین دلیل توفیق خدمت در حرم بی بی جان رو از دست دادم، این سیزده سال فاصله به قدری درگیر درس و بچه و زندگی شدم که آرزوی خدمت در آستانِ حضرت برام مثل یه آهی بود که هر دفعه که به حرم میرفتم از سینهام خارج میشد، مثل یه بغضی بود که یه گوشهایی کز کرده بود و منتظر بود کسی نوازشش کنه اما یک سال پیش دقیقا تو همین روز به یکی از آرزوهایی که رسیدن به اون و برای خودم واجب کرده بودم، رسیدم و اون آرزو خدمت دوباره در حرم بی بی جانم بود که به حمد الهی در ماه رجب مهیا شد و من دوباره کبوتر جَلدِ حرمش شدم، حالا کل هفتهام به انتظار شنبه میگذره و کل شنبه به انتظار ساعت هفت.
@Delneveshteeee
طلبگی
سالها در حوزه درس خواندیم آن هم درسهایی که یکی از دیگری سختتر و سنگینتر بود و با وجود یک اتمسفر رقابت جویانه این درسها به مراتب سختتر و سنگینتر میشد.
انگار در حوزه همه قسم خورده بودند که بیست یا نوزده شوند؛ به همین دلیل در طول سال تحصیلی شما ملا بنویسهایی را میدیدید که دائما مشغول جزوهبرداری از صحبتهای استاد بودند، در حالی که اگر بعد از اتمام سطحین، از آنها یکی از قواعد اصول یا مبادی و حتی لمعه را میپرسیدید، بعید بود مطلب چشمگیری به یاد داشته باشند.
اصول و لمعه و منطق که هیچ! حتی دیده میشد که گاهاً یک احکام ساده را هم نمیدانستند و اگر از آنها سوال میکردید حوزه به شما چه یاد داده است؟ با جواب هیچ چیز، مواجه میشدید که با این پاسخ کوتاه بار مسئولیت را از دوش خود بر میداشتند؛ حال آنکه استادی میفرمود: کلاس درس اصول و عقاید، نمیتواند کسی را مؤمن کند؛ تنها میتواند برای افراد مستعد، زمینهی ایمان قرار بگیرد. این درسها و بحثها بیشتر برای تسلیم کردن افراد است نه برای مؤمن کردن آنها، چون ایمان وقتی به قلب وارد میشود که انسان با قلب خود به آن اقرار کند.
در واقع دروس حوزوی با تمام حجم زیادی که دارند زمانی میتوانند مفید و مؤثر باشند که به آنها به عنوان یک درسی که باید گذراند و نمرهای که باید عالی شد، نگاه نکرد؛ بلکه باید این دروس را با اعماق جان و قلب چشید و معارفی که پشت آنها است را درک کرد، در آن صورت یک طلبه میتواند فلسفهی این حجم سنگین از درسها را درک کند.
به نظر حقیر میان یک طلبه با معدل بیست یا نوزده درحالیکه به درک و معرفت درستی از درسهای حوزه نرسیده است با یک طلبهی معدل هجده یا هفدهایی که فلسفهی این دروس را فهمیده و از اقرار زبانی به اقرار قلبی رسیده است، تفاوت از زمین تا آسمان است.
به عنوان یک طلبه زمانی که یک نوجوان یا جوان و یا حتی همسایهمان بعد از معاشرت با ما نگاهش به حوزه و حوزویان مثبت شده باشد، آن وقت است که متوجه میشویم این همه درس خواندن در حوزه کجای زندگیمان را آباد کرده است.
💠@Delneveshteeee
حضرت فرزین
پسر: بابا کی تولد حضرت فرزین میشه؟
پدر:حضرت فرزین؟! یعنی چی؟
پسر: مسجد مامان جون اینا تولد هر حضرتی که میشه به هم نام اون حضرت جایزه میدن.
پدر: حضرت فرزین نداریم که؟!
پسر: پس چرا اسم من و گذاشتین فرزین، یعنی هیچ وقت به من جایزه نمیدن!
پدر: نه، ولی در عوض اسم تو ایرانیه.
پسر: من اسم ایرانی نمیخوام، اسم حضرتا رو میخوام.
این بخشی از مکالمهایی پدر و پسری بود که منزل یکی از اقوام شنیدم و در همان لحظه یاد یکی از حقوقی که فرزندان بر گردن والدین دارند افتادم. چه بسا پدر و مادرانی که نامهای نه چندان شایسته و زیبا برای فرزندان خود انتخاب میکنند و با این کار یکی از حقوق اولیهی فرزند خود را پایمال میکنند.
دربارهی تأثیر نامگذاری بر شخصیت فرزند از امام صادق (علیهالسلام) سؤال شد:
جانم به فدایت، ما اسامی شما و پدران شما را بر فرزندانمان میگذاریم، آیا این کار برای ما سودمند هست؟ امام در جواب فرمودند: بلی، به خدا سوگند! و آیا دین غیر از حب و دوست داشتن ما اهل بیت است؟!
در عصر حاضر به دلیل جایگزین شدن فرهنگ غربی و دور شدن از فرهنگ اسلامی پدر و مادران جوان اسامی بسیار غریب و عجیبی برای کودکان خود انتخاب میکنند که جای تأسف دارد. در کشوری که اکثریت جمعیت آن را مسلمانان و به ویژه شیعیان تشکیل میدهند، شنیدن نامهای نامأنوس و بیگانه تعجب آور است.
چند وقت پیش در حرم حضرت معصومه(سلامالله علیها) یک مادر جوان پسرش را جرج صدا میزد!!
خدا رحم کند.
✍🏻 زهرا کبیری پور
💠@Delneveshteeee
#یادداشت_شانزدهم
#برای_مادرم ❤️
وقتی مادرت از دنیا میره
اول گریههات و فقط شب میشنوه
محرم اشکات فقط چشمات میشه
بعدش
هفتهها میگذره
ماهها میگذره
دلتنگ میشی
اون وقت
سمت چپ سینهات میسوزه
بعدش
دوست داری دلتنگیت و تموم دنیا بشنوه
دوست داری تموم دنیا مثل تو دلتنگ بشه
اما
به هیچکس نمیگی
شاید
چون نمیتونی اون دلتنگی رو با کلمهها به کسی بگی
امیدواری بگذره
اما
نمیگذره
بلکه
میباره از چشمات
@kabiripour
#یادداشت_هفدهم
#برای_مادرم ❤️
ما خیلی قرارا با هم داشتیم مامان
قرار بود با هم پیاده بریم کربلا
قرار بود دوتایی با هم بریم مشهد
قرار بود وقتی ریحانه بزرگتر شد و خواستگار براش اومد تو چم و خم کار رو به من یاد بدی
قرار بود موقع خرید جهیزیهاش کمکم کنی
من بدون تو خیلی ناقصم مامان
من بدون تو خیلی کمم
بدون تو نفس کشیدن برام خیلی سخت شده
رفیق نیمه راهم، مامان قشنگم
من صبحم و با صدای تو شروع میکردم
اولین کار روتین هر روزم شنیدن صدات بود
مامان من هنوزم صبحا گیج و منگ از خواب بلند میشم
هنوزم منتظرم زنگ بزنی بگی چایی دم کردم مامان، نمییای؟!
آخ از مزهی چاییهات 😭
@kabiripour
#یادداشت_هجدهم
#نسب_پیامبر
طبق روایتی که در بعضی از کتابها، مثل بحارالانوار، کشف الغمه فی معرفه الائمه (ع) و المناقب آل ابیطالب (ع) آمده، پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
در معرفی و بیان نسب من وقتی به جدم عدنان رسیدید به همین مقدار اکتفا کنید. (اجداد بعد از عدنان مرا نام نبرید).
همچنین در روایتهای دیگری از آن حضرت آمده:
وقتی که نسب من به معد بن عدنان تا ابراهیم(ع) رسید، بیان کنندگان چنین انسابی دروغ میگویند.
دلیل این مطلب نیز مطابق آنچه در روایتها آمده، معلوم نبودن انساب آنحضرت (بعد از عدنان تا حضرت ابراهیم و حضرت آدم) و اختلاف نسابین است.
در روایتی آمده که حضرت فرمودند: هرگاه نسب من به عدنان رسید توقف کنید و سپس این آیه را خواند: «و عاد را و ثمود را و اصحاب الرس را و نسلهای بسیاری را که در میان آنها بودند(هلاک کردیم)» و سپس فرمودند:
کسی جز خدا علم به اینها ندارد.
بنابراین، علت اینکه پیامبر(ص) از نام بردن اجداد خود بعد از عدنان نهی کرده، معلوم نبودن انساب و جلوگیری از اختلاف نسابین مورخان، در این زمینه بوده است.
منابع از سایت پرسمان
@kabiripour
#حدیث
امیر مؤمنان علی(علیه السلام) میفرمایند:
«ان من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد»
آن کس که وضع روزگار را بشناسد، از آمادگی (برای سفر آخرت) غافل نمیشود.
در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام چنین فرمودهاند:
«اغفل الناس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال الی حال»
غافلترین مردم کسی است که از تغییر و تحول روزگار از حالی به حال دیگر، پند نگیرد.
میزان الحکمة، ج 3، ح 15189، ص 228۵.
بحار الانوار، ج 74، ص 112.
@kabiripour