eitaa logo
دل‌نوشت
243 دنبال‌کننده
391 عکس
170 ویدیو
5 فایل
همیشه نوشتن حالم را خوب کرده است بی‌آنکه حواسم باشد.امیدوارم خواندن نوشته‌هایم حال شما را هم خوب کند،بی‌آنکه حواستان باشد. دکتری‌تخصصی‌تاریخ‌تشیع.مترجمت.استانبولی 📚کتاب‌‌‌ها: گفتگوهایی‌درباب‌الهیات‌.علوی‌گری‌بکتاشی‌گری. ✍🏻 زهراکبیری‌پور @z_kabiri
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حامیان پیامبر پس از بعثت ✍🏻 زهرا کبیری پور پیامبر گرامی اسلام (ص) پس از برگزیده شدن به مقام نبوت، سه سال تمام به دعوت مخفیانه پرداختند و گروهی را مخفیانه به آیین اسلام دعوت نمودند. پس‌ازاین دوره، از جانب خداوند، آیۀ «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» بر آن حضرت نازل شد. در مرحلۀ دوم از دعوت پیامبر (ص)، فرمان وحی آمد که «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ» در پی این فرمان پیامبر (ص)، رسالت خود و دعوت به اسلام را علنی نمود. بعثت پیامبر اکرم (ص) نقطهٔ عطفی در تاریخ بشریت به شمار می‌رود. ایشان در شرایطی مأمور به ابلاغ رسالت الهی شدند که جامعهٔ عرب در گرداب جهل و خرافات غوطه‌ور بود. در این مسیر دشوار و پر فراز و نشیب، حامیان آن حضرت نقشی بسزایی در پیشبرد اهداف والای ایشان ایفا نمودند. در میان این یاوران صدیق، نام‌های تابناکی چون حضرت خدیجه (س)، حضرت ابوطالب (ع)، حضرت علی (ع)، حضرت فاطمه (س)، حضرت حمزه (ع) و جناب جعفر بن ابیطالب (ع) به چشم می‌خورد. حضرت خدیجه (س)، همسر گرامی پیامبر (ص)، با بهره‌گیری از ثروت و نفوذ اجتماعی خویش، نقشی حیاتی در حمایت مالی و روحی از ایشان ایفا نمودند. ایشان در دوران سخت محاصرهٔ اقتصادی مسلمانان در شعب ابیطالب، همواره پشتیبان و دلگرمی پیامبر (ص) بودند و با فداکاری، محبت، همدلی و دلسوزی بی‌نظیر خود، همچون مرهمی بر آلام جسمی و روحی ایشان، غبار غم و اندوه را از قلب مبارکشان می‌زدودند. حضرت ابوطالب (ع)، عموی بزرگوار پیامبر (ص) و بزرگ خاندان بنی‌هاشم، یکی دیگر از ارکان اصلی حمایت از ایشان در برابر آزار و اذیت مشرکان مکه بود. نفوذ کلام و جایگاه رفیع اجتماعی ایشان، سپری محکم در برابر تعرض قریش به پیامبر (ص) بود. شخصیت نافذ، اعتبار بی‌نظیر در میان مردم مکه و تدبیر و هوش سرشار ایشان، همواره یاوری مهربان و حامی بی‌دریغ برای پیامبر (ص) پس از بعثت بود. حضرت علی (ع)، یادگار گران‌قدر حضرت ابوطالب (ع)، نیز همچون پدر، حامی، مدافع و یاور پیامبر (ص) بود. اگرچه این همراهی و یاریگری پیش از رحلت حضرت ابوطالب (ع) نیز وجود داشت، اما پس از ایشان، حضرت علی (ع) خلأ ناشی از فقدان آن بزرگوار را نیز پر نمود. ایشان نخستین مردی بود که به دعوت پیامبر (ص) لبیک گفت و از کودکی در دامان پرمهر ایشان پرورش یافت و در تمامی مراحل دعوت، ازجمله هجرت به مدینه و جنگ‌های متعدد، نقشی فعال و مؤثر ایفا نمود. ایثار و فداکاری بی‌مثال ایشان در شب هجرت و خوابیدن در بستر پیامبر (ص)، نمونه‌ای بارز از جان‌فشانی ایشان در راه اسلام به‌ویژه بعد از بعثت است. حضرت فاطمه (س)، یادگار بی‌بدیل حضرت خدیجه (س)، از همان کودکی و درحالی‌که طبق روایات معتبر، بیش از پنج سال از عمر مبارکشان نگذشته بود، مونس و همدم لحظات تنهایی پیامبر (ص) بودند. هرگاه مشرکان سنگدل، خاک و خاکستر بر سر مبارک ایشان می‌ریختند، حضرت فاطمه (س) با دلی آکنده از محبت و اندوه، به استقبال پدر می‌شتافتند و گردوغبار را از چهرهٔ ایشان پاک می‌کردند و درحالی‌که اشک در چشمانشان حلقه می‌زد، پیامبر (ص) با نوازش و مهربانی به ایشان می‌فرمودند: «دخترم! غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست». هنگامی‌که جنگ احد به پایان رسید و هنوز لشکر دشمن صحنه را ترک نکرده بود و حضرت پیامبر (ص) با دندان شکسته و پیشانی مجروح، همچنان در میدان احد حضور داشت، حضرت فاطمه (س) به‌سرعت به آنجا آمد و باوجود سن کم خود، فاصلۀ بین مدینه و احد را با پای پیاده و با اشتیاق فراوان پیمود. صورت پدر خود را با آب شستشو داد و خون را از چهرۀ او زدود، اما زخم پیشانی همچنان خونریزی می‌کرد. ایشان قطعۀ حصیری را سوزاند و خاکستر آن را بر جای زخم نهاد و مانع خونریزی آن شد. حضور مؤثر ایشان در صحنه‌هایی مانند جنگ احد و رسیدگی به جراحات پدر، نمایانگر دغدغهٔ ایشان برای حفظ و حراست از پیامبر (ص) در تمامی عرصه‌ها بود. حضرت حمزه (ع)، عموی دیگر پیامبر (ص) نیز یکی از حامیان پیامبر بود که پس از گرویدن به اسلام، با دلاوری‌های بی‌نظیر خود در جنگ‌ها، نقشی برجسته در یاری رساندن به پیامبر (ص) ایفا نمود و به لقب «سیدالشهداء» مفتخر گردید. جناب جعفر بن ابیطالب (ع)، پسرعموی پیامبر (ص) و برادر حضرت علی (ع)، نیز با هجرت به حبشه و تلاش در جهت گسترش اسلام در آن سرزمین و همچنین شهادت در جنگ موته، نام خود را در زمرهٔ حامیان رسول خدا (ص) در این برهۀ حساس ثبت نمود. 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎙خانم زهرا کبیری پور پژوهشگر و دانشجوی دکتری تاریخ تشیع دانشگاه ادیان و مذاهب در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه عنوان کرد: پیامبر خدا (ص) پس از برگزیده شدن به مقام نبوت، سه سال تمام به دعوت مخفیانه پرداختند و گروهی را مخفیانه به آیین اسلام دعوت نمودند. پس‌ازاین دوره، از جانب خداوند، آیۀ «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» بر آن حضرت نازل شد. در مرحله دوم از دعوت پیامبر (ص)، فرمان وحی آمد که «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ» در پی این فرمان پیامبر (ص)، رسالت خود و دعوت به اسلام را علنی نمود. 💠 لینک کامل گفتگو👇🏻 🌐 https://hawzahnews.com/xdqwQ 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌ و اما چهل سالگی چهل سالگی سنی است که زمانی دور و دست‌نیافتنی به نظر می‌آید، اما وقتی فرا می‌رسد همانند پلی، جوانی و میان‌سالی را به هم پیوند می‌دهد. در این سن نه آن شور و هیجان بی‌پروای جوانی را داری و نه آن سکون و خستگی پیری، بلکه چهل سالگی جایی میان این دو است. سنی که تجربه‌ها چون دانه‌های تسبیح، رشته‌ای محکم از عقل و آگاهی را شکل می‌دهند. چهل سالگی، آغاز یک فصل طلایی است. نه به معنای پایان جوانی، بلکه به معنای شکوفایی دوباره. گویی نهالی که سال‌ها در خاک رشد کرده، حالا ریشه‌هایش در عمق زمین محکم شده و آماده است تا شاخ و برگ‌هایش را تا آسمان‌ها بکشاند. این سن، زمان درک عمیق‌تر از خود و جهان است. نقاب‌ها کنار می‌روند و آنچه باقی می‌ماند، خودِ واقعی است، با تمام نقاط قوت و ضعفش. در این مرحله از زندگی، دیگر نیازی به اثبات خود به دیگران وجود ندارد. انسان، هرآنچه هست را پذیرفته و به آرامشی درونی دست پیدا کرده است. دغدغه‌های سطحی رنگ باخته‌ و جای خود را به ارزش‌های عمیق‌تر داده‌اند. روابط، معنایی عمیق‌تر پیدا کرده و دایره‌ی دوستان، از انبوهی از آشنایان به حلقه‌ای از یارانِ همدل کاهش یافته است. چهل سالگی، زمان بازنگری است. نگاهی به گذشته، نه با حسرت و اندوه، بلکه با قدردانی و درس‌آموزی. اشتباهات، دیگر نه باری سنگین بر دوش، بلکه تجربه‌هایی گرانبها برای ساختن آینده‌ای بهتر هستند. انسان در این سن، می‌داند که زندگی، سفری است پر فراز و نشیب و هر آنچه که رخ داده، بخشی از این سفر بوده است. این سن، فرصتی است برای پرداختن به خود. علایق و استعدادهایی که شاید سال‌ها نادیده گرفته شده بودند، دوباره سر بر می‌آورند. انسان، وقت و انرژی بیشتری برای پرورش این جنبه‌ها پیدا می‌کند و از شکوفایی آن‌ها لذت می‌برد. چهل سالگی، مرحله‌ی طلایی رشد است. رشدی نه فقط در ظاهر، بلکه در عمق وجود. رشدی که با خود، تفکر، آگاهی، آرامش و معنا به ارمغان می‌آورد. این سن، نه پایان راه، بلکه آغازی دوباره است. آغازی برای زیستنِ زندگی‌ای اصیل‌تر، معنادارتر و پربارتر. مانند باغبانی که پس از سال‌ها مراقبت از باغِ خود، حالا شاهد به ثمر نشستن درختانش است، انسان چهل ساله نیز، حاصل سال‌ها زندگی خود را درو می‌کند. چهل سالگی، فصل برداشت است. فصلی برای لذت بردن از میوه‌هایی که با صبر و تلاش کاشته شده‌اند. کاش در امروزِ مصادف با مبعث، مکه بودم و خودم را به بالای جبل‌النور می‌رساندم، می‌نشستم در غار حرا و به خدا می‌گفتم: بیا و من را هم انتخاب کن با من هم حرف بزن مثلا چیزهایی را به من بگو یا نشان بده که ظرفیتش را دارمـ شاید کمی شبیه پیامبرت شدمـ البته شاید... و حتما کمیـ... ‌✍🏻 زهرا کبیری پور 💠@Delneveshteeee
دل‌نوشت
‌ مهتاب‌ شاهد بود (قسمت اول) نور مهتاب از درزهای چادر به داخل خیمه می‌تابید، خیره به سقف در هیاهو
‌👆🏻👆🏻 سه سال پیش داستان «مهتاب شاهد بود» را برای تمام دخترانی که پیامبر مهربانی‌ها آن‌ها را از جهل به گور رفته‌ی مردمان، نجات داد نوشتم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ تا شقایق هست زندگی باید کرد... ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل‌نوشت
‌ ما دهه شصتی‌ها هر سال با شروع دهه‌ی فجر خاطرات گذشته برایم زنده می‌شود کلاس‌های پر از کاغذهای رنگ
ما دهه شصتی‌ها ‌ بوی گل سوسن و یاسمن آید؛ خمینی‌ ای امام، خمینی‌ ای امام؛ ایران ایران ایران! رگبار مسلسل‌ها؛ هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید؛  آمده موسمِ فتح و ایمان؛ این نغمه‌ها با جان و دل ما دهه شصتی‌ها گره خورده است. نسلی که از همان ابتدای سال تحصیلی، چشم انتظار بهمن و دهه‌ی فجر بودیم. مراسمات جشن‌ دهه‌ی فجرِ ما دهه شصتی‌ها، با هیچ دوره‌ی دیگری قابل مقایسه نیست. از ماه‌ها قبل تدارکات و برنامه‌ریزی‌ها در مدرسه آغاز می‌شد. هر سال کلاس به کلاس مسابقه‌ی روزنامه‌دیواری برگزار می‌شد. هر کلاسی که بهترین تزئینات را با کمترین هزینه‌ها انجام می‌داد، برنده اعلام می‌شد. مثل این دوران نبود که وسائل تزئینات، حاضر و آماده باشد و این حجم از امکانات وجود داشته باشد. ما تمام تزئینات کلاس را با کمک یکدیگر و در یک کار گروهیِ سرشار از همدلی درست می‌کردیم. چه کسی می‌تواند زیبایی و همدلی را در تزئینات کلاسمان فراموش کند؟! هر تکه از آن با دستان خودمان و با همکاری یکدیگر ساخته شده بود. وقتی کاغذهای رنگی را با دقت تا می‌کردیم و شکل می‌دادیم، حس و حالی عجیب وجودمان را پر می‌کرد. باز کردن هر کاغذ و دیدن ریسه‌های رنگی، شادی و لذت وصف‌ناپذیری به همراه داشت. از روزها و هفته‌ها قبل برنامه‌ریزی می‌کردیم که چه ایده‌ای برای تزئین کلاس داشته باشیم. خاطرم هست یک سال با نی‌های نوشابه‌یِ رنگی و ساده، توانستیم پرچم ایران را در ورودی کلاس به شکل پرده درست کنیم که بسیار جذاب و دیدنی شد و آن سال ما برنده‌ی مدرسه اعلام شدیم.  یک بخشی از وقت‌مان صرف درست‌کردن روزنامه دیواری می‌شد. روزنامه‌دیواری‌ها دنیایی از خلاقیت و همکاری بودند. هر کس گوشه‌ای از کار را به عهده می‌گرفت؛ یکی مسئول جمع‌آوری مطالب، دیگری مسئول خرید وسایل و آن یکی خطاط می‌شد. یادم می‌آید یک سال، به پیشنهاد من، به جای رقابت بین کلاسی، تصمیم گرفتیم همگی با هم همکاری کنیم و بهترین روزنامه‌دیواری مدرسه را بسازیم. طرح‌مان، طرح برج آزادیِ پازلی بود. هر گروهی مسئول نوشتن مطالب روی تکه‌ای از پازل شد. روز بعد، تکه‌ها را به دیوار چسباندیم و روزنامه‌دیواری بی‌نظیری خلق شد. دهه‌ی فجر برای ما بوی کاغذ رنگی، پرچم ایران، بادکنک و هزاران حس خوب دیگر می‌داد. ما دهه شصتی‌ها، با دستان خود، مدرسه‌های رنگ و رو رفته‌مان را به تابلویی از زیبایی و امید تبدیل می‌کردیم و شور و شوق پیروزی در تک تک لحظاتمان جاری بود. ✍🏻 زهرا کبیری پور 💠@Delneveshteeee