وقتی که تو آمدی
✍🏻 زهرا کبیری پور
بیتردید یکی از باشکوهترین لحظات تاریخ، در ماه رجبِ سی سال پس از عام الفیل اتفاق افتاد؛ همان لحظه که در بُهتِ زائران و طوافکنندگان خانهی خدا، دیوار کعبه شکافته شد و مادر شما وارد آن مکان مقدس شد و خشتهای دیوار مجدد به هم پیوست.
ماجرایِ تولد شما را یزید بن قعنب اینطور تعریف میکند که، من و عباس بن عبدالمطلب و گروهی از خاندان عبدالعزی در مقابل خانهی خدا نشسته بودیم که یکباره دیدیم فاطمه بنت اسد، درحالیکه باردار بود و نُه ماه از مدت حمل او میگذشت و دچار درد زایمان شده بود، نزدیک کعبه شد و به درگاه خداوند عرض کرد: پروردگارا! من به تو و پیامبران و کتابهایی که از جانب تو فرستاده شدهاند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و باور دارم که او این خانهی عظیم و والا را بنا کرده و به حق این فرزندی که در شکم دارم سوگند میدهم که وضع حمل مرا آسان کنی.
یزید بن قعنب در ادامهی نقل ماجرای تولد شما میگوید: در این هنگام دیدم دیوار پشت کعبه شکافت و فاطمه وارد کعبه شده و از چشمان ما ناپدید شد و دیوار مجدداً به هم پیوست.
برخاستیم که قفل در خانهی کعبه را باز کنیم، قفل باز نشد، متوجه شدیم که این اتفاق به فرمان خدا رخ داده است.
پس از چهار روز فاطمه از خانهی کعبه بیرون آمد و درحالیکه نوزادش را روی دست داشت، گفت: من بر زنان گذشتهی تاریخ برتری پیدا کردهام، زیرا آسیه دختر مزاحم، خدا را به صورت پنهانی در جایی عبادت میکرد که عبادت خدا در آنجا جز از روی ناچاری سزاوار نبود و مریم دختر عمران آن شاخهی خشکیدهی خرما را با دستش تکان داد تا آنکه خرمایی تازه از آن فرو ریخت و خورد؛ ولی من وارد خانهی خدا شدم و از میوهها و نعمتهای بهشتی خوردم و وقتی خواستم خارج شوم هاتفی به من گفت: فاطمه! او را علی نام بگذار، چرا که او بلند مرتبه است و خداوندِ علیِ اعلیٰ میگوید: نام او را از نام خودم مشتق ساختم. او را به آداب و اخلاق خودم تربیت کردم و از علوم پیچیده خود آگاهش نمودم او کسی است که بتها را در خانهی من میشکند و بر بام خانهام اذان میگوید و من را به مجد و بزرگواری یاد میکند. خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و از او فرمان برد و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و فرمانش نبرد.*
اما از اینجای لحظهی باشکوه تولد شما را دوست دارم من روایت کنم.
اهل مکه در کوچه و بازار ماجرای تولد شما را نقل میکردند.
زنها از عظمت ولادت شما و از شکوه تولدتان در تعجب بودند.
خیلیها به کعبه میرفتن تا از نزدیک جای شکاف را ببینند.
از همه خوشحالتر اما پدر شما بود، که شکوه تولدتان قریشیان بدطینت را هم، در حیرت فرو برده بود و پدر شما جناب ابوطالب، بزرگِ هاشمیان، این بُهت و حیرت را در چشمان آنها میدیدید و بیشتر از قبل به بزرگی خدا ایمان آورده بود.
و چه افتخاری بالاتر از اینکه نام فرزندش را هاتفی از طرف خدا ندا داده باشد.
دوست دارم تصور کنم که ابوطالب طَبقِ شیرینی به دست در کوچههای مکه تولد شما را به گوش تمام آنهایی که خودشان را به نشنیدن زده بودن میرساند.
مگر میشود چنین شکوهی را فریاد نکرد.
خواهران و برادران شما هم دور گهوارهی شما جمع شده بودن و کودکی را نگاه میکردند که در کعبه متولد شده است.
کودکی نورانی که از همان لحظهی تولدش به همه ثابت کرده بود که علیست
و با همه تفاوت دارد.
خانمهای همسایه رو به روی مادرتان نشسته بودن و چهرهی پر از آرامش مادرتان را نگاه میکردند و دوست داشتن دربارهی این چهار روز از او سؤال کنند.
همه کنجکاو بودن بدانند در آن چهار روز در کعبه چه گذشت.
یک روز چقدر توصیفات دارد
کجای مکه را در آن روز توصیف کنم
از کجای مکه بگویم که حق مطلب ادا شود
چند کلمهی دیگر اضافه کنم تا توصیف ولادت شما و شکوه میلادتان کامل شود.
این کلمات عاجزند
و قلم عاجزتر
خوش آمدید به دنیا مرد فاطمه
بابای حسن، حسین و زینب
منابع:
*محمد بن فتّال نیشابوی، روضه الواعظین، قم، رضی، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص ۷۶.
ابی محمد الحسن بن محمد دیلمی، مؤسسه اعلمی بیروت، ص ۲۱۱.
علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه ج۱، ص ۵۹.
شیخ طوسی، امالی، ص ۸٠، ۱۳۱۳.
شیخ صدوق علل الشرایع، ص ۵۶.
صابری یزدی، علیرضا، هزار حدیث در فضائل امام علی(علیه السلام)، ترجمه: محمد رضا انصاری محلاتی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸٠، صفحات ۳۱ و ۳۲.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
💠@Delneveshteeee
حبل المتینها
✍🏻 زهرا کبیری پور
حامد عسگری شاعر معاصر، یک جایی میگفت بعد از زلزلهی بم، دنیای من ایستاد.
دائم به خدا میگفتم چرا عموی من با یازده تا بچه؟! چرا فلانی؟!...
میگفت رفتم یک چادر از هلال احمر گرفتم، زدم وسط حیاط یک مدرسه و چهل روز در چادر خیره به سقف بودم.
یک روز مادرم زد به درِ چادر و گفت اجازه هست؟!
زیپ چادر را کشید و باتندی گفت: چته؟!
گفتم: دنیام وایساده،
گفت پاشو خودت و جمع کن، حسین فاطمه رو کشتن، فرداش پرندهها آواز خوندن، گوسفندها بچه بدنیا آوردن، باران بارید و... داغ تو بزرگتر از داغ عزیز فاطمه است؟!
گاهی در لحظههای حساس زندگی، اشاره به مصیبت اهلبیت، همان حبل المتینی میشود که به ما سفارش کردند.
از من اگر بپرسید اصلا یکی از کوچکترین کارکردهای مصیبت اهلبیت برای تلنگر زدن به ماست در لحظات حساس زندگی.
وقتی مادرم چشمش را به این دنیا بست، غروب بود و اواخر پاییز.
هوا هنوز آنقدرها سرد نشده بود، اما من تمام شب را کنار بخاری لرزیدم، درحالیکه زانویِ غم بغل گرفته بودم و به فردایی که قرار بود بدون مادرم شروع شود، فکر میکردم.
اما فردا شروع شد
زندگیها ادامه پیدا کرد
برادرهایم بعد از چند روز به محل کارشان برگشتند
من غذا پختم
خواهرم سرگرم زندگیاش شد
از همان روزهای اول گاهی خندیدم
گاهی گریه کردم
خاطرات مادرم را مرور کردم
و در تمام این مدت یک چیز بود که باعث میشد من برای ادامهی زندگی دوام بیاورم و آن یادآوری این بود که داغ من کجا و داغ عزیز فاطمه کجا.
مصیبت من کجا و مصیبت زینبکبری کجا.
امروز و در تشیع دختر دوست عزیزم از خدا برایش صبر خواستم
و مطمئن هستم او هم با تکیه بر حبلالمتینهای زندگیمان از پس این داغ عظیم برخواهد آمد.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
💠@Delneveshteeee
روز غزه
به همت معاونت فرهنگی دانشگاه ادیان و مذاهب و به مناسبت روز غزه امروز دانشگاه، میزبان حجتالاسلام حسن البغدادی بود.
ایشان عضو شورای مرکزی حزبالله لبنان هستند و دوستیِ دیرینهای با شهید موسوی و شهید سید حسن نصرالله داشتند.
علیرغم کسالتی که داشتند و در چهرهشان نمایان بود، تمام صحبتهایشان پُر از امید و توانمندی، پُر از حماسه و مقاومت بود.
مُدل صحبت کردن ابداعیشان، که ترکیبی از عربی و فارسی بود حلاوت سخنانشان را دو چندان کرده بود.
در میان صحبتهایشان توجه من بیشتر از همه به این قسمت جلب شد که گفتند: امروز حزبالله از گذشته هم قدرتمندتر است و کسی نباید فکر کند حالا که رهبران مقاومت شهید شدند، کار حزبالله تمام شده است، همانطور که بعد از شهادت حضرت علی (علیهالسلام) کار اسلام تمام نشد، بعد از شهادت امام حسن (علیهالسلام) کار اسلام تمام نشد و بعد از شهادت امام حسین (علیهالسلام) در کربلا نیز کار اسلام تمام نشد و این نهضت امتداد پیدا کرد، کار حزبالله هم تمام نشده است؛ بلکه حزبالله امروز قویتر از گذشته در میدان است و در میدان باقی خواهند ماند.
ایشان در ادامهی صحبتهایشان اشارهای به قائلهی سوریه داشتند و گفتند دامادشان در دوران جنگ سوریه مجروح شده و دو پای خود را از دست داده است، آیا باید اینگونه تصور کرد که او دچار خسران شده است؟! خیر؛ چون افرادی که در سوریه به دفاع پرداختند، هدفشان حفظ اسلام از انحراف وهابیت و تفکر خطرناک داعش بود، نه حفظ بشار اسد یا دولت سوریه.
آنها برای دفاع از اسلام در سوریه جنگیدند و به وظیفهی خودشان در آن زمان عمل کردند.
حجتالاسلام حسن البغدادی در خلال سخنانشان به نکتهی جالبی هم دربارهی بصیرت اشاره کرده و گفتند به زعم من تمام افرادِ دارایِ بصیرت عالم هستند اما تمام عُلما بصیر نیستند.
ایشان در ادامه و در پاسخ به سوال یکی از افراد حاضر در جلسه دربارهی زمان تشیع شهید بزرگوار سید حسن نصرالله بیان کردند، ایشان و شهید شیخ صفیالدین غسل و کفن شده و به امانت دفن شدهاند و إنشاءالله بهزودی طی مراسمی تشیع و در آرامگاه ابدیشان دفن خواهند شد.
امروز علیرغم مشغلههای فراوانی که داشتم حضور در این نشست با توجه به اتفاقات اخیر، قوت قلبی شد برایم، از همینجا از معاونت فرهنگی دانشگاه و بهویژه از استاد محترم دکتر جعفرطیاری کمال تشکر و قدردانی را دارم.
الله یحفظکم إنشاءالله
✍🏻 زهرا کبیری پور
۲۹ دی ماه ۱۴٠۳
مصادف با روز غزه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
💠@Delneveshteeee
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ز گوشه گوشهی دنیا
فقط شش گوشه میخواهم...
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن (علیهالسلام)
#زیارت_اباعبدالله
#شب_زیارتی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
💠@Delneveshteeee
هفتمین نور
روز بیست و پنج ماه رجب، مصادف شده است با داغ امامی که حیاتش، تیری بود بر قلب آنهایی که نخل تناور امامت را ایستاده نمیخواستند.
امامی که خشم در برابر مهربانی و گذشت او به زانو درآمده بود و دریای گذشت و مهربانیِ او در دلهای شیعیان جاری بود.
سرو تنومندی که خواب را از چشمان هارون ربوده بود و ستونهای حکومت سراسر ظلم او را به لرزه درآورده بود و هارون از ترس اینکه مبادا وجود او پایههای حکومت جورَش را سست کند، امام را مسموم کرده و به شهادت رساند.
اما دربارهی نحوهی شهادت امام کاظم(علیهالسلام) سه روایت مختلف در منابع نقل شده است:
روایت اول
این روایت میگوید: شهادت آن حضرت در پى مسموم کردن امام صورت گرفته است که در روایتى از امام رضا (علیهالسلام) نیز ذکر شده است.
همچنین در روایت دیگرى که یحیى بن خالد را به قتل امام متهم مىکند نیز این نکته آمده است.
روایت دوم
در این روایت آمده است، که آن حضرت را در فرشى پیچانده و آنچنان فشار دادهاند که حضرت به شهادت رسیده است.
روایت سوم
در این روایت که از مستوفى نقل شده است، آمده، شیعه معتقد است به دستور هارونالرشید سُرب گداخته در حلق ایشان ریختهاند.
اما آن روایتى که بیش از تمام این روایتها شهرت دارد، مسموم کردن امام است.
پس از شهادت امام، پیکر مطهر ایشان را به دو دلیل در معرض دید خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:
۱) بنا بر نقل اربلى، سِندى بن شاهک، فقها و وجوه اهل بغداد را که هیثم بن عدى نیز در میان آنها دیده مىشد، بر بالای پیکر مطهر امام آوردند تا ببینند زخم و جراحت و یا آثار خفگى در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبیعى از دنیا رفته است.
۲) از آنجایی که عدهای از شیعیان معتقد به مهدویت آن حضرت بودند و یا احتمال داشت اعتقاد به مهدویت او پیدا کنند، پیکر امام را روى پل بغداد بر زمین گذاشتند و یحیى بن خالد دستور داد تا فریاد بزنند، این موسى بن جعفر است که رافضه معتقد هستند او نمرده است.
جسم مطهر امام را در «بابالتین» بغداد در مقبرهی قریشىها دفن کردند.
تاریخ شهادت امام موسی کاظم (علیهالسلام) بنا بر نقل شیخ صدوق، بیست و پنجمین روز از ماه رجبِ سال ۱۸۳ قمری و بنا بر نقل شیخ مفید بیست و چهارمین روز از ماه رجبِ سال ۱۸۳ قمری بوده است.
منابع:
▫️الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامیة، ج۲، ص۲۱۵؛
▫️اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۲۳۴؛
سلام بر تو یا اباالمعصومه (سلامالله علیها) و سلام بر کاظمین، که چنین گوهری را در آغوش دارد!
✍🏻 زهرا کبیری پور
#امام_موسی_کاظم_علیهالسلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
💠@Delneveshteeee
مُجاهد مُخلص
وقتی حرف از جهاد میشود، اولین واژهای که به ذهن میرسد اخلاص است. امروزه از واژهی جهاد بسیار استفاده میشود، اما در همان کارهای جهادی اسم شخص و سازمان حتما باید در پایان کار امضا شود؟!
اما در روزگار صدر اسلام، در هنگامی که نهال اسلام نوپا بود و ریشه ندوانده بود و در روزگاری که هجوم دشمنان همچون بادهای سهمگین این نهال نوپا را به این سو و آنسو میکشاند.
افرادی همچو ابوطالب(علیهالسلام) عموی پیامبر با تمام هستی خود از جان، مال، فرزندان و حتی موقعیت اجتماعیسیاسیِ خود استفاده کرده و تکیهگاهی قدرتمند برای این نهال جوان شدند.
افراد مخلص و مجاهدی که جزئیات دقیقِ ایثار و جهاد آنها به طور کامل در هیچ کتابی روایت نشده است!
افراد گمنامی که در راه جهاد برای اسلام دنبال کسب نام و نشان نبودند و هرجا که به آنها نیاز بود سراسیمه حاضر میشدند و از هیچ تلاشی فروگذار نمیکردند.
عموی پیامبر یکی از معروفترین مجاهدان خاموش صدر اسلام بود که در اخلاص و گمنامیِ او همین بس که در طول تاریخ حتی نسبت به ایمان او نیز از طرف دشمنان خدشه وارد شده است.
زندگیِ نورانی حضرت ابوطالب(علیهالسلام) در تسلیم بر اوامر خداوند خلاصه شده بود و تاریخ گواهی میدهد که او با از خودگذشتگیِ خود در کسوت یک حامی در حمایت از مأموریت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از هیچ کوششی کوتاهی نکرد.
اگر نهال نوپای اسلام امروز به یک درخت تنومند، مبدل شده و در تمام دنیا سایه افکنده است، نتیجهی حمایت مجاهدان مخلصی مانند حضرت ابوطالب(علیهالسلام) است که با تمام هستیِ خود از آن محافظت کردند.
و تلاش این مجاهدان خاموش و مظلوم صدر اسلام به زودی با ظهور آخرین سلالهی پیامبر و گسترش عدالت او در تمام جهان به ثمر خواهد نشست.
▪️۲۶ رجب سالروز رحلت حضرت ابوطالب(علیهالسلام) تسلیت باد▪️
✍🏻 زهرا کبیری پور
#حضرت_ابوطالب
#رجب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
💠@Delneveshteeee
Maher Zain - Asalamo Alaik Ya Rasoulolah - 128.mp3
4.87M
السلام علیک یا رسولالله
#مبعث
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
💠@Delneveshteeee
حامیان پیامبر پس از بعثت
✍🏻 زهرا کبیری پور
پیامبر گرامی اسلام (ص) پس از برگزیده شدن به مقام نبوت، سه سال تمام به دعوت مخفیانه پرداختند و گروهی را مخفیانه به آیین اسلام دعوت نمودند. پسازاین دوره، از جانب خداوند، آیۀ «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» بر آن حضرت نازل شد. در مرحلۀ دوم از دعوت پیامبر (ص)، فرمان وحی آمد که «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ» در پی این فرمان پیامبر (ص)، رسالت خود و دعوت به اسلام را علنی نمود.
بعثت پیامبر اکرم (ص) نقطهٔ عطفی در تاریخ بشریت به شمار میرود.
ایشان در شرایطی مأمور به ابلاغ رسالت الهی شدند که جامعهٔ عرب در گرداب جهل و خرافات غوطهور بود. در این مسیر دشوار و پر فراز و نشیب، حامیان آن حضرت نقشی بسزایی در پیشبرد اهداف والای ایشان ایفا نمودند.
در میان این یاوران صدیق، نامهای تابناکی چون حضرت خدیجه (س)، حضرت ابوطالب (ع)، حضرت علی (ع)، حضرت فاطمه (س)، حضرت حمزه (ع) و جناب جعفر بن ابیطالب (ع) به چشم میخورد.
حضرت خدیجه (س)، همسر گرامی پیامبر (ص)، با بهرهگیری از ثروت و نفوذ اجتماعی خویش، نقشی حیاتی در حمایت مالی و روحی از ایشان ایفا نمودند. ایشان در دوران سخت محاصرهٔ اقتصادی مسلمانان در شعب ابیطالب، همواره پشتیبان و دلگرمی پیامبر (ص) بودند و با فداکاری، محبت، همدلی و دلسوزی بینظیر خود، همچون مرهمی بر آلام جسمی و روحی ایشان، غبار غم و اندوه را از قلب مبارکشان میزدودند.
حضرت ابوطالب (ع)، عموی بزرگوار پیامبر (ص) و بزرگ خاندان بنیهاشم، یکی دیگر از ارکان اصلی حمایت از ایشان در برابر آزار و اذیت مشرکان مکه بود. نفوذ کلام و جایگاه رفیع اجتماعی ایشان، سپری محکم در برابر تعرض قریش به پیامبر (ص) بود. شخصیت نافذ، اعتبار بینظیر در میان مردم مکه و تدبیر و هوش سرشار ایشان، همواره یاوری مهربان و حامی بیدریغ برای پیامبر (ص) پس از بعثت بود.
حضرت علی (ع)، یادگار گرانقدر حضرت ابوطالب (ع)، نیز همچون پدر، حامی، مدافع و یاور پیامبر (ص) بود.
اگرچه این همراهی و یاریگری پیش از رحلت حضرت ابوطالب (ع) نیز وجود داشت، اما پس از ایشان، حضرت علی (ع) خلأ ناشی از فقدان آن بزرگوار را نیز پر نمود.
ایشان نخستین مردی بود که به دعوت پیامبر (ص) لبیک گفت و از کودکی در دامان پرمهر ایشان پرورش یافت و در تمامی مراحل دعوت، ازجمله هجرت به مدینه و جنگهای متعدد، نقشی فعال و مؤثر ایفا نمود. ایثار و فداکاری بیمثال ایشان در شب هجرت و خوابیدن در بستر پیامبر (ص)، نمونهای بارز از جانفشانی ایشان در راه اسلام بهویژه بعد از بعثت است.
حضرت فاطمه (س)، یادگار بیبدیل حضرت خدیجه (س)، از همان کودکی و درحالیکه طبق روایات معتبر، بیش از پنج سال از عمر مبارکشان نگذشته بود، مونس و همدم لحظات تنهایی پیامبر (ص) بودند. هرگاه مشرکان سنگدل، خاک و خاکستر بر سر مبارک ایشان میریختند، حضرت فاطمه (س) با دلی آکنده از محبت و اندوه، به استقبال پدر میشتافتند و گردوغبار را از چهرهٔ ایشان پاک میکردند و درحالیکه اشک در چشمانشان حلقه میزد، پیامبر (ص) با نوازش و مهربانی به ایشان میفرمودند: «دخترم! غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست». هنگامیکه جنگ احد به پایان رسید و هنوز لشکر دشمن صحنه را ترک نکرده بود و حضرت پیامبر (ص) با دندان شکسته و پیشانی مجروح، همچنان در میدان احد حضور داشت، حضرت فاطمه (س) بهسرعت به آنجا آمد و باوجود سن کم خود، فاصلۀ بین مدینه و احد را با پای پیاده و با اشتیاق فراوان پیمود. صورت پدر خود را با آب شستشو داد و خون را از چهرۀ او زدود، اما زخم پیشانی همچنان خونریزی میکرد. ایشان قطعۀ حصیری را سوزاند و خاکستر آن را بر جای زخم نهاد و مانع خونریزی آن شد. حضور مؤثر ایشان در صحنههایی مانند جنگ احد و رسیدگی به جراحات پدر، نمایانگر دغدغهٔ ایشان برای حفظ و حراست از پیامبر (ص) در تمامی عرصهها بود.
حضرت حمزه (ع)، عموی دیگر پیامبر (ص) نیز یکی از حامیان پیامبر بود که پس از گرویدن به اسلام، با دلاوریهای بینظیر خود در جنگها، نقشی برجسته در یاری رساندن به پیامبر (ص) ایفا نمود و به لقب «سیدالشهداء» مفتخر گردید.
جناب جعفر بن ابیطالب (ع)، پسرعموی پیامبر (ص) و برادر حضرت علی (ع)، نیز با هجرت به حبشه و تلاش در جهت گسترش اسلام در آن سرزمین و همچنین شهادت در جنگ موته، نام خود را در زمرهٔ حامیان رسول خدا (ص) در این برهۀ حساس ثبت نمود.
#مبعث
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
💠@Delneveshteeee
🎙خانم زهرا کبیری پور پژوهشگر و دانشجوی دکتری تاریخ تشیع دانشگاه ادیان و مذاهب در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه عنوان کرد:
پیامبر خدا (ص) پس از برگزیده شدن به مقام نبوت، سه سال تمام به دعوت مخفیانه پرداختند و گروهی را مخفیانه به آیین اسلام دعوت نمودند. پسازاین دوره، از جانب خداوند، آیۀ «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» بر آن حضرت نازل شد.
در مرحله دوم از دعوت پیامبر (ص)، فرمان وحی آمد که «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ» در پی این فرمان پیامبر (ص)، رسالت خود و دعوت به اسلام را علنی نمود.
💠 لینک کامل گفتگو👇🏻
🌐 https://hawzahnews.com/xdqwQ
#مبعث
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
💠@Delneveshteeee
و اما چهل سالگی
چهل سالگی سنی است که زمانی دور و دستنیافتنی به نظر میآید، اما وقتی فرا میرسد همانند پلی، جوانی و میانسالی را به هم پیوند میدهد.
در این سن نه آن شور و هیجان بیپروای جوانی را داری و نه آن سکون و خستگی پیری، بلکه چهل سالگی جایی میان این دو است.
سنی که تجربهها چون دانههای تسبیح، رشتهای محکم از عقل و آگاهی را شکل میدهند.
چهل سالگی، آغاز یک فصل طلایی است. نه به معنای پایان جوانی، بلکه به معنای شکوفایی دوباره.
گویی نهالی که سالها در خاک رشد کرده، حالا ریشههایش در عمق زمین محکم شده و آماده است تا شاخ و برگهایش را تا آسمانها بکشاند.
این سن، زمان درک عمیقتر از خود و جهان است.
نقابها کنار میروند و آنچه باقی میماند، خودِ واقعی است، با تمام نقاط قوت و ضعفش.
در این مرحله از زندگی، دیگر نیازی به اثبات خود به دیگران وجود ندارد.
انسان، هرآنچه هست را پذیرفته و به آرامشی درونی دست پیدا کرده است.
دغدغههای سطحی رنگ باخته و جای خود را به ارزشهای عمیقتر دادهاند.
روابط، معنایی عمیقتر پیدا کرده و دایرهی دوستان، از انبوهی از آشنایان به حلقهای از یارانِ همدل کاهش یافته است.
چهل سالگی، زمان بازنگری است.
نگاهی به گذشته، نه با حسرت و اندوه، بلکه با قدردانی و درسآموزی.
اشتباهات، دیگر نه باری سنگین بر دوش، بلکه تجربههایی گرانبها برای ساختن آیندهای بهتر هستند.
انسان در این سن، میداند که زندگی، سفری است پر فراز و نشیب و هر آنچه که رخ داده، بخشی از این سفر بوده است.
این سن، فرصتی است برای پرداختن به خود.
علایق و استعدادهایی که شاید سالها نادیده گرفته شده بودند، دوباره سر بر میآورند. انسان، وقت و انرژی بیشتری برای پرورش این جنبهها پیدا میکند و از شکوفایی آنها لذت میبرد.
چهل سالگی، مرحلهی طلایی رشد است. رشدی نه فقط در ظاهر، بلکه در عمق وجود.
رشدی که با خود، تفکر، آگاهی، آرامش و معنا به ارمغان میآورد. این سن، نه پایان راه، بلکه آغازی دوباره است. آغازی برای زیستنِ زندگیای اصیلتر، معنادارتر و پربارتر.
مانند باغبانی که پس از سالها مراقبت از باغِ خود، حالا شاهد به ثمر نشستن درختانش است، انسان چهل ساله نیز، حاصل سالها زندگی خود را درو میکند.
چهل سالگی، فصل برداشت است. فصلی برای لذت بردن از میوههایی که با صبر و تلاش کاشته شدهاند.
کاش در امروزِ مصادف با مبعث، مکه بودم و خودم را به بالای جبلالنور میرساندم، مینشستم در غار حرا و به خدا میگفتم:
بیا و من را هم انتخاب کن
با من هم حرف بزن
مثلا چیزهایی را به من بگو یا نشان بده که ظرفیتش را دارمـ
شاید کمی شبیه پیامبرت شدمـ
البته شاید...
و حتما کمیـ...
✍🏻 زهرا کبیری پور
#مبعث
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
💠@Delneveshteeee
دلنوشت
ما دهه شصتیها هر سال با شروع دههی فجر خاطرات گذشته برایم زنده میشود کلاسهای پر از کاغذهای رنگ
ما دهه شصتیها
بوی گل سوسن و یاسمن آید؛
خمینی ای امام، خمینی ای امام؛
ایران ایران ایران! رگبار مسلسلها؛
هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید؛
آمده موسمِ فتح و ایمان؛
این نغمهها با جان و دل ما دهه شصتیها گره خورده است. نسلی که از همان ابتدای سال تحصیلی، چشم انتظار بهمن و دههی فجر بودیم.
مراسمات جشن دههی فجرِ ما دهه شصتیها، با هیچ دورهی دیگری قابل مقایسه نیست.
از ماهها قبل تدارکات و برنامهریزیها در مدرسه آغاز میشد.
هر سال کلاس به کلاس مسابقهی روزنامهدیواری برگزار میشد.
هر کلاسی که بهترین تزئینات را با کمترین هزینهها انجام میداد، برنده اعلام میشد. مثل این دوران نبود که وسائل تزئینات، حاضر و آماده باشد و این حجم از امکانات وجود داشته باشد.
ما تمام تزئینات کلاس را با کمک یکدیگر و در یک کار گروهیِ سرشار از همدلی درست میکردیم.
چه کسی میتواند زیبایی و همدلی را در تزئینات کلاسمان فراموش کند؟!
هر تکه از آن با دستان خودمان و با همکاری یکدیگر ساخته شده بود. وقتی کاغذهای رنگی را با دقت تا میکردیم و شکل میدادیم، حس و حالی عجیب وجودمان را پر میکرد. باز کردن هر کاغذ و دیدن ریسههای رنگی، شادی و لذت وصفناپذیری به همراه داشت.
از روزها و هفتهها قبل برنامهریزی میکردیم که چه ایدهای برای تزئین کلاس داشته باشیم.
خاطرم هست یک سال با نیهای نوشابهیِ رنگی و ساده، توانستیم پرچم ایران را در ورودی کلاس به شکل پرده درست کنیم که بسیار جذاب و دیدنی شد و آن سال ما برندهی مدرسه اعلام شدیم.
یک بخشی از وقتمان صرف درستکردن روزنامه دیواری میشد.
روزنامهدیواریها دنیایی از خلاقیت و همکاری بودند. هر کس گوشهای از کار را به عهده میگرفت؛ یکی مسئول جمعآوری مطالب، دیگری مسئول خرید وسایل و آن یکی خطاط میشد.
یادم میآید یک سال، به پیشنهاد من، به جای رقابت بین کلاسی، تصمیم گرفتیم همگی با هم همکاری کنیم و بهترین روزنامهدیواری مدرسه را بسازیم. طرحمان، طرح برج آزادیِ پازلی بود. هر گروهی مسئول نوشتن مطالب روی تکهای از پازل شد. روز بعد، تکهها را به دیوار چسباندیم و روزنامهدیواری بینظیری خلق شد.
دههی فجر برای ما بوی کاغذ رنگی، پرچم ایران، بادکنک و هزاران حس خوب دیگر میداد.
ما دهه شصتیها، با دستان خود، مدرسههای رنگ و رو رفتهمان را به تابلویی از زیبایی و امید تبدیل میکردیم و شور و شوق پیروزی در تک تک لحظاتمان جاری بود.
✍🏻 زهرا کبیری پور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
#دهه_شصتیها
💠@Delneveshteeee
💫 نقدی بر برنامه تلویزیونی «معلی»
🔴 ترویج دین یا عبور از خطوط قرمز شریعت؟
برنامه تلویزیونی «معلی» که با هدف ترویج شعائر مذهبی و با بهرهگیری از حضور روحانیون و مداحان تولید شده است، در سالهای اخیر به یکی از پربینندهترین برنامههای مذهبی صدا و سیما تبدیل شده است.
فصل جدید این برنامه، بهویژه در ویژهبرنامههای اعیاد شعبانیه امسال، انتقادات جدیای را از سوی کارشناسان مذهبی برانگیخته است. این انتقادات عمدتاً به عبور از برخی خطوط قرمز شرعی، از جمله رواج موسیقی، اختلاط زن و مرد، و استفاده از جلوههای نمایشی بیش از حد بازمیگردد؛ مسائلی که در تضاد آشکار با روح اصیل یک برنامه مذهبی قرار دارند.
رواج موسیقی و کمرنگ شدن فضای معنوی
یکی از مهمترین نقدهایی که به ویژه در فصل جدید «معلی» مشاهده میشود، استفاده گسترده از موسیقی است. در حالی که ذکر اهلبیت علیهمالسلام و آیینهای مذهبی باید با متانت، خشوع و تدبر همراه باشد، این برنامه با اجرای قطعاتی که ریتمهای نامناسب و بعضاً هیجانی دارند، باعث تغییر ذائقه مخاطب و عادیسازی موسیقی در محافل مذهبی شده است.
در ویژهبرنامههای اعیاد شعبانیه امسال، این مسئله به اوج خود رسید؛ جایی که برخی اجراها از مرزهای متعارف عبور کرده و فضایی بیشتر شبیه به برنامههای سرگرمی بهوجود آورده بودند تا یک برنامه مذهبی. این روند میتواند بهتدریج جایگاه نواهای اصیل مذهبی را متزلزل کرده و مخاطبان را از اصل پیام معنوی دور کند.
🔴 اختلاط زن و مرد؛ عبور از یک خط قرمز غیرقابل توجیه
یکی دیگر از نقاط ضعف برنامه، نمایش تصاویر و صحنههایی است که در آنها اختلاط زن و مرد به شکلی غیرمتعارف رخ میدهد. در حالی که بسیاری از برنامههای مذهبی بهطور جدی به این مسئله توجه دارند، «معلی» در فصل جدید خود، بهویژه در اعیاد شعبانیه، تصاویری را پخش کرد که در آنها مرزهای شرعی رعایت نشده و تعاملاتی که از دیدگاه دینی محل اشکال است، بهنوعی عادیسازی شده است. علمای دین همواره تأکید کردهاند که نباید حتی به بهانه جذب مخاطب، اصول شرعی را نادیده گرفت، زیرا این کار به مرور حساسیتهای دینی را کاهش داده و زمینه را برای تغییر نگرش نسبت به این مسائل فراهم میکند.
تبدیل یک برنامه مذهبی به بستری برای چهرهسازی
از دیگر نقدهایی که کارشناسان مذهبی مطرح کردهاند، این است که «معلی» بهجای تمرکز بر تعمیق باورهای دینی، بیش از حد بر معرفی و چهرهسازی برخی مداحان و روحانیون تمرکز دارد. این روند باعث شده است که هدف اصلی برنامه، یعنی گسترش معارف اهلبیت علیهمالسلام تحتالشعاع جلوههای رسانهای و تبلیغاتی قرار گیرد. بهویژه در فصل جدید، برخی اجراها بهجای آنکه فضای توجه به اعیاد مذهبی را زنده کند، به فرصتی برای تبلیغ شخصی افراد تبدیل شده است.
✅ بازگشت به اصالت دین، نه جذب مخاطب به هر قیمت
برنامههایی همچون «معلی»، اگرچه با هدف ترویج دین تولید میشوند، اما نباید به بهانه جذب مخاطب، از خطوط قرمز شریعت عبور کنند. موسیقی نامناسب، اختلاط زن و مرد، و نمایشهایی که بیش از آنکه در راستای تبلیغ دین باشند، به جذب مخاطب به هر قیمت میپردازند، آسیبهای جدیای را به همراه دارد. فصل جدید این برنامه، بهویژه در ویژهبرنامههای اعیاد شعبانیه، نشان داد که این روند رو به افزایش است. اگر این برنامه واقعاً در پی خدمت به دین است، باید در جهت اصلاح رویکردهای خود گام بردارد و بهجای استفاده از روشهای رسانهای بحثبرانگیز، به تعمیق معرفت دینی مخاطبان بپردازد. دین اسلام خطوط قرمز مشخصی دارد که نباید تحت هیچ شرایطی و به هیچ بهانهای شکسته شود.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
💠@Delneveshteeee