#پارتسیوهشتم
منفعت خودمو خودم میدونم لازم نیست تو بهم بگی! دفعه اخرت باشه ...
جملم نصفه موندبا کاری که نباید میکرد و کرد دهنمو بست!
به زور خودمو ازش جدا کردم دستمو بلند کردم بزنم تو صورتش که تو هوا گرفتش! شیطون
گفت:
- تقصیر خودته بهت گفتم به نفعت ساکت شی!
بچه پرو! شیطونه میگه ... ! برو بابا هی شیطونه میگه شیطونه میگه! یه کلمه از خودت بگو!
بزنم ته دیگ بشه پسره گلابی!
کیوان- بیا بریم من خستم!
- خسته نباشی! کوه کندی یا از صبح تا حاال داشتی باقالی پاک میکردی!
دستمو گرفتو من و تقریبا کشید!
- زیاد حرف میزنی!
- حداقل من حرف میزنم تو برو خودتو درست کن!
شیطون نگام کردو گفت:
- خودت ساکت میشی یا هوس کردی من دوباره ساکتت کنم!
چپ چپ نگاش کردم! رو که نیست سنگ اهکه!
پالتومو همینجوری تنم کردمو سوار ماشین شدم! چقدر سرده!
کنارم تو ماشین نشست! چشاش خمار بود! نکنه برم اون دنیا به این اعتمادی نیست!
ازش پرسیدم:
- ببینم اون بالاییه که نپرید!
منظورمو فهمید خندیدو گفت:
- نترس تو نخوریش هیچیم نمیشه!
انگار متوجه شد که سردمه چون بخاریه زد!( حالا اگه شانسه ما که بخاطر خودش بخاریه زد
که خدایی نکرده سرما نخوره! )
گوشیش زنگ خورد با دیدن صفحه گوشیش نفسشو فوت کردو جواب داد:
- چیه؟
... -
- حالم خوب نیست دارم میرم خونه!
... -