.
یه روز آومد و گفت: باید خونه مون رو عوض ڪنیم، مے خوام خونه مون رو بدیم به یڪے از پرسنل نیروے | هوایے ، با هشت تا بچه توے یه خونه ے دو اتاقه زندگے میڪنن. این خونه براے ما بزرگه، میدیم به اونا و خودمون میریم اونجا ... اون بنده خدا وقتے . فهمید فرمانده اش مے خواد اینڪار رو ڪنه ، قبول نڪرد. اما با اصرار عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون روباهاشون عوض ڪردیم...
#شهید_عباس_بابایے
▪️ @Dokhat_shohada
.
مدرسه اے ڪه تدریس مے ڪردم نزدیک حرم حضرت عبدالعظیم بود.فشار زیادے رو تحمل مے ڪردم.باید اول صبح بچه ها رو آماده مے ڪردم. حسین و محمدرو مے داشتم مهد ڪودک و سلمان رو با خودم مے بردم مدرسه از خونه تا محل ڪار هم 20 ڪیلومتر مے رفتم و 20 ڪیلومتر مے یومدم.گفتم:عباس!توروخداحداقل ڪارے ڪن تا مسیرم یه ڪم ڪمتر بشه. عباس با اینڪه مے تونست، اینڪار رو نڪرد و گفت: اونایے ڪه پارتے ندارن پس چیڪار ڪنن؟ ما هم مثل بقیه... ما هم باید مثل مردم این سختے ها رو تحمل ڪنیم...
#شهید_عباس_بابایے
▪️ @Dokhat_shohada
.
عباس وقتی آمریکا بود، هیچ وقت نوشابة پپسی نمی خورد. چند بار گفتم: برام نوشابه پپسی بخر ، اما نمی خرید. یک بار اعتراض کردم و بهش گفتم: این نوشابه ها که تفاوت قیمت ندارند، چرا نوشابه پپسی نمیخری؟ عباس هم گفت: چون کارخانه پپسی مال اسرائیلی هاست...
#شهید_عباس_بابایی
▪️ @Dokhat_shohada