سال دوم یک استاد داشتیم که گیر داده بود و می گفت: همه باید کراوات بزنند. سر جلسه امتحان وقتی دید مصطفی چمران کراوات نزده ، دو نمره ازش کم کرد. نمره اون امتحان شهید چمران شد هجده ، اما باز هم بالاترین نمره رو آورده بود
#شهیدمصطفی_چمران
▪️ @Dokhat_shohada
.
اگه بین بسیجی هاحرفی میشد، میگفت: برای این حرفها به هم تهمت نزنین این تهمتها فردا باعث تهمت های بزرگتری میشه. اگر از دست هم ناراحت شدید دو رکعت نماز بخوانید و بگویید: خدایا این بنده ی توحواسش نبود؛ من از او گذشتم، تو هم از او بگذر. اینطور مهر و محبت زیاد می شود...
#شهیدحسن_باقری
▪️ @Dokhat_shohada
.
قرار شد شهیدی رو کنار قبر شهید سید حمید میرافضلی دفن کنیم. داشتم قبر می کندم که یه دفعه دیواره قبرسید حمید فروریخت و رایحه بسیار خوشی تمام فضا رو گرفت حالم دست خودم نبود. از سوراخ ایجاد شده در قبر شهید میرافضلی دست کردم توی قبر. دستم خورد به پای سید با اینکه پانزده ماه از شهادت و دفنش می گذشت، اما سالم بود و نرم. تا زانوش رو دست کشیدم، بدنش تازگی داشت از توی سوراخ داخل قبر رو دیدم بدن شهید سید حمید میر افضلی با اینکه پانزده ماه از شهادتش می گذشت، کاملا سالم بود
#شهیدسیدحمیدمیرافضلی
▪️ @Dokhat_shohada
.
همراه حاجی رفته بودیم اصفهان ، مأموریت موقع برگشتن ما رو برد گلزار شهدا و گفت بچه ها دوست دارین دری از درهای بهشت رو به شما نشون بدم؟ گفتیم : چی از این بهتر حاج احمد کفش هایش رو درآورد، وارد گلزار شد. یک راست ما رو برد سر مزار شهید حاج حسین خرازی و با یقین گفت از این قبرمطهر دری به بهشت باز میشه. حاجی نشست و با حال و هوای تماشایی فاتحه خوند. هیچ کدوم نمیدونستیم ده روز بعد شهید میشه و طبق وصیتش کنار شهید خرازی دفنش میکنن
#شهیداحمدکاظمی
▪️ @Dokhat_shohada
عبدالله اهل مطالعه بود، اما برای اینکه هم توی هزینه ها صرفه جویی بشه و هم نور چراغ اتاق مزاحمتی برا اهل خانه ایجاد نکنه، می رفت توی کوچه و زیر نور چراغ برق مطالعه می کرد. حتی توی کوچه هم چون نمیخواست صدای پاهاش وقت راه رفتن مزاحم مردم بشه، کفشهاش رو در می آورد، تا نزدیکی اذان صبح با پای برهنه توی
کوچه قدم میزد و مطالعه می کرد
#شهیدعبدالله_مسگر
▪️ @Dokhat_shohada
.
مجروح شده و توی بیمارستان بستری بودم. حاج ابراهیم همت اومد به عیادتم. پیشونی ام رو بوسید و گفت: از اینکه چند نفر از همرزمانت شهید شدند و تو هنوز زنده ای ناراحت نباش، خیالت راحت باشه که تو هم شهید زنده ای... گفتم: حاجی میخوای دلداریم بدی؟ من کجا و شهدا کجا؟ حاج همت گفت: توشهید زنده ای، ولی به شرط اینکه بعد از خوب شدن، راه شهدا رو ادامه بدی و دنباله رو اونا باشی
#شهیدمحمدابراهیم_همت
▪️ @Dokhat_shohada
.
گلولههای دشمن پشت سر هم میریخت روی سرمان. مانده بودیم چهکار کنیم. جابری گفت: «متوسل بشین به حضرت فاطمه (س) تا بارون بیاد». دست برداشتیم به دعا و حضرت زهرا (س) را واسطه کردیم. یک ربع نگذشته بود که باران و آتش دشمن آرام شد.
اللهیار داشت از خوشحالی گریه میکرد. گفت: «یادتون باشه از حضرت فاطمه (س) دست برندارین. هر وقت گرفتار شدین امام زمان (عج) را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب میگیرید».
#شهیداللهیارجابری
#حضرت_زهرا
▪️ @Dokhat_shohada
.
ممكن است كه من نيز مانند بعضي از يارانم مفقودالجسد باشم يا ممكن است كه جنازة من را نياورند، هرگز ناراحت نباش؛ زيرا مادر شهداي اسلام، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نيز قبر نداشت. در ضمن قبر داشتن و قبر نداشتن براي هيچ شهيدي ارزش ندارد؛ زيرا شهداي اسلام در جوار حق تعالي روحي شاد و آسوده خاطر دارند.
#شهیدالله_رحیم_ترک
#حضرت_زهرا
▪️ @Dokhat_shohada
.
پانزده نفری افتادیم توی محاصره دشمن. از فشار تشنگی بیحال و خسته خوابمان برد. وقتی بیدار شدیم، (شهید) «محمد حسن فایده» گفت: «حضرت زهرا (س) در خواب به من آب دادند و قمقمه یکی از شهدا را پر از آب کردند».
فوری رفتیم سراغ قمقمه شهدایی که اطرافمان بودند. یکی از قمقمهها پر بود از آب خنگ. انگار همین الان داخلش یخ انداخته بودند.
همه از آب شیرین و گوارا؛ که مهریه حضرت زهرا (س) است سیرآب شدیم.
#شهیدمحمدحسن_فایده
#حضرت_زهرا
▪️ @Dokhat_shohada
.
مدتی بود که توی پیچ و خم زندگی و ناملایمات حسابی کم آورده بودم و تقریبا خانه نشین شده بودم. یک روز حاج آقا ابوترابی ( که دوست دوران اسارت بود) به دیدنم اومد و گفت: عباس میدونی چرا اینجورشدی ؟ چون تو از قرآن و دعا و زیارت عاشورا فاصله گرفتی، همین زیارت عاشورا و امثال این بود که من وتو، و خیلی های دیگه رو زبردست جلادان صدام زنده نگه داشت...
#شهیدسیدعلی_اکبرابوترابی
▪️ @Dokhat_shohada