بانو در این سیاهی چه زیبا می شوی
شبیه فرشته های خدا می شوی
بانو می دانی در این سیاهی عشق
چقدر شبیه فدایان زهرا (س)می شوی؟
____●○•°🦋●○•°______
@dokhtaran_zinabi👈
🌺 #بسیارخواندنی
شهیدی که نمیخواست همرنگ جماعت باشد
#متن_خاطره
تا سفرهی ناهار پهن شد، اذان گفتند. عبدالعلی بلند شد تا نمازش رو اولِ وقت بخونه. یکی از اهلِ خانه بهش گفت: شما هم مثلِ همه سـرِ سفـره بشین و بعداً نمـاز بخوان...عبدالعلی خندید و گفت: چرا بقیه مثلِ من اول نمازشون رو نمیخوانند و بعد ناهار نمی خورند؟!!!
🌹خاطرهای از زندگی سردار شهید عبدالعلی ناظمپور
📚منبع: کتاب همسفر تا بهشت ۵ ، صفحه ۶۹
#شهیدناظمپور #نمازاولوقت
____●○•°🦋●○•°______
@dokhtaran_zinabi👈
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_سی_پنجم
کیان نگاهش را به زمین دوخت و گفت:
_اگه خدا قسمت کنه میخوام برم سوریه
روژان با نگاهی ترسیده به او زل زد .
حرف زدن برایش سخت شد آهسته گفت:
_اونجا که الان جنگه .خطرناکه چرا میخوایید برید؟
_چون جنگه میخوام برم .یادتونه جلسه دوم سوالتون چی بود؟
روژان که سر از حرفهای کیان در نمی آورد کمی فکرکرد و گفت:
_بله یادمه .سوال کردم گفته شده وقتی زمین پر از ظلم بشه حضرت میاد پس چطور با کارهای خوبمون باعٽ زودترشدن
ظهور بشیم؟
_آفرین همین سوال بود .من چه جوابی دادم بهتون؟
_فرمودید بعضی ها میگن که نباید جلو ظلم رو گر فت خودمون هم باید ظلم کنیم تا جامعه پر از ظلم بشه تا آقا ظهورکنند .شما گفتید این حرف غلطه .پرشدن زمین از ظلم به معنای پرشدن زمین از ظالمان نیست .گفتید یک سری ادمهای مستکبر هستند که زمین
رو پراز ظلم کردند و همین هم باعث شده مردم اعتراض کنند و خواهان عدالت باشند .درسته؟
کیان لبخندی زد و گفت:
_احسنت! مشخص شد کامل جواب سوالاتتون رو فهمیدید .دقت کنید الان مردم از ظلم اون آدمهای مستکبر خسته شدند و دنبال گرفتن حق و اجرای عدالت هستند .واسه همین هم امثال من میرن سوریه و با اونها میجنگند تا عدالت رو برقرار کنند .تا خون انسانهای بیگناه که خواهان عدالتن ریخته نشه .الان وظیفه ام حکم میکنه که تو این مسیر قدم بردارم .مسیری که امیدوارم اخرش به
شهادت ختم بشه
با تصور شهادت کیان نا خوداگاه چشمهایم بارانی شد .باگریه گفتم:
_استاد نگید اینجوری .زهرا حق داشت که همش گریه میکرد
_اخه چرا گریه میکنید؟خانم ادیب شما دیگه لطفا گریه نکنید .این جلسه آخر نزارید خاطرات تلخ برامون بمونه .من تازه میخواستم ازتون بخوام هوای زهرا رو داشته باشیدو بهش حتما روزی چندباربگید بادنجون بم آفت نداره داداشت داعشیا رو به درک میفرسته و برمیگرده!!
درحالی که هنوز اشک میریختم گفتم:
_دوراز جونتون
کیان دوباره از همان خنده های نادرش که جانم را میگرفت ,کرد و گفت:
_الان یعنی دوراز جون که زنده برگردم
با چشمانی گرد شده, گفتم:
_استاد من کی چنین جسارتی کردم بهتون
کیان خندید وگفت :
_خانم ادیب دعا کنید هراتفاقی که به صلاحم هست بیفته .همیشه یادتون باشه بهتره واسه بهترین دوستانمون آرزوی شهادت کنیم .انسان یه روز به دنیا میاد و یه روز هم از دنیا میره .حیف نیست آدم شهید نشه و کم سعادت باشه و بمیره
با تخسی گفتم :
_دعا میکنم شهید بشید البته ان شاءالله بعد صدسال !!!!
_الان دیگه دارم به این نتیجه میرسم زهرا تو این چندوقت شمارو شبیه خودش کرده
_دعا کنید که همینطور باشه و من زهرا رو مثل خودم نکنم
کیان نگاهش را به چشمانم دوخت و گفت:
_شماذاتتون پاکه و این بهترین ویژگیه که شما دارید .شما نقض ظاهرتون رو برطرف کردید و کلی ویژگی های خوب دارید .من از خدامه زهرا شبیه شما بشه.
دوباره در چشمانم نم اشک نشست و دلم لرزید برای کیان و چشمهایش.اگر او را از دست میدادم نمیدادم چگونه باید دل بی قرارم را آرام میکردم.کیان از داخل کیفش پاکت نامه ای درآورد و به سمتم گرفت و گفت:
_میشه انقدر رفتن رو سخت نکنید؟؟؟ یه حرفایی هست که باید خدمتتون عرض میکردم ولی فرصتی نیست .تو این نامه نوشتم براتون .اگر خدا خواست و شهید شدم میتونید نامه رو بخونید و اگر سالم برگشتم لطفا بندازیدش دور .اون موقع خودم حضوری خدمتتون عرض میکنم.لطفا قول بدید که به حرفم گوش بدید
_من هیچ وقت نمیخونمشباید خودتون برگردید و حرفاتون رو بزنید.من بی صبرانه منتظر اون روز می مونم
_ممنونم .خب دیگه وقت رفتنه !
مواظب خودتون و زهرا باشید .مطمئنم برای هم دوستان خوبی میشید
_چشم من مواظب زهرا هستم تا برگردید ولی شماهم قول بدید که برگردید,باشه؟
_تا ببینم خدا چی میخواد ان شاءالله هرچی خیره اتفاق میفته
در حالی که اشک میریختم بی خیال شرم و حیا شدم و گفتم:
_من ان شاءالله نمیفهمم .باید قول بدید که برمیگردید...
&ادامه دارد...
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
____●○•°🦋●○•°______
@dokhtaran_zinabi👈
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_سی_ششم
کیان که از بی قراری من شوکه شده بود گفت:
_روژان خانوم
_تو رو خدا قول بدید؟برمیگردید مگه نه؟
_اگه خدا نخواد من چطوری میتونم برگردم .همش دست خداست.پس ان شاءالله
_خدا میخواد من انقدر التماسش میکنم که بخواد.میشه شما هم بخواین که برگردین.حالا قول بدید برمیگردید؟؟؟..
کیان که با دیدن بی قراری و اشک های من مستأصل شده بود گفت:
_قراربود گریه نکنیدااا.چشم من قول میدم برگردم .راضی شدید؟حالا اشکهاتون رو پاک کنید .الان اگه کسی بیاد فکرمیکنه من چی بهتون گفتم که اینجوری مثل ابر بهار اشک میریزید.
اشکهایم را پاک کردم و گفتم :
_مواظب خودتون باشید.امیدوارم به سلامت برگردید
_چشم.
_با اجازه.خدانگهدار
قبل از اینکه کیان حرفی بزند به او نگاهی کردم و به سمت در رفتم.دستم روی دستگیره بود که گفت:
_روژان خانوم
حالا که میخواست برود برایش شده بودم روژان .با چشمانی که برای هزارمین بار میبارید
به سمتش برگشتم و به چشمانش زل زدم.چشمان او هم انگار اماده باریدن بود .با چندقدم خودش را
به من رساند.
تسبیح شاه مقصودش را از جیبش خارج کرد و به سمتم گرفت .
دستم را به سمتش دراز کردم .تسبیح را کف دستم گذاشت و گفت:
_یادگاری بمونه برای شما
اشکم روی گونه ام جاری شد.در حالی که سعی میکردم صدای گریه ام بلند نشود گفتم:
_امانت می مونه پیشم .
به چشمانش نگاه کردم اولین قطره اشک که روی گونه اش ریخت سر به زیر انداخت و گفت:
_مواظب خودتون باشید.خدانگهدار
_به امید دیدار
دستی که تسبیح در آن قرارداشت را به قلبم چسباندم .به او پشت کردم که از سالن خارج شوم.
زمزمه پر از غم کیان را شنیدم که گفت:
_عشق یک سینه ی پر از آه و یک دل بی قرار میخواهد
خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار میخواهد
دیدن یارگرچه شیرین است نیست عاشق کسی که خودبین است
حرف عشاق واقعی این است هرچه میل نگار میخواهد
با سرعت از او و عاشقانه هایش دور شدم. با قلبی که یکی در میان میزد و چشمانی که بی توجه به نگاههای دیگران میبارید از دانشگاه خارج شدم.
&ادامه دارد...
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
____●○•°🦋●○•°______
@dokhtaran_zinabi👈
•|🇮🇷💚|•
#تلنگرانہ⚠️
استادمون می گفت :
بچہ وقتے میخواد یہ چیزےبراے بابا مامانش بخره،🎁
از خودشون پول میگیره و برا اونا میخره و ڪُلے ذوق میڪنہ از اینڪہ خودش براشون خریده،😌
در حالیڪہ همش از بابا یا مامانہ!
ما هم اینجورے هستیم،
یہ ڪارِ خوبے ازمون سر میزنہ، ذوق میڪنیم !
درحالیڪہ همش از خداست.👌🏻😊
#چـادرےهــافـاطمـــےتــرنــد
____●○•°🦋●○•°______
@dokhtaran_zinabi👈
منـ یکـ طلبـ❤ـه انقلابیـ امـ:
🔔
⚠️ #تــݪنگــرامـروز
یڪ روز لبــاس تنـگــ
یڪ روز لبــاس گشـاد
یڪ روز لبــاس ڪوتاه
یڪ روز لبــاس بـلنـد
یڪ روز لبــاس تیــره
یڪ روز لبــاس شــاد
یڪ روز لبــاس پــاره
هی رفتیم دنبال مُد، ڪه یهوقت
بهمـون نگـن عقـبمـونده..
رفتیم دنبــال سِتــ ڪردن، ڪه
بشیـم شیڪتریـن آدمِ دنیـا..
یهوقت بهخودمون میایممیبینیم
با شیـطـون سِت شـدیـم
« سـوره اعـراف آیـہ 26 »
وَ لِبٰـاسُ اَلتَّقْـوىٰ ذٰلِكَ خَیْــرٌ
بهترین لباس ، لباسِ #تقوا است.
____●○•°🦋●○•°______
@dokhtaran_zinabi👈