eitaa logo
دخترانِ‌ پرواツ
899 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
24 فایل
🌱بښمِـ اللّهـ... ☺دختران پروا مِصداق دُختر خانوماییه که: • ⌠پـــیـــرو آقــاݩ⌡• پَروا ←پِیرواݩِ آقـا ✅فَقط در ایتاییم وشُعبہ دیگه اے نداریم💚 کپی از پست ها ؟ حلالتون😍😁 😁خادممون↶ ≫⋙ @Fezeh114 👀کانال دوممون ↶ ≫⋙ @Toktam_gallery_13
مشاهده در ایتا
دانلود
☺️ از‌خـد‌آ‌خواستہ‌ام هࢪ‌چـه که داࢪم بدهم🦋💙 جاے‌آن؛ چشم‌بگیࢪم‌ڪہ‌تـماشـات‌ڪنم😍♥️ ‌ تماشاییِ من😁💕 ☺️ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
اگه رویایی داری براش بجنگ 🌸🤸🏻‍♀ ! 🎗️ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
✨همیشه آیه ``وجَعَلنا``(محافظت در برابر دشمنان) رو زمزمه می کرد. 🔺 گفتم اینجا که دشمن نیست؟! گفت دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود داره‼️ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخترانِ‌ پرواツ
🌱 عليه السلام: اَلصّلاةُ حِصْنُ الرَّحْمنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيطانِ.(12) نماز، دژ محكم خداوند مهربان و وسيله راندن شيطان است. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخترانِ‌ پرواツ
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌چہارم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 تماس هاے شخصے - پیدا ڪ
💙 :) 🌱 مسئلہ‌دارها دوباره داشتم ڪنترلم رو از دست مےدادم ... دلم مےخواست با مشت بزنم توے دهنش ... دستم رو مشت ڪرده بودم اما سعے مےڪردم خودم رو ڪنترل ڪنم ... برگشت پشت میزش ... - ڪارآگاه ...؟ ... - مندیپ ... توماس مندیپ ... - بہ نظر میاد شما ڪارتون رو خوب بلدید ڪہ با این شرایط ظاهرے ... اداره پلیس بہ شما هنوز اجازه ڪار ڪردن میده ... اما باید بگم ... منم ڪارم رو خوب بلدم ... مےدونید چے مدرسہ ما رو یڪے از آرام ترین و بهترین دبیرستان های ایالت ڪرده ... و باعث شده بالاترین امتیازها رو داشتہ باشیم؟... من مےتونم از چند صد مترے افراد مسئلہ‌دار رو بشناسم ... و برام خیلے جالبہ افسر پلیس واحد جنایي رو... این وقت از روز ... توے چنین شرایطے مےبینم ... چند لحظہ سڪوت ڪرد ... - پیشنهاد مےڪنم ڪارتون رو خارج از این دبیرستان شروع ڪنید ... چون من بچہ هاے شرور رو قبول نمےڪنم ... و همین طور ڪہ مےبینید در تشخیص آدم های مسئلہ‌دار هم خیلے خوبم ... هیچ‌چیز از آبرو و رتبہ علمے دبیرستان واسم مهمتر نیست ... پس دوستانہ ازتون خواهش ڪنم ... بدون وسط ڪشیدن پاے دبیرستان، پرونده رو حل ڪنید ... البتہ ما از هیچ ڪمڪے دریغ نمےڪنیم ... تمام سلول هاے بدنم گر گرفتہ بود ... انگار توے مغزم سرب داغ مےڪردن ... بہ هر زحمتے بود خودم رو ڪنترل ڪردم ... مےدونستم مےخواد من رو براے شروع یہ درگیرے تحریڪ ڪنہ ... اما چرا؟ ... چے توے فڪر و پشت این رفتار آرام بود؟ ... بدون گفتن ڪلمہ‌اے از در خارج شدم ... معاون سریع پشت سرم مےاومد ... چند قدمے ڪہ رفتم برگشتم سمتش ... - مےخوام همین الان ڪل چارت تحصیلے ڪریس تادئو رو ببینم ... با تمام نڪات و جزئیات ... اسامے دوست هاش ... و هر ڪسے ڪہ توے این دبیرستان لعنتے باهاش حرف مےزده... پشت سر معاون ... توے مسیر چشمم بہ اولین پلیسے ڪہ افتاد رفتم سمتش ... - سریع یہ قیچے آهن بر با دستڪش بیار ... از دفتر اصلے ڪہ اومدم بیرون حاضر باشہ ... پرونده ڪریس رو داد دستم ... بہ محض باز ڪردنش ... اولین نظریہ‌ام تایید شد ... عڪس روے پرونده ... عڪس ڪریس تادئو نبود ... شاید چهره ها یڪے بود ... اما این عڪس، تیپ و شخصیت توے عڪس ... متعلق بہ اون جنازه نبود ... ڪریس تادئوی 16 سالہ‌اے ڪہ بہ قتل رسیده ... با عڪس توے پرونده‌اش خیلے فرق داشت... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
💙 :) 🌱 چهره های دردسرساز موهاے ژل زده و نیمہ بلند ... تے شرت مشڪے ... و ... حالت موها و چهره‌اش توے عڪس ... دقیقا عین گنڪ‌هاے شر دبیرستانے بود ... با اون چهره هاے دردسرساز و خراب ڪار ... سرم رو بالا آوردم و بہ معاون پوزخند زدم ... - اون مدیر فوق العاده تون ڪہ گفت بچہ‌هاے شرور رو نمے پذیره ... تشخیصش در مورد شناخت مسئلہ‌دارها اغراق بیش از حد بود؟ ... یا این بچہ بہ دلیل خیلے مخصوصے، استثناء پذیرش شده بوده؟ ... چند لحظه صبر ڪرد ... حرف هاے زیادے پشت چشم هاش بود و از توے مغزش حرڪت مے ڪرد ... در نهایت فقط لبخند سنگینے زد ... - بابت برخوردهاے آقاے مدیر عذرمےخوام ... ذاتا فرد بدے نیست اما این دبیرستان از همہ چیز واسش مهمتره ... مڪث ڪرد ... و دوباره ... - از همہ چیز ... تاڪیدش روی " از همہ چیز" ... قابل تامل بود ... و با تاڪید خود مدیر روے آبرو و اعتبار علمے دبیرستان همخونے داشت .... غیر مستقیم مےخواست حرف بزنہ؟ ... یا در شرایطے بود ڪہ با ڪمے فشار و هل دادن ... خیلے چیزها برای گفتن مےتونست داشتہ باشہ ... - و چے شد ڪہ ڪریس رو قبول ڪردید؟ ... - قبل از اینڪہ آقاے ... بہ عنوان مدیر اینجا انتخاب بشہ ... ڪریس دانش آموز این دبیرستان بود ... و آقاے مدیر هیچ دانش آموزے رو بہ راحتے و بے دلیل اخراج نمےڪنہ ... پرونده رو دادم دست خانمے ڪہ ڪنار دستگاه ڪپے و فڪس ایستاده بود ... - یه ڪپے مےخوام ... از تمام صفحات ... چیزے جا نیوفتہ ... و دوباره چرخیدم سمت معاون ... ڪپے گرفتن، بهانہ چند لحظہ‌اے بود ڪہ زمان بیشترے براے فڪر روے سوال بعدے بخرم ... - از وقتے مدیر جدید اومده چند تا دانش آموز رو اخراج ڪردید؟... با چہ بهانہ هایے؟ ... حالت چهره اش عوض شد ... مطمئن شدم دلائل زیادے برای غیر مستقیم صحبت ڪردن داره ... لبخند رضایت ڪوچڪے ڪہ چهره اش رو پر ڪرده بود و سعے در ڪنترلش داشت ... - این چیزها، چیزهایے نیست ڪہ در موردش حرف بزنیم ... اومدم توے حرفش ... - مشڪلے نیست ... مےتونم ازتون دعوت ڪنم براے پاسخ بہ سوالات بہ @Eitaa.Dokhtarane_parva پلیس بیاید ... یہ دعوت ڪاملا دوستانہ ... حالت رضایت توے چهره اش بیشتر شد ... - بدون میڪروفن و دوربین؟ ... - بدون میڪروفن و دوربین ... چرا باید از دعوت بہ اداره پلیس و بازجویے غیر مستقیم خوشحال بشہ؟ ... یہ آدم انسان دوستہ ڪہ ڪمڪ بہ بشریت براے مبارزه با ظلم و جنایت بهش احساس یڪ نوع دوست و قهرمان رو میده؟ ... یا دنبال اهداف دیگہ‌اے توے این گفت و گو مےگرده؟ ... حداقل توے چهره اش نشانے از ناراحتے براے مرگ ڪریس تادئو رو نداشت ... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva
💙 :) 🌱 بہ صحنہ جرم وارد نشوید قیچے آهن بر رو گرفتم و راه افتادم سمت پلہ ها ... اوبران از دور اومد طرفم ... - پیداش نڪردید، مگہ نہ؟ ... با تعجب زل زد بهم ... - از ڪجا فهمیدے؟ ... - این مدرسہ زیادے تمییزه ... زیادے ... با قیچے، قفل لاڪر ڪریس رو شڪست ... اولین چیزے رو ڪہ بعد از باز شدن اون در ... اصلا انتظار نداشتم ... مواجہ شدن با بوے اسپرے خوش بو ڪننده فضا بود ... - واسہ یہ پسر دبیرستانے زیادے مرتبہ... گفتے زیادے اینجا تمییزه منظورت همین بود؟ ... چند لحظہ بہ وسیلہ هاے توش خیره شدم و اونها رو بالا و پایین ڪردم ... - نہ... در بیرونے لاڪر تازه رنگ شده ... اما نہ توے این چند ساعت ... دسته ڪلیدم رو از جیبم در آوردم و خیلے سریع شروع ڪردم بہ تراشیدن رنگ روے در ... رنگ ها ورقہ ورقہ از روش ڪنده شد ... - چے ڪار مے ڪنے توماس؟ ... و دستم رو محڪم گرفت ... - نظریہ‌ام رو اثبات مےڪنم ... طبق گفتہ‌هاے مدیر و ظاهر این مدرسہ ... هیچ خبرے از گنگ هاے دبیرستانے نیست... اما بہ در لاڪر نگاه ڪن ... قبلا روش با اسپرے طرح ڪشیده بودن ... طرحے ڪہ قطعا ڪار خود مقتولہ ... اما فڪر مےڪنم خودشم پاڪش ڪرده ... طورے بهم نگاه مےڪرد ڪہ انگار هیچ چیز از حرف هام رو نمےفهمید ... - فڪر مےڪنے از ڪادر مدرسه ڪسے توے قتل ڪریس تادئو نقش داشتہ؟ ... قطعا مدیر و معاونش هر دو از مظنونین این پرونده بودن ... مدیرے ڪہ من رو پیچوند و مودبانہ تهدید ڪرد ... و داشت با آستانہ تحملم بازے مےڪرد ... و نمےدونستم قتل اون دانش آموز براش مهم نبود یا بہ نحوے از این اتفاق خوشحال بود؟ ... و معاونے ڪہ پشت حالت هاش ... هزاران فڪر و نظریہ خوابیده بود ... اما هنوز براے بہ زبان آوردن هر حدسے زود بود ... توے حیاط ... سمت پارڪینگ ... دوباره چشمم بہ خون روے زمین افتاد ... جنازه رو برده بودن و حالا فقط آثار جنازه بود روے زمینے ڪہ رنگ خون بہ خودش گرفتہ بود ... پاهام از حرڪت ایستاد ... و نگاهم روے اون خون ها خشڪ شد ... هیچ وقت بہ دیدن این صحنہ ها عادت نڪردم ... برعڪس ... براے من، هیچ وقت دیدن جنازه هاے غرق خون... تڪہ تڪہ شده ... زخمے ... سوختہ ... عادے نشد ... - چرا خشڪت زده؟ ... صداے اوبران، من رو بہ خودم آورد ... - هنوز گیجے از سرت نرفتہ؟ ... یا اینڪہ یہ چیز جدید پیدا ڪردے؟ ... نگاهم رو از لوید گرفتم ... اما درست قبل از اینڪہ دوباره حرڪت ڪنم چشمم بہ دختری هم سن و سال مقتول افتاد... با فاصله از نوار زرده بہ "صحنہ جرم وارد نشوید" ... ایستاده بود ... نمےتونستم چشم ازش بردارم ... نہ بہ خاطر زیبا بودنش ... اون تنها ڪسے بود ڪہ بین تمام آدم هاي اون روز ... با اندوه بہ صحنہ جنایت نگاه مےڪرد ... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @Dokhtarane_parva