{🌱•هـو الـرحـمـنـ •🌱}
•😢💔•
خـوشـا راهـیـ کـهـ پـایـانـشـ تـو بــاشـیـ!!(:💖🌷
حسین جانم🌸💖
#امام_حسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به ما بپیوندید😍👇
@DokhtaranehChadoory🌹
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•💚🌱•
اینکه دلتنگ توام اقرار میخواهد مگر؟!
#امام_حسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به ما بپیوندید😍👇
@DokhtaranehChadoory🌹
{🌱•هـو الـرحـمـنـ •🌱}
•💖🌸•
مـیـدونـیـ مـعـنـیـ اصـلـیـ (چـادر) چـیـهـ؟!
تـو عـربــیـ حـرفـ (چـ) نـداریـمـ درسـتـهـ؟!
پـسـ مـیـشـهـ 🌹(جـادر)🌹 !!!(:
حـالـا فـهـمـیـدیـ چـقـدر ارزشـمـنـدیـ..
ایـ دُر!!(:💖💚🌹
#چادرانه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به ما بپیوندید😍👇
@DokhtaranehChadoory🌹
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•❤️🌹🦋🕊•
دلم از اون تابوت ها میخواد که مردم برای طوافش سر و گرون میشکنن!!(:🙃💛
#شهدا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به ما بپیوندید😍👇
@DokhtaranehChadoory🌹
{🌱•هـو الـرحـمـنـ •🌱}
•🧡💐•
بــزار هـمـهـ صـورتـ بــیـ آرایـشـتـ رو مـسـخـرهـ کـنـنـ!!!
بــزار هـمـهـ چـادرزهـرایـیـ تـ رو مـسـخـرهـ کـنـنـ!!!
بــزار هـمـهـ طـعـنـهـ بــهـ اعـتـقـاداتـتـ بــزنـنـ!!!
هـمـهـ یـ ایـنـ هـا مـیـ ارزهـ بــهـ لـبــخـنـد مـهـدیـ فـاطـمـهـ مـگـهـ نـهـ ؟!😍
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به ما بپیوندید😍👇
@DokhtaranehChadoory🌹
..بسماللهالرحمنالرحیم..
کانال رفیق شهیدم #آرمان علی وردی هدیه به روح پاک شهید🍃🖤
ان شاالله که بتونیم راه #شهدا را ادامه بدیم.....
رفقا ما خیلی به #شهید مدیون هستیم....
این روزا زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست...
پس همین حالا دست به کار شو و حمایت کن..
شما دعوت شدید از طرف شهید👇🙂
@armanaliverdy80
#رفیق_شهیدم
#آرمان_علی_وردی
#شهید_ارمان_علی_وردی
https://EitaaBot.ir/counter/ijp9c
ختم صلوات گذاشتیم لطفا شرکت کنید
برای سلامتی و خوشنودی و ظهور امام زمان عج✨
گزینه ثبت رو انتخاب کنید و تعداد صلواتتون رو بزنید.
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•🙃💚•
مذهبی ها عاشق ترند...!
به روایت تصویر!!!:)))))🕊🕊☘☘
#شهدا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به ما بپیوندید😍👇
@DokhtaranehChadoory🌹
بزرگترین گناه ما...
ندیدن اشکهای اوست!
اشکهایی که او...
برای دیدن گناهان ما میریزد!
#صاحب_الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به ما بپیوندید😍👇
@DokhtaranehChadoory🌹
با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا✏️
بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی !
خـالی از هـر تشبیه و استعـاره و ایهـام …
تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت :
دوستت دارم بهترین رفیق دنیا🌹
#رفیقانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه های پاسدار...
#نظامی
اولــیــن کــانـال رسـمـی شـهـیـد رضــارحــیــمـی
🌻تـاریــخ تـــولـد:«۱۳۷۶/۹/۱۹»
🌻تـاریــخ شـهـادت«۱۳۹۷/۱۱/۲۴»
غروب غم انگیز 24 بهمن ماه بود که جمعی از رزمندگان لشکر 14 امام حسین (ع) که بیسلاح و بیدفاع پس از پایان شیفت خود در تامین امنیت و محرومیتزدایی مرزهای جنوب شرقی کشور، در حال بازگشت به منازل خود بودند توسط حمله انتحاری یک خودروسواری حامل مواد منفجره و به دست گروهک تروریستی جیش الظلم به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
«کانال زیر نظر خانواده بزرگوار شهید💚»
به کانال شهیدرضا رحیمی بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3443916985C22564af3d0
{🌱•هو الرحمن •🌱}
•😢💔•
آقای ابی عبدلله
ارباب مهربونم..!
چقدر الان از لحاظ روحی نیاز دارم
صدام کنی بگی پاشو بیا کربلا ببینم باز با خودت چیکار کردی...!
یه گوشه ازحرم
دل خون
قلب پر شکایت
یه دل مجنون
یه دل مبتلا
باروون اشک
درد و دل کردن باهات...
حسین جانم❤️
کی این لحظه رو بهم میدی ؟!😢🙃
#امام_حسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به ما بپیوندید😍👇
@DokhtaranehChadoory🌹
دختران چادری🌹 ''🇵🇸
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 #قسمت۱۴ #از_جهنم_تا_بهشت 🌊 چرا اینجوری نگاه میکنی؟ یه دفعه امیرعلی بغـ ـلم کرد و گفت: _
سـلـامـ خـدمـتـ هـمـراهـانـ عـزیـز و هـمـیـشـگـیـ کـانـالـ دخـتـرانـ چـادریـ🌹❤️
امـیـدواریـمـ حـالـ هـمـگـیـ شـمـا عـزیـزانـ خـوبــ خـوبــ بــاشـهـ🙃😉
امـشـبــ هـمـ اومـدیـمـ بــا 2⃣ پـارتـ دیـگـهـ از رمـانـ جـذابــ و زیـبــایـ
(از جـهـنـمـ تـا بــهـشـتـ)
بــا مـا هـمـراهـ بــاشـیـد🌹❤️
🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻
#قسمت۱۵
#از_جهنم_تا_بهشت🌊
امیرعلی_ تاثیر گذاشتن درست ولی چیزی رو قبول کن که الان خودت تجربش کردی. در مورد رفتارهایی هم که گفتی ؛ من بهت حق میدم اطرافیان ما تو دین و اعتقاداتشون یه سری تعصبات خاص دارن ؛ تعصب، اجبار، ریا و…. البته من فرد خاصی مد نظرم نیستش کلا گفتم. همین تو و یاسمین و شقایق رو از دین زده کرده .
یاسمین و شقایق دختر خاله های من بودن که البته اونا یه عمو مخالف مثل من نداشتن ولی حجاب و نمازشون فقط,و فقط تا ۱۲٫۱۳ سالگی اونم به زووووور همراهشون بود و بعد از اون اجبار خاله ها و مادربزرگ دقیقا برعکس جواب داد و چون پدرهاشون هم باحجابی و بدحجابی براشون فرقی نداشت ( یعنی اجباری در کار نبود از جانب پدرها) دیگه کسی نتونست مانعشون بشه. تو فکر بودم که با صدای امیرعلی دوباره از فکر اومدم بیرون.
امیرعلی_ شاید خاله اینا به جای اجبار بهتر بود راهنماییشون کنن مثله مامان و بابا. تو که کلا همش پیش عمو بودی ولی من ار جانب مامان و بابا فقط و فقط راهنمایی شدم و بعد خودم در مورد راهی که انتخاب کردم تحقیق کردم. شاید برخوردای عمو هم به خاطر همون تعصبات و اجبار هایی بود که تاثیر عکس گذاشته ( دوستان پدر و مادر شخصیت داستان باهم دخترخاله پسرخاله هستن) .
حرفای امیر علی آشفتگی ذهنی منو بیشتر کرد. حالا سوالام بیشتر شده بود و من جواب هیچ کدومو نمیدونستم یاد برخوردای مامان بزرگ اینا افتادم که همش تحت تاثیر خالشون بود که بعد از مرگ همسرش با مادربزرگ مادری من زندگی میکرد ……
🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻
﷽
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
#قسمت۱۶
#از_جهنم_تا_بهشت🌊
تقریبا ساعت ۱/۵ بود که رسیدیم خونه. خونه ما یک طبقه بود با حیاط کوچیکی که من و امیر علی عاشقش بودیم. از حیاط گذشتم و در شیشه ای پذیرایی رو با کلید باز کردم و وارد شدم. سریع رفتم تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم. حسابی کلافه بودم . خوابم نمیبرد و حوصلم هم حسابی سر رفته بود. گوشیم رو از تو کیفم برداشتم و روشنش کردم. ۱۱ تا تماس بی پاسخ از عمو. اوه اوه. چیکار داشته بی توجه به ساعت شمارشو گرفتم. با شنیدن صدای سرخوشش فهمیدم خواب نبوده.
عمو_ سلام خانمی. سرت شلوغه ها.
_ سلام ببخشید. عمو کاری داشتی ؟
از سردی لحنم تعجب کرد ولی خوب چیکار باید میکردم دست خودم نبود از بعد از شنیدن قضیه طلاقشون حس بدی دارم نسبت به عمویی که همه اعتقاداتم تحمیل حرفای اون بوده و تمام این ۱۰٫۱۱ سال رو بیشتر از خانوادم پیش اون بودم.
عمو_ زنگ زدم بگم من دارم برمیگردم ترکیه . فردا یه مهمونی گرفتم برای خداحافظی با بچه هاحتما حتما بیا چون میخوام اونجا با طناز هم آشنا بشی.
_ چییییییی؟؟؟؟؟ برای چی میخوای بری عمو؟ طناز کیه؟
عمو_ همسر آیندم. اون اینطوری خواسته.
از یه طرف دلم براش تنگ میشد از یه طرف هم فرصت خوبی بود برای اینکه تو این شک و تردید ها به یه نتیجه واحد برسم.
با صدای عمو که پشت تلفن داشت صدام میکرد به خودم اومدم.
عمو_ تانیاااااا
_ بله؟
عمو_ ناراحت نشیا خوب تو هم میتونی چندوقت یه بار بیای بهم سر بزنی دیگه بزرگ شدی ناسلامتی ۱۹ سالته.
_ باشه. عمو مهمونی فردا خانوادگیه ؟
چه سوال مسخره ای. عمو و خانواد؟ محاله
عمو_ نه بابا مثله مهمونیای همیشگی. میدونی که. خودت بودی بیشترشو.
همون پارتی. یه عده دختر و پسر بیکار که پسرا دنبال کیف و حال خودشون و دخترا هم دنبال عشوه و طنازی هستن. از همون اول هم از این مهمونیا خوشم نمیومد و حضورم به اصرار عمو بود.
_ باشه. ولی بعید میدونم بتونم بیام. بهت خبر میدم.
عمو_ نیای دیگه نه من نه تو. من پس فردا صبح پرواز دارم.
_ باشه. فعلا…
عمو_ فدات. بای
تلفن رو قطع کردم . کاش حداقل شقایق و یاسی رو هم دعوت کنه. هرچند اگه خاله اینا بفهمن کجا قراره برن عمرا بزارن . البته منم باید به بهونه دیدن عمو برم. مامان اینا هیچ وقت از این مهمونیا خبر نداشتن…..
نتمو روشن کردم و رفتم تلگرام. اووووووه چقدر پیام. بیخیال پیاما. رفتم تو گروه سه نفریه خودمون. اخ جووون بچه ها آنلاین بودن.
_ سلااااام
یاسی_ سلام و…….. معلوم هست دو هفته کجایی تو؟؟؟؟
_ مچکرم نفسم .
یاسی _ بابت؟
_ استقبال گرمت
شقایق_ هیچ معلوم هست کجایی تو ؟ خونه رو که جواب نمیدی گوشیتم که همش خاموشه. آنلاینم که نمیشی.
_ اقا منو نخورید.
_ بچه ها شدیدا خوابم میاد باید برم. اومدم بگم فردا ساعت ۱۱٫ ۱۲ بیاید اینجاااا.
_ بای
منتظر شنیدن فحشاشون نشدم و نت رو خاموش کردم و به محض اینکه گوشی رو گذاشتم کنار خوابم برد…….
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
حرفی_نظری_انتظاراتی_سوالی و ....
دارید در مورد رمان دارید .
●به صــــورت نـاشنـاسـ... برای ما ارسال بفرمایید●
👇
https://harfeto.timefriend.net/16668633602491
نظر شما عزیزان در مورد رمان چیه ؟
بـاتــشـــکر🌹
#دختـــــران_چـادࢪے🌹