💠زیارت مجازی مزار مطهر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی 🕊️🕊️
⬅️وارد درب شمالی شده و به مسیر ادامه دهید
🌹 گلزار شهدای کرمان👇
🌐 tour.soleimani.ir
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#حاج_قاسم
ای کاش از اول شما رو میشناختم 💔
ای کاش وقتی شهید شدید میمردم💔
ای کاش از شما یاد بگیرم 💔
ای کاش مثل شما باشم 💔
ای کاش.... 💔
ای کاش....
به منـاسبـت شهـادت سـردار دلهـــــا
پروفـایـل ها مـزیـن بشـه به عکس سـردار♥
#حـاج_قـاسـم_سلیمانـی
#پروفایـل
#جان_فدا
#سلام_امام_زمانم
#امام_زمان
پشت دیوار بلند زندگی
ماندهایم چشم انتظار یک خبر
یک انا المهدی بگو یا بن الحسن
تا فرو ریزد حصار درد و غم
أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِک ألْفَرَج 🌷
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ إِيماناً
لَاأَجَلَ لَهُ دُونَ لِقائِكَ
خدایا! ایمانی از تو درخواست میکنم
که پایانی جز لقاء تو نداشته باشد ..
#خدای_من💕
#ابوحمزه_ثمالی
━━━ • ᯽ • ━━━
هیئت میریم ..
پروفایلامون خفن ..
یا تسبیح داریم یا انگشتر عقیق و دُر ..
یه عکس داریم تو سنگرای راهیان نور ..
عکس بین الحرمین ..
نزدیک اربعین استوریای حسرت ..
و... کلی نشونه که باعث شده به خودمون میگیم
حزب اللهی ولی حاجی یه نگاه بنداز ببین معرفت داری
که امام زمانتم حال کنه
که تو سربازشی ...!
#حواستهست؟!
«🖤🎓»
-
-
خیـآلِدیدنـتچـهدلپذیربـود..!
جوآنیاَمدرایـناُمیـد،پیـرشُـد،،
نیامدۍدیـرشُـد💔:)!'
-
-
❁ ¦↫#یامھدۍ••
غریبانہرفتیدومن!
ملتمسانہمیگویم:مددڪنیدتاطۍکنم
اینراهِناهموار،را...シ!
#حاجقاسم
داستان در مورد محیا است که از بچگی عاشق پسر عمه اش امیر علی شده ولی امیر علی به محیا علاقه ای نداره و باهاش سرد برخورد میکنه و... 😍
https://eitaa.com/joinchat/1155399796C74fc3063a8
عشق باطعم سادگی♥️✨
لبخند #محوی صورتش و پر کرد که دستم رو نوازش گونه کشیدم روی موهاش ...#لبخندش عمق
گرفت و لب زد:
–من وببخش
محیا ... تودیشب جوری ازدیدنم خوشحال شدی که اول اصلا متوجه لباسهای نامرتبم نشدی!
به نوازش موهاش ادامه دادم و آروم گفتم: #دوستت دارم هیچ وقت به این حرفی که از ته #قلبم می
گم شک نکن!
یک بی #تابی توی نگاهش حس کردم که سریع #چشمهاش رو بست و بعد چند ثانیه باز کرد
– #میبخشی من و ؟
دستم رو شونه وار کشیدم بین موهاش – کاری نکردی که منتظر #بخشش منی
دست مشت شده اش اومد جلو# صورتم و بازشد...یک آویز باشکل #پروانه شروع کرد تو هوا تکون
خوردن
#ذوق زده گفتم: وای #امیرعلی مال منه؟
لبخند #مهربونی زد به ذوق کردنم و با باز و بسته کردن چشمهاش جواب مثبت داد
#پروانه سفید رنگ و لمس کردم که یک بالش #برجسته بود و پر از #نگین ریز.
داستان در مورد دختری از قشر متوسط جامعه و از خانواده ای مذهبی هست،#محیا که سالیان سال #عاشق پسر عمه اش #امیر علی بوده و بتازگی نامزد کردن.اما با بی محلی کردن امیرعلی و دوری کردنش از محیا،محیا رو #دلشکسته کرده و جویای بی محلی کردن نامزدش میشه تا اینکه میفهمه...
#داستانی_متفاوت_از_عاشقی💯💯
https://eitaa.com/joinchat/1155399796C74fc3063a8