.
•امامعلیعلیهالسلام🌱:
ای بندگان خدا ، خیرخواه ترینِ
مردم نسبت به خود کسی است که
پروردگارش را بیشتر بندگی کند..!
.
#حدیث_گـرافۍ
.
سلام بر ایرانم ...
سلام بر قلبِ داغدارت وطن ...
مینویسم از ...
《خون های ریخته شده ات #ایرانم》
گفتن تشنه ی جرعه ای از انسانیت هستیم؛اما ...
مامور ما را زنده زنده به آتش کشیدند:)
مامور ما را زنده زنده سر بریدند:)
مامور ما را زنده زنده زیر گرفتند:)
با چاقو بر قلب مامور ما ضربه زدند:)
با چاقو بر کمر مامور ما ضربه زدند:)
ماموران ما را تیر باران کردند:)
حال در جواب این کارهایشان چه گفتند؟!
《کار #نظام است》
کدام #رفیق حاضر به کشتن #رفیقِ خودش میشود؟!
《چقدر جوابتان دور از ناطق بودن یک انسان است》
امبولانس ها را به آتش کشیدند:)
بانک ها را به آتش کشیدند:)
اموال عمومی را به آتش کشیدند:)
قران کریم را به آتش کشیدند:)
پرچم ایرانمان را به آتش کشیدند:)
آنها عکس سرداری را به آتش کشیدند که
اگر مانع ورود داعش به کردستان نمیشد
الان وضع ما حتی بدتر از سوریه شده بود:)
با سنگ و بلوک و آجر و ... به سمت مردم عادی حمله کردند:)
پرسیدیم چرا؟!
《گفتند کار #نظام است》
کدام دولت ۳۰۰ میلیارد یا حتی بیشتر؛به خودش ضرر میرساند؟
قران اتش زدن و چادر کشیدن از سر زنان و اهانت به پیامبر و اهل بیت پاک ایشان را مامورانی ک همکارانشان را در این راه با فجیع ترین شکل ممکن از دست دادن انجام نمیدهند:)
《و باز هم حرفتان بیش از قبل دور از عقل یک انسان است》
و نتیجه ی شعار هایتان؛
در تبریز بمب گذاری شد؛در کردستان قاچاق اسلحه شد؛در مسجد زاهدان تیر اندازی شد؛به پاسگاه ها حمله شد؛و حالا شاهچراغ را با خون زن و بچه و مرد و پیرمرد غلتان کردند:)
برای چه؟!!
برای تو کوچه رقصیدن؟!!!!!!!
برای تو کوچه بوسیدن؟!!!!!!!
برای زن زندگی آزادی؟!!!!!!!!!
گفتیم آزادی را در چه معنی میکنید؟!
گفتیم #لخت شدن؟!
گفتند منظور ما #لخت شدن نیست؛
و اما ...
روسری ها را به آتش کشیدند؛لباس ها را ار تنشان بیرون آوردند؛و به سمت دختران چادری حمله ور شدند:)
ولی قصدشان لخت شدن نبود!!!!!!!!!!!!
چرا این اتفاقات افتاد؟!
چون کشور هایی تشنه ی انسانیت بودن ک حیوان بودنشان سالهاست به جهانیان اثبات شده است؛
فقط به گفتن فساد دو کشور اکتفا میکنم
آمریکایی ک سالانه در کشورش ۲۵۰ امار تجاوز یافت میشود؛آمریکایی که بچه های ۲ ساله رو از خانواده هایشان جدا کرد؛امریکایی ک تعداد وسیع از سیاه پوستان کشورش را که صاحبان صد ها ساله ی امریکا بودن #کشت؛آمریکایی که بچه های کوچک مدرسه را به رگبار بست:)
ترکیه ای که همه ی جنبه های فساد در کشورش یافت میشود:)
#هیچکس و #هیچکس و #هیچکس برای ما دم از انسانیت نزند؛که ما #سالهاست انسانیتمان را به رخ جهانیان کشیدیم؛#ما هرگز در مقابل ظلم #سکوت نکرده و سکوت نخواهیم کرد:)
بن سلمان اعلام کرد که جنگ را به داخل ایران میکشیم:)
داعش اعلامیه زد ک خون هایی که در شاهچراغ ریخته شد کار من بود آن هم برای دفاع از اغتشاش گران!!!!!!!!!!!!!!!!
و باز هم ی عده جاهل میگویند کار نظام بود؟!!!!!
《کسی که خواب باشد را میتوان بیدار کرد؛اما کسی که خودش را به خواب زده است را هرگز نمیتوان بیدار کرد》
چرا خداوند انسان را از حیوان متمایز کرد؟!!
بخاطر #متفکر بودنش یا عامیانه تر بگویم بخاطر #عقلش او را متمایز کرد:)
اما شما فاقد این ویژگی ها بودید یا شاید این ویژگی ها را دارا بودید اما آن چیزی ک میخواستید قبول میکردین ن آن چیزی که #عقلتان میگفت:)
شرم بر شما؛شرم بر شما که برای دختری که با مرگ طبیعی فوت کرده بود؛ایرانمان را #دوباره در خون غلتان کردید:)
همه ی کسایی که هیزم در آتش انداختید شریکید؛و قطعا #خدایی که ما با تمام قلب و روحمان آن را باور داریم؛#جواب شما را خواهد داد؛و اما ... آنهایی که در این فتنه دست داشتند در حسرت #ایرانمان عمرتان تلف شده و به جهنم فرستاده میشوید؛#شما دوباره #شکست خوردید؛و دوباره #شکست خواهید خورد:)
ما اینبار هم؛
#سکوت_نخواهیم_کرد:)
#برخورد_قاطع:)
໑♥️⛓
•
.
صَدِيْقًا لَمْ تُصَادِفْهُ يَوْمًا؛
لَكنَّهُ دَائِمًا قَرِيْب.♥️
دوستےکہهرگزندیدهاید
امااوهمیشہنزدیکاست🕊'!(:
💌¦↫#روزتون_شہدایۍ🕊✨
📿¦↫#برادرجهاد 💛!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه با خواهرِ آرتین
متاسفانه خواهر آرتین یک هفته قبل از جشنِ عروسیش، عزادارِ پدر و مادر و برادرش شد😔🖤
#ایران_تسلیت | #شیراز_تسلیت
#شاهچراغ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایستادن به پای کشور و اسلام در دانشگاه یزد 💪🏻🌴
🌌 #رمان شب
#پارت۱۷
#جبهه_ای_در_شهر
"ثبات قدم"
🔹مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم ... نمی تونستم با چیزهایی که شنیده بودم کنار بیام ...
🔸نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... تنها حسم شرمندگی بود ... از شدت وحشت و اضطراب، خیس عرق شده بودم ...😰
🔸چند لحظه بعد، علی اومد توی اتاق ... با دیدن من توی اون حالت حسابی جا خورد ...
🌷 سریع نشست رو به روم و دستش رو گذاشت روی پیشونیم ...
- تب که نداری؟
ترسیدی این همه عرق کردی ... یا حالت بد شده؟😥
بغضم ترکید ... نمی تونستم حرف بزنم ...
خیلی نگران شده بود ...
- هانیه جان ... می خوای برات آب قند بیارم؟ ...
🔸 در حالی که اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... سرم رو به علامت نه، تکان دادم ...
- علی ...
- جان علی؟ ...
- می دونستی چادر روز خواستگاری الکی بود؟ 😢
لبخند ملیحی زد ... چرخید کنارم و تکیه داد به دیوار ...
- پس چرا؟
چرا باهام ازدواج کردی و این همه سال به روم نیاوردی؟😓
- یه استادی داشتیم ... می گفت زن و شوهر باید جفت هم و کفو هم باشن تا خوشبخت بشن ...
🌷 من، چهل شب توی نماز شب از خدا خواستم ... خدا کفو من و جفت من رو نصیبم کنه و چشم و دلم رو به روی بقیه ببنده ...☺️
سکوت عمیقی کرد ...
- همون جلسه اول فهمیدم، به خاطر عناد و بی قیدی نیست ...
تو دل پاکی داشتی و داری ...
مهم الانه ... کی هستی ... چی هستی ... و روی این انتخاب چقدر محکمی...
🔸 و گرنه فردای هیچ آدمی مشخص نیست ... خیلی ها حزب بادن ... با هر بادی به هر جهت ...
مهم برای من، تویی که چنین آدمی نبودی ...
🌻راست می گفت ... من حزب باد و ... بادی به هر جهت نبودم ... اکثر دخترها بی حجاب بودن ... منم یکی عین اونها...
🔹 اما یه چیزی رو می دونستم ... از اون روز ... علی بود و چادر و من...
ادامه دارد ....
🌱
🌠 #رمان شب
#پارت۱۸
#جبهه_ای_در_شهر
💢 علی مشکوک میزنه!
🔸 من برگشتم دبیرستان ...
زمانی که من نبودم، علی از زینب نگهداری می کرد.
حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه ... هم درس می خوند، هم مراقب زینب بود ...
🔹سر درست کردن غذا، از هم سبقت می گرفتیم😋🍟🥙🥗🥘
🍳 من سعی می کردم خودم رو زود برسونم ... ولی عموم مواقع که می رسیدم، غذا حاضر بود!
دست پختش عالی بود ... حتی وقتی سیب زمینی پخته با نعناع خشک درست می کرد 🍟
🔸واقعا سخت می گذشت خصوصا به علی ... اما به روم نمی آورد ...
🔹طوری شده بود که زینب فقط بغل علی می خوابید ... سر سفره روی پای اون می نشست و علی دهنش غذا میذاشت ... صد در صد بابایی شده بود ... 😌 گاهی حتی باهام غریبی هم می کرد ...
🔹زندگی عادی و طلبگی ما ادامه داشت ... تا اینکه من کم کم بهش مشکوک شدم!!!😒
🔹 حس می کردم یه چیزی رو ازم مخفی می کنه! هر چی زمان می گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک می شد ...
مرموز و یواشکی کار شده بود... منم زیر نظر گرفتمش ...
🔹یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش ... همه رو زیر و رو کردم...
حق با من بود ... داشت یه چیز خیلی مهم رو ازم مخفی می کرد ...
🔸شب که برگشت ... عین همیشه رفتم دم در استقبالش ... اما با اخم!!
🔹یه کم با تعجب بهم نگاه کرد ... زینب دوید سمتش و پرید بغلش ... همون طور که با زینب خوش و بش می کرد و می خندید ... زیر چشمی بهم نگاه کرد ...
- خانم گل ما ... چرا اخم هاش تو همه؟ 😊
🔹چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توی چشم هاش ...
- نکنه انتظار داری از خوشحالی بالا و پایین بپرم؟ ...😒
حسابی جا خورد و زینب رو گذاشت زمین...
🌱
- هرگز تمامت را برای کسی رو نکن
بگذار کمی دست نیافتنی باشی
آدم ها تمامت که کنند، “رهایت” می کنند -🦋
#دلے♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی ها بسیار زیبا جوونی میکنن😌😍