9.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حمله بیرحمانه یک دانش آموز به معلم خود در آمريکا!
🔺دانش آموز 15 بار با مشت و لگد به پشت و سر زن بیهوش می زند.
856K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گلشیفته فراهانی: وقتی درخاورمیانه متولد میشوی ، انگار درکثافت متولد شده ای!
🔹 گلشیفته فراهانی در جشنواره برلین خاورمیانه را کثافت و محلی شیطانی توصیف میکند و میگوید وقتی درخاورمیانه متولد میشوی ، انگار درکثافت متولد شده ای.
🔹این فرد زمانی که در ایران و خاورمیانهای که آن را کثافت مینامد حضور داشت، فعالیت حرفهای موفقی داشت اما پس از رفتن به فرانسه و سرگردانی در غرب، دست به هر کثافتی که امکان داشت زد اما نتوانست موفقیت هنری اش را تکرار کند.
🔹 او با تجزیه طلبان دیدار و از آنها حمایت کرد، با خانواده پهلوی دیدار و از سلطنت طلبی حمایت کرد، تصاویر هنرنمایی های مبتذلش منتشر شد، بر علیه مردم کشورش موضع گیری کرد و خواهان تحریم مردم ایران شد، اما در نهایت هیچ موفقیتی کسب نکرد و کارش به آنجا رسیده که کشور خودش را کثافت خطاب میکند تا مشکل درونی اش را حل کند، اما در واقع کثافتی که از آن صحبت میکند، دقیقا مربوط به باطن خود اوست که به این شکل پدیدار شده.
درهم شکسته و چروکیده، خاکستری و بیجان گاه با نرمه نسیمی تاب میخوردم و به گذشته فکر میکردم.
به روزهایی که همه چیز خوب بود و اسیر اینجا نبودیم، به روزهایی که فطرس هنوز نافرمانی نکرده بود و در آسمان برو و بیایی داشتیم. نسیم آرام داشت به به باد شدیدی تبدیل میشد. به ثانیه ای فطرس از جا کنده شد و فریاد زد: جبرئیل! جبرئیل کجا میروی؟
جبرئیل راه کج کرد و گفت: علی و فاطمه صاحب فرزند دیگری شدهاند، برای عرض تبریک داریم به زمین میرویم.
چشمان فطرس پر از اشک شد و دستهایش را به هم فشرد: من را هم ببرید. شاید فرجی شد.
جبرئیل کمی مکث کرد و سر تکان داد: بیا برویم.
فطرس آرام و سبک قدم برمیداشت، هُرم گرم هوای مدینه به صورتم خورد. نور خانه کوچک از کیلومترها آنسوتر هم مشخص بود. نیازی نبود جبرئیل اشاره کرد که مقصدمان آنجاست. نفهمیدم چه شد که ناگهان خود را کنار نوزادی زیبا دیدم. در پارچه سفیدی پیچیده شده بود و چشمهایش بسته بود. انگار داشت خوابی به نرمی ابر میدید. فطرس با صدای لرزان به دنیا آمدن حسین را به رسول خدا و فاطمه تبریک گفت و سر خم کرد. به ثانیهای من به پارچه سفید خوردم و اشکهای فطرس خیسم کرد.
سفید و باشکوه، قدرتمند و زیبا مانند سالها پیش. باور نمیکردم! این من بودم که به لطف حسین دوباره جان گرفته بودم و میدرخشیدم.
سالها میگذرد و من همراه فطرس ماموریتی مهم در آسمان ها به عهده داریم. در زمین آدمهایی هستند که هر روز تمام جانشان سلام میشود تا به حسین برسد.
مثل تمام سالها امروز هم با محضر حسین رسیدیم تا سلامها را خدمتشان ابلاغ کنیم که آنجا دیدمش، با همان چشمان درخشان همیشگی. صاحب سلام هرروزه امروز رو در رو به اربابش سلام میکرد.
آرمان اینجا ایستاده بود...
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی