eitaa logo
دختران نظامی
558 دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
6هزار ویدیو
146 فایل
پاسداران آگاهانه انتخاب می‌کنند،شجاعانه می‌جنگند،غریبانه زندگی میکنند،مظلومانه شهید میشوند @Marya8080
مشاهده در ایتا
دانلود
[ 💥] ⚡️ 🧕🏻 تو دنیای مجازی📲 هیچ پسری برای 💍یا عشق💕، با دختر آشنا نمیشه❌ شاید بتونه علاقه مند بشه. . . اما عاشق نمیتونه بشه⛔️ و بلکه فقط یک حس زودگذره. . .🍃 پس مراقب باش🙅‍♀️. ارزش نداره و رو ببری زیر سوال😡 یادت باشه☝🏼 طرز زدنت🗣 نوع 👩‍💻 نوع فرستادنت📧 دل هیچ پسری رو نلرزونه❌ 🙍‍♂️ حواست باشه☝🏼 اون عکسهایی📸 که با مدل ها و ژست های مختلف میذاری رو 📲 دل هیچ دخترخانومی رو ❣️، بعضی دخترها 🥀 ممکنه همان دوستت دارمه، اولت را باور کنن و دل بدهند. . .🍂 یادت باشد☝🏼 که شکسته شدن را خدا میشنود💔 قلب دختر مثل 🕯،نمیچسبه بچسبه کنده نمیشه💞 کنده هم بشه دیگه نمیچسبه💔 🧕🏻 حواست باشد چه عکسی برای پروفایلت انتخاب میکنی🚷 از اون دخترا هایی باش که میگن👑 قلبـ❤️ـم مثل جای یه نفره✅ نه از اون دخترایی که میگن بابای بعضی ها پیش بسوی بعدی ها❌ اصلا میدونی که دختر باید اولین مرد زندگیش 🧔🏻 باشه . . آخریشم 💍⁉️ 🙎‍♂️ آن دختری که تو فضای مجازی📲 دل میده اگه یه عکس پروفایل بهتر از تو ببینه میره سمتش🚷 پس مراقب باش✅. غرور مردی رو نشکن❌ وار زندگی کن🌸 در آخر حرمت داره، بیایید کاری نکنیم تا عده ای نسبت به عشق بدبین بشن🍂 مجازی📲 جای عشقبازی نیست📛 چون مثل آبه بریزه زمین دیگه نمیشه جمعش کرد موقع چت📩 به آبروی هم باشه...
🧕🏻 تو دنیاے مجازی📲 هیچ پسرے براے 💍یا عشق💕، با دختر آشنا نمیشه❌ شاید بتونه علاقه مند بشه. . . اما عاشق نمیتونه بشه⛔️ و بلڪه فقط یک حس زودگذره. . .🍃 پس مراقب باش🙅‍♀️. ارزش نداره و رو ببرے زیر سوال😡 یادت باشه☝🏼 طرز زدنت🗣 نوع 👩‍💻 نوع فرستادنت📧 دل هیچ پسرے رو نلرزونه❌ 🙍‍♂️ حواست باشه☝🏼 اون عڪسهایی📸 ڪه با مدل ها و ژست هاے مختلف میذارے رو 📲 دل هیچ دخترخانومے رو ❣️، بعضی دخترها 🥀 ممڪنه همان دوستت دارمه، اولت را باور ڪنن و دل بدهند. . .🍂 یادت باشد☝🏼 ڪه شڪسته شدن را خدا میشنود💔 قلب دختر مثل 🕯،نمیچسبه بچسبه ڪنده نمیشه💞 ڪنده هم بشه دیگه نمیچسبه💔 از اون دخترا هایے باش ڪه میگن👑 قلبـ❤️ـم مثل جاے یه نفره✅ نه از اون دخترایے ڪه میگن باباے بعضے ها پیش بسوے بعدے ها❌ اصلا میدونے ڪه دختر باید اولین مرد زندگیش 🧔🏻 باشه . . آخریشم 💍⁉️ 🙎‍♂️ آن دخترے ڪه تو فضاے مجازی📲 دل میده اگه یه عڪس پروفایل بهتر از تو ببینه میره سمتش🚷 پس مراقب باش✅. غرور مردے رو نشڪن❌ وار زندگے ڪن🌸 در آخر حرمت داره، بیایید ڪارے نڪنیم تا عده اے نسبت به عشق بدبین بشن🍂 مجازی📲 جاے عشقبازے نیست📛 چون مثل آبه بریزه زمین دیگه نمیشه جمعش ڪرد موقع چت📩 به آبروے هم فڪر ڪنیم😔 💖سهم ما براے سلامتے و آرامشِ قلبِ امامِ زمان ؛ ترک گناه بزرگِ
هیچ کجا برایم کرببلا نمیشود💔:) دلی
💞 💞 . .قسمت . -نه پدر جان...منظور این نبود . مامان:پس چی؟! . -نمیدونم چه جوری بگم...راستش...راستش میخوام چادر بزارم . پدر : چی گفتی؟! درست شنیدم؟!چادر؟! . مامان: این چه حرفیه دخترم.. تو الان باید فکر درس و تحصیلت باشی نه این چیزها . -بابا: معلوم نیست باز تو اون دانشگاه چی به خردشون دادن که مخشو پوچ کردن. . -هیچی به خدا...من خودم تصمیم گرفتم . بابا: میخوای با آبروی چند ساله‌ی من بازی کنی؟!؟همین مونده از فردا بگن تنها دختر تهرانی چادری شده . -مامان: اصلا حرفشم نزن دخترم...دختر خاله‌هات چی میگن.. . -مگه من برا اونا زندگی میکنم؟! . -میگم حرفشو نزن . . با خودم گفتم اینجور که معلومه اینا کلا مخالف هستن و دیگه چیزی نگفتم . نمیدونستم چیکار کنم. کاملا گیج شده بودم و ناراحت از یه طرف نمیتونستم تو روی پدر و مادر وایسم از یه طرف نمیخواستم حالا که میتونم به آقا سید نزدیک بشم این فرصتو از دست بدم . ولی آخه خانوادم رو نمیتونم راضی کنم یهو یه فکری به ذهنم زد. اصلا به بهانه همین میرم با آقا سید حرف میزنم.شاید اجازه بده بدون چادر برم پایگاه. .بالاخره فرمانده هست دیگه . فردا که رفتم دانشگاه مستقیم رفتم سمت دفتر آقا سید: . تق تق . -بله بفرمایید . -سلام . -سلام...خواهرم شرمنده ولی اینجا دفتر برادرانه.. گفته بودم که اگه کاری دارید با زهرا خانم هماهنگ کنید. . -نه آخه با خودتون کار دارم . -با من؟!؟چه کاری؟! . -راستیتش به من پیشنهاد شده که مسئول انسانی خواهران بشم ولی یه مشکلی دارم . _چه خوب.چه مشکلی؟! . -اینکه.. اینکه خانوادم اجازه نمیدن چادری بشم.میشه اجازه بدین بدون چادر بیام پایگاه؟! . -راستیتش دست من نیست ولی یه سوال؟!شما فقط به خاطر پایگاه اومدن و این مسولیت میخواستین چادر بزارین؟! . -آره دیگه . _خواهرم ،چادر خیلی داره ها... خیلی... چادر که خواهر... بلکه ماست... میدونید چه قدر برای همین ریخته شده؟؟چند تا ؟!چادر گذاشتن میخواد نه اجازه. ولی همینکه شما تا اینجا به گذاشتنش گرفتین خیلی خوبه ولی به نظرم هنوز کامل باهاش نیست. من قول میدم اون مسئولیت رو به کسی ندن و شما هم قول بدین و پوششتون رو با و قلبی انتخاب کنین نه به خاطر مردم. . ادامه دارد
💞 💞 . .قسمت . -نه پدر جان...منظور این نبود . مامان:پس چی؟! . -نمیدونم چه جوری بگم...راستش...راستش میخوام چادر بزارم . پدر : چی گفتی؟! درست شنیدم؟!چادر؟! . مامان: این چه حرفیه دخترم.. تو الان باید فکر درس و تحصیلت باشی نه این چیزها . -بابا: معلوم نیست باز تو اون دانشگاه چی به خردشون دادن که مخشو پوچ کردن. . -هیچی به خدا...من خودم تصمیم گرفتم . بابا: میخوای با آبروی چند ساله‌ی من بازی کنی؟!؟همین مونده از فردا بگن تنها دختر تهرانی چادری شده . -مامان: اصلا حرفشم نزن دخترم...دختر خاله‌هات چی میگن.. . -مگه من برا اونا زندگی میکنم؟! . -میگم حرفشو نزن . . با خودم گفتم اینجور که معلومه اینا کلا مخالف هستن و دیگه چیزی نگفتم . نمیدونستم چیکار کنم. کاملا گیج شده بودم و ناراحت از یه طرف نمیتونستم تو روی پدر و مادر وایسم از یه طرف نمیخواستم حالا که میتونم به آقا سید نزدیک بشم این فرصتو از دست بدم . ولی آخه خانوادم رو نمیتونم راضی کنم یهو یه فکری به ذهنم زد. اصلا به بهانه همین میرم با آقا سید حرف میزنم.شاید اجازه بده بدون چادر برم پایگاه. .بالاخره فرمانده هست دیگه . فردا که رفتم دانشگاه مستقیم رفتم سمت دفتر آقا سید: . تق تق . -بله بفرمایید . -سلام . -سلام...خواهرم شرمنده ولی اینجا دفتر برادرانه.. گفته بودم که اگه کاری دارید با زهرا خانم هماهنگ کنید. . -نه آخه با خودتون کار دارم . -با من؟!؟چه کاری؟! . -راستیتش به من پیشنهاد شده که مسئول انسانی خواهران بشم ولی یه مشکلی دارم . _چه خوب.چه مشکلی؟! . -اینکه.. اینکه خانوادم اجازه نمیدن چادری بشم.میشه اجازه بدین بدون چادر بیام پایگاه؟! . -راستیتش دست من نیست ولی یه سوال؟!شما فقط به خاطر پایگاه اومدن و این مسولیت میخواستین چادر بزارین؟! . -آره دیگه . _خواهرم ،چادر خیلی داره ها... خیلی... چادر که خواهر... بلکه ماست... میدونید چه قدر برای همین ریخته شده؟؟چند تا ؟!چادر گذاشتن میخواد نه اجازه. ولی همینکه شما تا اینجا به گذاشتنش گرفتین خیلی خوبه ولی به نظرم هنوز کامل باهاش نیست. من قول میدم اون مسئولیت رو به کسی ندن و شما هم قول بدین و پوششتون رو با و قلبی انتخاب کنین نه به خاطر مردم. . ادامه دارد