❤️به نام خدای مهدی ❤️
پارت 10
_ ببخشید نشناختمتون.
_ همرزم پدر شما بوده
_ اهان بفرمایید.
_2 روز دیگه فاطمیه ست و توی هيئت برای پدرت و بقیه شهدا برنامه دارن راستش خواستم خبر بدم به خانواده شهدا
_ خیلی ممنونم. چشم حتما آدرس لطف میکنید؟
_ بله............ اینم ادرس
_ ممنونم خدا نگهدار
_خدا نگهدار
واقعا نیاز داشتم بهانه ای میشد برای گریه کردنم مخصوصا یه مراسم شهید . رفتم سر یخچال یه سیب برداشتم رفتم تو اتاقم لپتاپم رو بعد از مدت ها باز کردم. چشمام افتاد تو چشمای کسایی که از دست داده بودمشون اینجا فقط من بودم و من
پوشه خانوادگیمونو باز کردم فیلم تولدم بود : _ * سلام امروز تولد آجی ترانه هست و میخواین سوپرایزش کنیم.......
تا تهشو دیدم دلم تنگ شده بود. برای همشون. صدای زنگ در اومده بود. لپتاپ و بستم اشکامو پاک کردم و رفتم درو باز کنم. خونمون خونه ی ویلایی داشتیم حیاطش بزرگ بود به درخت های باغ نگاه کردم یاد روز هایی افتادم که با ایلیا تو این باغ می دویدیم بلاخره به در رسیدم باز کردم
_ بهبه سلام ریحانه جونممممممم
_سلام عشقم
محکم بغلش کردم
_ترانه ولم کن خفه شدم
_ آخ شرمنده بیاتو
ریحانه در حالی که صداش میلرزید از سرما گفت
_ چه درخت های مختلفی دارین ها خیلی قشنگن
_ ریحانه هیچ میدونی با تک تک درخت ها خاطره دارم؟ تولدم تو باغ، بازی هامون....
_بمیرم برات. اصلا بیا برای یاد آوری خاطراتت بدوییم
_ نه
_چرا؟
تا به خودش بیاد دوییدم به سمت در ورودی
_ اه ترانه .....
ادامه دارد......
نویسنده : منتظر المهدی
❤️به نام خدای مهدی ❤️
پارت 11
سریع رفتم تو خونه
_ دیدی من بردم؟
_ نامردی بود.. 😕
_ ولش. بیا بریم شام درست کن برام
_ من؟
_ نه عمم. شوخی کردم بیا بریم باهم درست کنیم
_رو تو برم 😄
_ وظیفته
باهم کلی خندیدیم و یه لازانیا خوشمزه درست کردیم
_ ترانه بیا میز و بچینیم
_ اومدم وایسا دارم سالاد درست میکنم
_ باشه بیا
سالاد و درست کردم از آشپز خونه اومدم بیرون.
_ ترانه جون بیا ببین چه کردم
_ بشین ببینم
ریحانه تند تند شروع کرد به خوردن
_ ریحانه. چند روزه غذا نخوردی؟
_ حدود 3 ساعت
_ 😐
منم نشستم غذامو تند خوردم تا ریحانه همشو نوش جان نکرد
_ ترانه تو چند روزه غذا نخوردی؟
_ تموم شد پاشو جمع کن بریم بشوریم
ظرف هارو ورداشتم و گزاشتم رو لگن
_ وا ترانه شما که ظرفشویی دارین
_ دلم سادگی میخواد بیا بشوریم
_خیلی خوب من میشورم تو آب بکش
_ باش
ریحانه ظرف هارو شست منم آب میکشیدم
_ نگاه ریحانه چه قشنگ مشیو.. ر
هنوز حرفم تموم نشده بود که ریحانه روم کف ریخت
_ ریحانههههه میکشمتتتتتت
دوید سمت در
منم یه کاسه آب ریختم رو سرش
_.... 😐
بلاخره هردومون باهم ظرف شستیم و رفتیم که یکم حرف بزنیم
_ ریحانه بگو چیشده
_ چی شده😳
ادامه دارد.....
نویسنده : منتظر المهدی
#ما_منتظر_منتقم_فاطمه_هستیم💔
چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا
من دلم تنگ شده تنگ، کجایی آقا
همه دارند به تنهایی من میخندند
به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا
امتحان کردی و شرمنده شدم پیش حسین
من ندارم بخدا خرده حیایی آقا
کاش میشد که در این شعر زبان میشد لال
فاطمه باز دلش ریخت اذان گفت بلال!
🏴 #ایام_فاطمیه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💔 #جمعه_های_دلتنگی
خواهࢪعزیزم؛
هرگاہخواستےازحجابخارجشوےولباس، اجنبےرابپوشےبہیادآورڪہاشڪامامزمانت،
راجارےمیڪنے،بہخونپاڪےڪہریختہ، شدبراےحفظاینوصیتخیانتمیڪنے:)!
#شهیدانه🌿
#امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای #برای_ایران #امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی این خیلی قشنگه:))🙃♥️
خیلی قشنگه هااا
صدای امام زمان مثلا...🍃💔
#لبیک_یا_خامنه_ای #امام_زمان #برای_ایران
یهویی دلم هواتو کرد مرد خدا....
مطمئنم این یهوییا یعنی اینکه توام بیادمی....
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای #برای_ایران
میدانمچہخونهاریختہشد🥀🖇
ڪہمنبمانم،حجابوعفتبمانند...
چہوصیتهانوشتہشد📓🌪
ڪہبہمنبگویندمارفتیماماتو☝️🏼
حواستبہیادگارِمادرتباشد🙂🖤:)
نگذار؎حرمتشرابریزند✋🏻"
پسباافتخارمےپوشمشوباافتخار
مےگویمیادگارزهرارابرسردارم:)😌🌱
#زن_زندگی_آگاهی
#وارث_امانت_زهرا
#لبیک_یا_خامنه_ای #امام_زمان #برای_ایران
-ماهمیشہفکرمیکنیمشھدایہ،
کارخاصیکردنکہشھیدشدن!
نہرفیق...!
اوناخیلیکارهارونکردنکہشهیدشدن🖤!
شهیدانه🌿
#امام_زمان
#برای_ایران
#لبیک_یا_خامنه_ای
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
این را من به جوانها میگویم؛
دنبال تعلقات پَست نباشیم،
همهٔ ما، راهی به یک سمت هستیم!
✍حاج قاسم سلیمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#پایان_مماشات #برای_ایران
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ.