#افزایش_ظرفیت_روحی 5
❇️ گفته شد که برای قوی شدن باید بسیاری از واقعیت های طبیعی دنیا رو پذیرفت.
🔹 نگاه درست به واقعیت ها و تسلیم در برابر برخی واقعیت ها میتونه آدم رو از لوس بازی در بیاره و قوی کنه.
مثلا این واقعیت که توی دنیا آدم گاهی بیمار میشه.
☢️ اگه یه موقع یه بیماری سراغت اومد زیادی آه و ناله نکن. بگو خب فعلا که خدا برام امتحان بیماری رو فرستاده. ☺️ باید حواسم باشه که این امتحان رو به خوبی پشت سر بذارم. "سعی کن هییییچ وقت غر نزنی!"
✔️ چقدر مهمه که آدم اهل نق زدن و غر زدن نباشه.
🚫 آدم وقتی #ضعیف میشه اهل غر زدن میشه. تا یه مشکلی براش پیش میاد سریع به همه بد و بیراه میگه! سریع اعتراض میکنه!
⭕️ معلومه که این آدم به اندازه کافی روی خودش کار نکرده. اگه آدمی هستی که با هر اتفاق ناخوشایندی غر میزنی، سعی کن این کار رو ترک کنی.
🔷 از الان به بعد تمرین کن تا خواستی غر بزنی سریع جلوی خودت رو بگیر
بگو: من نباید غر بزنم تا قوی بشم.... ☺️ من نباید غر بزنم... آروم باش! چه خبرته؟ غر نزن!😒 آرررررروم!!!!
💢 به جای اینکه سر دیگران عصبی بشی گاهی سر خودت عصبی شو! اتفاقا میبینی که چقدر توی ارتباط با اطرافیانت روحیه بهتری پیدا میکنی و چقدر "پیش خداوند مهربان" عزیز میشی...
پس چی شد؟😊
تمرین میکنیم که اصلا غر نزنیم...!👌🏻
👇👇👇
📚@zekre_elahi📚
#پیامهای_قرآنی
✍بزودی و بی گمان روز قیامت و حسابرسی میرسه، فکر میکنی چقدر آماده ای؟🤔
سوره مبارکه حجر آیه ۸۵
👇👇👇
📚@zekre_elahi📚
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
#زیارت_عاشورا
#علی_فانی
🌸اگه همزمان با کارهایتان گوش کنید👂 انرژی مثبت💪💪💪 خواهید گرفت.
👇👇👇
📚@zekre_elahi📚
توجه توجه📣📣📣
قدم اول برای رشد معنوی درست خوندن قرآن هستش✅
دوست داری💝 قرآن رو با لحن عربی و اصولی بخونی؟
میخوای خیلی زود روخوانی قرآن📖 رو یاد بگیری؟
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/805568633Cf92b296153
♡دوستـان نوجوان خدا♡
توجه توجه📣📣📣 قدم اول برای رشد معنوی درست خوندن قرآن هستش✅ دوست داری💝 قرآن رو با لحن عربی و اصولی
🔷🔸با این بنر میتونید کانال و دوره های تخصصی روخوانی و روانخوانی مارو به دوستانتون معرفی کنید تا در یادگیری وثواب قرآن شماهم شریک باشید.
🔶🔹بسم الله😉
👇👇👇
📚@zekre_elahi📚
#پیامهای_قرآنی
✍توبه، گناهان رو به حسنات تبدیل میکنه🤩🤩🤩
سوره مبارکه فرقان آیه ۷۰
👇👇👇
📚@zekre_elahi📚
♡دوستـان نوجوان خدا♡
#داستانه 💚💝💚💝💚💝💚 ادامه 👇👇👇 خواهران عزیز کمکم کنید! من چهطور میتوانم او را سر راه بیاورم؟ هرچه ب
#داستانه
💚💝💚💝💚💝💚
ادامه👇👇👇
💠حدود یکماه از این ماجرا گذشت تا این که دومین نامه امیر در تاریخ یکم دی ماه 1365، در حالی که در آستانه اعزام به جبهه قرار داشت ، به مجله زن روز رسید.
متن نامه دوم:
بسم رب الشهداء و الصدیقین
خدمت خواهران عزیز و گرامیام در مجله زن روز
سلامی به گرمای آفتاب خوزستان و به لطافت نسیم بهاری از این راه دور برای شما میفرستم. مدتهاست که منتظر نامه شما هستم؛ ولی تا حالا که عازم دانشگاه اصلی هستم، جوابی از شما دریافت نکردهام. البته مطمئن هستم که شما نامهام را جواب خواهید داد؛ ولی امیدوارم وقتی شما جواب بدهید، من در این دنیای فانی نباشم.
حدود یک هفته بعد از این که برای شما نامهای نوشتم و گفتم خواهر خواندهام مرا ترغیب به گناه کبیره زنا میکند، شبی در خواب دیدم که مردی با کتوشلوار سبز در خیابان مرا دید و به من گفت: «امیر برو به دانشگاه اصلی، وقت را تلف نکن.»
من این خواب را از روحانی مسجدمان سؤال کردم و ایشان گفتند که دانشگاه اصلی یعنی جبهه.
من هم از این که خدا دست نیاز مرا گرفته بود و راهی به روی من گشوده بود، خوشحال شدم و حال عازم جبهه نور علیه تاریکی هستم.
البته این نامه را به کادر دبیرستان میدهم تا اگر خوشبختانه شهید شدم و بعد از شهادت من نامه شما آمد، این نامه را برایتان پست کنند تا از خبر شهادت من آگاه شوید.
البته من نمیدانم حالا که این نامه را مطالعه میکنید، اصلا یادتان هست که در نامه قبلی چه نوشتهام یا اینکه کثرت نامههای رسیده به شما، موضوع نامه مرا در خاطر شما پاک کرده است.
به هر شکل همانطور که در نامه قبلی هم نوشته بودم، پدر و مادر من آدمهای درستی نیستند و رفتار و گفتار و کردارشان غربی است و خواهرخواندهام هم که این موضوع را بعد از آمدن به منزل ما دید، فکر کرد من هم زود تسلیم میشوم؛ ولی او کور خوانده است.
من مدتها با شیطان مبارزه کردهام و خودم را از آلودگی حفظ کردهام. ولی فکر میکنید که تا کی میتوانستم در مقابل این شیطان دخترنما مقاومت کنم و برای همین و باتوجه به خوابی که دیده بودم، تصمیم گرفتم که خودم را به صف عاشقان حقیقی خدا پیوند بزنم و از این دام شیطان که در جلوی پایم قرار دارد، خلاصی پیدا کنم. من میروم اما بگذار این دختر فاسد بماند.
ادامه در پست بعدی...
👇👇👇
📚@zekre_elahi📚
#داستانه
💚💝💚💝💚💝💚
ادامه 👇👇👇
💠من فقط خوشحالم که حالا که عازم جبهه هستم، هیچ گناه کبیرهای ندارم و برای گناهان ریز و درشت دیگرم از خداوند طلب مغفرت میکنم.
من میروم، ولی بگذار پدر و مادرم که هر دو دکتر هستند و ادعای تمدن میکنند، بمانند و به افکار غربزده خود ادامه دهند. امیدوارم که به زودی از خواب غفلت بیدار شوند. من تا حالا به جبهه نرفتهام و نمیدانم حال و هوای آنجا چگونه است؛ ولی امیدوارم که خداوند ما بندگان سراپا تقصیر را هم مورد لطف خود قرار دهد و از شربت غرورانگیز و مستکننده شهادت به ما بنوشاند. این تنها آرزوی من است.
پدر و مادرم هیچ وقت برای من، پدر و مادر درست و حسابیای نبودند. همیشه بیرون از خانه بودند و از صبح زود تا نیمههای شب در حال کار در بیمارستان یا مطب خصوصی یا در مجلسهای فسادانگیزی بودند که من از رفتن به آنها همیشه تنفر داشتهام.
هیچوقت من محبت واقعی پدر و مادرم را احساس نکردم؛ چون اصلا آنها را درست و حسابی ندیدهام. بعد هم که این دختر را پیش ما آوردند که زندگی آرام و بدون دغدغه مرا تبدیل به توفان مبارزه با گناه کردند.
با این همه همانطور که گفتم خوشحالم که به گناهی که خواهرخواندهام مرا به آن تشویق میکرد، آلوده نشدم.
ضمنا از طرف من خواهش میکنم به روانشناس مجله بگویید که در نوشتههایتان حتما این موضوع را به پدر و مادرها تذکر دهند که پدر و مادری فقط این نیست که بچه به دنیا بیاورید و آنوقت به امید خدا رها کنید؛ بلکه به آنها بگویید پدر و مادری یعنی محبت و توجه به فرزند. امیدوارم من آخرین پسری باشم که از این اتفاقها برایم میافتد.
البته نمیدانم که این موضوع را خانم روانشناس باید بگوید یا کس دیگری.
به هر صورت خودتان این پیام را به هر کسی که مناسب میدانید برسانید تا او در مجله چاپ کند.
قلبم با شنیدن کلمه شهادت تندتر میزند و عطش پایانناپذیری در رسیدن به این کمال در وجودم شعله میکشد. همانطور که گفتم اگر خداوند ما را پذیرفت و شهید شدیم که این نامه را از طرف رئیس دبیرستان برایتان میفرستند و اگر لایق و شایسته رسیدن به این مقام رفیع نبودم و برگشتم، اگر نامهای از شما دریافت کرده بودم، حتما جوابش را میدهم.
البته امیدوارم برنگردم؛ چون آنوقت همان آش است و همان کاسه. بیشتر از این وقت شما را نمیگیرم. برای من دعا کنید. سلامتی و موفقیت همه شما خواهران گرامی را از خداوند متعال خواستارم و در پایان آرزو میکنم که همه انسانهای خفته، مخصوصا پدر و مادر و خواهرخواندهام از خواب غفلت بیدار شوند و رو به سوی اسلام بیاورند.
عرض دیگری نیست. خداحافظ و التماس دعا
والسلام علی عبادالله صالحین
برادرتان امیر 1/10/65
ادامه دارد....
👇👇👇
📚@zekre_elahi📚
#داستانه
💚💝💚💝💚💝💚
ادامه👇👇👇
همانطور که امیر در نامه دوم آرزویش را کرده بود، جواب مجله زن روز به اولین نامه او، زمانی به دست مدیر دبیرستانش رسید که ده روز قبل، امیر به آرزوی بزرگترش رسیده بود.
جواب نامه این بود:
بسمهتعالی
برادر گرامی
سلام علیکم
حتما موضوع را با خانواده خود در میان بگذارید. زیرا آگاهی خانوادهتان میتواند برای شما مؤثر باشد.
موفق باشید
این نامه بنا بر آدرسی که امیر در نامه خود نوشته بود، به دست مدیر دبیرستانش رسید و او نیز دو روز بعد در جواب، برای مسئولان مجله زن روز نوشت:
بسمهتعالی
مجله محترم زن روز
با سلام، برادر امیر .... در تاریخ 5/10/65 در عملیات کربلای 4 به شهادت رسیدهاند.
🌷پایان🌷
🌸شهادتت مبارک🌸
👇👇👇
📚@zekre_elahi📚