♡دوستـان نوجوان خدا♡
#مجتبی_و_محیا #قسمت_بیست_و_نهم چند ساعت بعد با صدای زنگ تلفن از خواب پرید. محیا گوشی را برداشته بو
#مجتبی_و_محیا
#قسمت_سی_ام
مجتبی به نانوایی رسید و آخر صف ایستاد. با خود فکر میکرد چه کار بزرگی انجام داده است. در این فکرها بود که بهروز هم وارد صف شد. آرام به پشت مجتبی زد و گفت: «سلام آقا مجتبی!»
بعد دستی به میان موهایش کشید و پرسید: «چه خبر؟»
مجتبی گفت: «سلام. خبر اینکه من مشغول انجام کار خیر هستم.لطفاً مزاحم نشو!»
بهروز خندید و گفت: «کار خیر رو که جار نمیزنن. حالا چه کار خیری هست؟»
مجتبی جواب داد: « زهره خانم بهم مأموریت داده که برای حاج آقا رئیسی یه نون تازه بگیرم.»
بهروز سکوت کرد و به فکر فرو رفت. مجتبی پرسید: «اتفاق افتاد؟ چیز بدی گفتم؟»
بهروز مکثی کرد و با ناراحتی گفت: «پس راست میگن؟»
مجتبی گفت: «چی رو راست میگن کی راست میگه؟»
بهروز گفت:«الآن چند وقتیه دیگه زهره خانم این وظیفه رو به پسرهای محل میده. میدونی که حاج آقا رئیسی و زهره خانم توی یه آپارتمان هستن و هر دو مستاجرن فکر کنم وضع مالیشون بده.
مجتبی گفت: «داری اشتباه می کنی. زهره خانوم خودش پول نون رو بهم داد و گفت امروز حالش خوب نیست نمیتونه بیاد نونوایی.»
بهروز گفت: «همین دیگه. وضع مالی حاج آقا رئیسی خوب نیست. هر چی بازنشستگی میگیره، خرج درمان خودش و زنش میشه. برای همین زهره خانم در حد یه نون کمکشون میکنه؛ اما چند وقته برای خونه خودشون نون نمیخره.»
مجتبی حرفش را قطع کرد و گفت: «نمیشه که. مگه داریم کسی رو که به نونش محتاج باشه، بعد به دیگران کمک کنه؟»
بهروز گفت: «از مامانم شنیدم که چون چند ساله زهره خانم براشون نون میخره دلش نمیآد امیدشون رو ناامید کنه. تازه مامانم میگه، اون سالها که اوضاع مالی کاظم آقا بهتر بوده، حتی گوشت و مرغ هم براشون میخریده.»
مجتبی گفت: «یه لحظه صبر کن ببینم. یعنی تو میگی الآن چند روزه که زهره خانم نون نخریده؟ پس چی میخورن؟»
بهروز گفت: «نمی دونم. ولی باید بفهمیم. نوبتت شد. نون رو بردار. اگه پول داری، دوتا هم برای زهره خانم بخر.»
مجتبی گفت: «آره دارم.» و نانها را برداشتند و به طرف خانهی زهره خانم رفتند.
اول زنگ خانهی حاجآقا رئیسی را زدند. مجتبی نانشان را به طبقه چهارم برد. موقع برگشت، زنگ خانهی زهره خانم را زد. آنها طبقه دوم بودند. میلاد، پسر زهره خانم در را باز کرد و گفت: «سلام»
بهروز با لبخند گفت: «سلام آقا میلاد. احوال شما؟ بیا داداش. این هم نون.»
میلاد نگاهی به نانهای دردست مجتبی انداخت و گفت: «ممنون. ما نیاز نداریم.»
مجتبی گفت: «اما زهره خانم بهم سپردن که نون بخرم.»
داســـــــتان ادامـــــــــــــه داره...
📚📚📚📚📚📚📚
⛱@Donyaye_u🛵
♡دوستـان نوجوان خدا♡
#مجتبی_و_محیا #قسمت_سی_ام مجتبی به نانوایی رسید و آخر صف ایستاد. با خود فکر میکرد چه کار بزرگی ان
سلاااااام رفقای عزیز
میلاد با سرسعادت امام مجتبی علیه السلام رو به تک تک شما تبریک میگیم.
🎊🎀🎈🎊🎀🎈🎊🎀🎈
اگه با داستان #مجتبی_و_محیا همراه بوده باشین تا حدودی شخصیت نازنین امام حسن مجتبی علیه السلام رو به خوبی شناختین🤩🤩🤩
8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ولادت
آقا جان، امام حسن مجتبی تولدتون مبااااااارک
(◍•ᴗ•◍) ❤ (◍•ᴗ•◍) ❤ (◍•ᴗ•◍) ❤
🆔@Donyaye_u
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بهخاطر هک وایفای همسایه بازخواست شدم.
🤔مگه هک کردن وای فای هم پیشِ خدا حساب و کتاب داره⁉️⁉️⁉️
کانال دوستان نوجوان خدا در ایتا
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/805568633Cf92b296153
♡دوستـان نوجوان خدا♡
#ماه_مبارک_رمضان #شب_قدر حالا که همچین شب بزرگی داریم به نظرتون چیکار کنیم که به نفعمون باشه⁉️⁉️⁉
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
در شب قدر گروهی از فرشته ها و روح با اجازه خداوند متعال نازل میشن و کارهایی که خداوند ازشون خواسته انجام میدن
اما ممکنه بپرسین روح چیه یا کیه که با فرشته ها نازل میشه⁉️⁉️
خداوند در قرآن می فرمایند:« قل الروح من امر ربّی» روح از کارها و امور من هستش.⬅️ بچه ها فکر کنم اون روح یه راز و ماجرا داره که فقط خود خدا و پیامبران و امامان علیهم السلام میدونن البته در یک روایتی ائمه علیهم السلام می فرماین که روح غیر از فرشتگان هستش یعنی با ملائکه فرق داره چون خداوند گفته ملائکه و روح را در شب قدر نازل کردیم.
#تفسیر_المیزان
(。◕‿◕。) (。◕‿◕。) (。◕‿◕。)
کانال دوستان نوجوان خدا در ایتا
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/805568633Cf92b296153
♡دوستـان نوجوان خدا♡
#ماه_مبارک_رمضان #شب_قدر در شب قدر گروهی از فرشته ها و روح با اجازه خداوند متعال نازل میشن و کاره
📣 خلاصه فرشته ها و روح نازل میشن که یه کارایی رو که مربوط به ما و عالم کائنات هستش رو از طرف خداوند مدیریت کنن.
پس حالا متوجه شدیم معنای« تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» مگه نه؟
#تفسیر_المیزان
(✷‿✷) (✷‿✷) (✷‿✷)
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/805568633Cf92b296153
♡دوستـان نوجوان خدا♡
📣 خلاصه فرشته ها و روح نازل میشن که یه کارایی رو که مربوط به ما و عالم کائنات هستش رو از طرف خداوند
دوستای گلم اگه سوالی هم داشتین بنده در خدمتم 😍 البته شبانه روزی و با قدرت 💪
وجود تک تک شما به من انـــــــــرژی میده🤩
( ˘ ³˘)❤ ( ˘ ³˘)❤ ( ˘ ³˘)❤
کانال دوستان نوجوان خدا در ایتا
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/805568633Cf92b296153
♡دوستـان نوجوان خدا♡
#مجتبی_و_محیا #قسمت_سی_ام مجتبی به نانوایی رسید و آخر صف ایستاد. با خود فکر میکرد چه کار بزرگی ان
#مجتبی_و_محیا
#قسمت_سی_و_یکم
میلاد جواب داد: «بله. نون برای حاجآقا رئیسی بود؛ اما ما امشب افطاری دعوتیم و نیازی نداریم. دستتون درد نکنه.»
مجتبی و بهروز ناامید از خانهی زهره خانم آمدند. مجتبی گفت: «دیدی الکی شلوغش میکنی. اینها چند روزی دعوت بودند. همین.»
بهروز گفت: «اما من میدونم یه خبرهایی هست. ببین کی گفتم.»
بهروز گفت: دیگه چه خبر؟؟؟
مجتبی گفت: « خبر اینکه آقای قربانی بهم زنگ زده بود. فردا ساعت۱۰ صبح باهاش قرار دارم.»
بهروز گفت: «خب به منم زنگ زده بود؛ اما من باید ساعت ده و نیم اونجا باشم ...»
مجتبی پرسید: «یعنی به همهی بچههای کلاس زنگ زده؟»
بهروز جواب داد: «حتما دیگه؛ اما نمیفهمم چیکارمون داره.»
مجتبی گفت: «حالا بریم خونه. من که قبل افطار فکرم کار نمیکنه.»
بهروز گفت: «باش. فردا میبینمت. خداحافظ.»
مجتبی هم خداحافظی کرد و به سمت خانه رفت.
داســـــــتان ادامـــــــــــــه داره...
📚📚📚📚📚📚📚
⛱@Donyaye_u 🛵
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
🏴 معنای واقعیِ عربیِ سلام خالی بودن از هر آفت و آسیبی هستش چه آفت ظاهری باشه و چه باطنی🚿🛁
خلاصه سلام یعنی همش سلامتی و خیر و خوبی (✷‿✷)
حالا تو شب قدر، خداوند به خاطر عظمت و بزرگی این شب دائماً برای ما سلام و سلامتی و رحمت و توجه و هر چیز خوبی که دلمون بخواد می فرسته
(❁´◡`❁)*✲゚*
تازه روایت داریم که همون فرشته ها، ملائکه و روحی که نازل می شن در شب قدر به تک تک آدمهای روی زمین سلام و سلامتی میرسونن.
✺◟(∗❛ัᴗ❛ั∗)◞✺
چه کسانی این سلام هارو رو متوجه می شن⁉️
#تفسیر_المیزان
◖⚆ᴥ⚆◗ ◖⚆ᴥ⚆◗ ◖⚆ᴥ⚆◗
کانال دوستان نوجوان خدا در ایتا
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/805568633Cf92b296153