eitaa logo
دوستان قرآنی
354 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5هزار ویدیو
107 فایل
هدف ؛ ۱- انس با قرآن ،درک مفاهیم و معارف قرآنی ۳- آموزش قرائت،تجوید و صوت و لحن قرآن ۲- تبیین معارف اعتقادی و اخلاقی ارتباط با مدیر کانال🤝 @taher_114_ir #کپی مطالب با یا بدون لینک آزاد و حلال با مدیریت : علی حیدر طاهرآبادی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 هیچ عاملی مثل ولایت‌فقیه، ملّیت ما و سعادت مادی ما را تضمین نمی‌کند 🔸 کارکرد مهمّ ولایت‌فقیه، تأمین استقلال، آزادی و منافع کشور است 📌 علیرضا پناهیان در مراسم سالگرد قیام ۱۵خرداد: 🔘 حقیقت قیام پانزده خرداد، قیام مخلصانه برای ولایت‌فقیه بود 🔘 ولی‌فقیهی که ملت در 15خرداد برایش جان دادند، کارکردش تأمین استقلال و قدرت جامعه بود 🔘 تجربۀ پنجاه سالۀ اخیر نشان می‌دهد ولی‌فقیه به چیزی جز استقلال و قدرتمندی ملت دعوت نمی‌کند 🔘 امام(ره) می‌فرمود: ما ایرانی‌ها باید خودمان باشیم، چرا ما باید خودمان را گم کنیم؟! 🔘 لازم نیست کسی دین داشته باشد تا فلسفۀ ولایت‌فقیه را بفهمد؛ اگر فواید مادی ولایت‌فقیه را بیان کنیم، افراد بی‌دین هم می‌پذیرند 🔘 قدرت معنوی ولایت به شرط نصرت و همراهی مردم و مسئولان، کاری می‌کند که با کمترین اقدام به بالاترین ثمرات می‌رسید 🔘 مسئولین بدانند که هرچه دقیق‌تر امر ولایت‌فقیه را تعقیب کنند، از نصرت الهی بیشتر بهره‌مند خواهند شد ____ : حقیقت قیام پانزده خرداد چه بود؟ شعار محوری پانزده خرداد «یا مرگ یا خمینی» بود. مردم برای آب و نان قیام نکردند بلکه برای امام قیام کردند؛ یعنی برای ولایت‌فقیه. مردم برای اولین بار در طول تاریخ، اینچنین به میدان آمدند. ولایت‌فقیه که معنای حقیقی انقلاب اسلامی است، دو بُعد دارد؛ یک بعد مادی و یک بعد معنوی. بُعد مادی ولایت‌فقیه در یک جمله یعنی استقلال و آزادی؛ یعنی جمهوری، یعنی تضمین مردم‌سالاری. چرا ولایت در اسلام این‌قدر اهمیت پیدا کرده؟ چون کارکرد ولایت «تضمین استقلال و تضمین آزادی» یک ملّت است. در جهان شعار آزادی و شعار حقوق بشر زیاد دادند. اما در یک نقطه از جهان، یعنی در ایران اسلامی به وسیلۀ ولایت‌فقیه این شعار محقق شد. ما در این چهل سال، ولایت‌فقیه را خوب توضیح نداده‌ایم و الا جوان این مملکت الآن باید برایش جا افتاده باشد چرا ولایت‌فقیه می‌تواند استقلال کشور را تضمین بکند نه هیچ عامل دیگری؟ جوان امروز ما باید متوجه شده باشد که کارکرد مهمّ ولایت‌فقیه تأمین استقلال و آزادی یک ملّت است. اگر این برایش جانیفتاده، کم‌کاری از ما و حوزۀ علمیه است. امام(ره) در سال 58 فرمود: «همۀ گرفتاری‌های ما، و بدبختی‌های ما هم همین است که خودمان را گم کرده‌ایم، یک کس دیگر به جای ما نشسته است. و لهذا می‌بینید هر چیزی که در ایران هست تا یک اسم غربی نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم باید اسم غربی داشته باشد. کارخانه‌های ما همان پارچه که می‌بافند باید آن حاشیه‌اش خطّ غربی باشد. اسم غربی رویش بگذارند» (صحیفه امام، ج9، ص460) ببینید؛ کارکرد ولیّ فقیه این است که می‌گوید «ما چرا باید خودمان را گم کنیم؟ ما ایرانی‌ها باید خودمان باشیم...» ولیّ فقیه کارکردش این است که قدرت را به ملّت برمی‌گرداند و بردگی را از ملّت برمی‌دارد. کارش استقلال دادن به یک ملّت است. امام(ره) از نظر فرهنگی هم استقلال و آزادی را تفسیر می‌کند و می‌فرماید که در یک جامعه اگر بی‌بندوباری باشد دیگر استقلال آن مملکت از بین می‌رود. وقتی جوانان مشغول هرزگی باشند، ضعیف می‌شوند و دیگر نمی‌توانند جامعه را اداره کنند. ما طلبه‌ها و حوزه علمیه هنوز برای ما مردم جا نینداختیم که هرزگی، بی‌بندوباری و بی‌حجابی یعنی نفی استقلال کشور. چرا رهبر انقلاب فرمود که بی‌حجابی یک حرام سیاسی است؟ هنوز جا نیفتاده است که بی‌حجابی از نظر سیاسی چه لطمه‌ای به کشور خواهد زد. اصلاً لازم نیست کسی دین داشته باشد تا فلسفۀ ولایت‌فقیه را بفهمد. تجربۀ پنجاه سالۀ ولایت‌فقیه در این مملکت نشان می‌دهد که ولیّ فقیه به چیزی جز استقلال و قدرتمندی یک ملّت و آزادی حقیقی آراء ملّت دعوت نکرده است. دیروز رهبر انقلاب فرمودند که اگر ملّیت خود را می‌خواهید دست از امید برندارید. ملّی‌گرای حقیقی حضرت امام و دویست و پنجاه هزار شهیدی هستند که به حکم ولیّ فقیه رفتند از خاک این ملّت دفاع کردند. هیچ عاملی مثل ولایت فقیه ملّیت ما را و سعادت دنیایی و مادی ما را حفظ نمی‌کند. از ولایت فقیه بالاتر، اصل نبوت و امامت هم راه سعادت دنیایی مردم است و راه دیگری مثل اصل امامت و اصل نبوّت نمی‌تواند سعادت بشر را تضمین کند. پس بُعد مادیِ ولایت‌فقیه، تضمین کردن منافع جامعه و سعادت دنیا است. بُعد معنوی ولایت‌فقیه هم بسیار باعظمت است. قدرت معنوی ولایت، به شرط نصرت و همراهی مردم و مسئولان، کاری می‌کند که با کمترین اقدام به بالاترین ثمرات می‌رسید. مسئولین بدانند هر چقدر دقیق‌تر امر ولایت‌فقیه را تعقیب کنند، از برکات الهی، از نصرت الهی بیشتر بهره‌مند خواهند شد 🚩 سالگرد قیام ۱۵خرداد-حرم حضرت معصومه(س) 👈🏻 صوت: 📎 panahian.ir/post/7847 @Panahian_text
🔸 حقیقت‌جویی هنر نیست؛ هنر این است که در اثر حقیقت‌جویی به آرامش برسیم و این یعنی ایمان 🔸 زندگی‌کردن با ترس و تردید، یک بیماری فراگیر و از علائم کفر است 📌 واقع‌بینی و احساسات معنوی در قرآن؛ با نگاهی به تفسیر سوره محمد(ص)– ج۱۰ 🔘 کفر باعث ناآرامی و نگرانی است؛ فقط یک‌چیز به انسان اطمینان و آرامش می‌دهد و آن ارتباط با خداست 🔘 مؤمن یعنی کسی که در اثر واقع‌بینی و حقیقت‌جویی به امنیت، اطمینان و آرامش رسیده است 🔘 اگر در جستجوی فهم حقایق نباشیم به کفر نزدیک هستیم 🔘 کسی که روحیۀ جستجوگر برای فهم حقایق ندارد در لحظه‌های حساس نمی‌تواند راه خود را پیدا کند 🔘 هر حادثه‌ای پیش آمد آن را خیر بدانیم و مطمئن باشیم که خدا برای ما بد نمی‌خواهد؛ این ایمان است _____ : وقتی خداوند کافران را شماتت می‌کند و بدی‌های آنها را می‌گوید، مؤمنان از کفر فاصله می‌گیرند و اتّصال‌شان را به خدا بیشتر می‌کنند. مثلاً قرآن می‌فرماید «خدا کافران را عذاب می‌کند، چون آنها دنبال حقیقت نیستند»، آن‌وقت مؤمن شروع به گریه می‌کند و می‌گوید: «من می‌خواهم بیشتر دنبال حقیقت باشم تا مبادا یک ذره از کتمان حقیقت در من باشد!» وقتی خدا از عذاب کافران در قرآن می‌گوید، باید از خدا تمنّا کنیم ذرّات کفر را در وجود ما از بین ببرد. یکی از معانی اصلی کفر، کتمان حقیقت است. اگر در جستجوی فهم حقایق نباشیم به کفر نزدیک هستیم. کسی که روحیۀ جستجوگر برای فهم حقایق ندارد، در لحظه‌های حساس نمی‌تواند راه خود را پیدا کند و تکلیفش را تشخیص دهد. اثر دیگر کفر که باید از آن فاصله بگیریم نداشتنِ اطمینان و آرامش و دچار بودن به شک، اضطراب و ترس است. حقیقت‌جویی کار مهمی نیست بلکه رسیدن به اثر حقیقت‌جویی اهمیت دارد. همین که انسان چشمش را باز کند حقیقت را می‌بیند و انسان فطرتاً حقیقت‌جو و حق‌طلب آفریده شده است لذا حق‌طلبی و واقعیت‌بینی هنر و امتیاز ویژه‌ای برای انسان محسوب نمی‌شود. هنر این است که در اثر حقیقت‌جویی به آرامش برسیم. مؤمن یعنی کسی که در اثر واقع‌بینی و حقیقت‌جویی به نقطۀ امنیت، اطمینان و آرامش رسیده است. کفر باعث ناآرامی و نگرانی است و فقط خداست که می‌تواند دل انسان را آرام کند (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب؛ رعد،28). بعضی‌ها می‌گویند همه ناآرام و نگران هستند، اصلاً باید بر همین اساس، سر کار رفت و زندگی کرد. گاهی پدرها و مادرها همین نگرانی‌ها را عامل تربیت فرزندشان قرار می‌دهند، مثلاً می‌گویند برای اینکه فقیر نشوی، درس بخوان... وقتی یک بیماری‌ فراگیر شد، کسی باور نمی‌کند که آن حالت بد باشد، چون همه آن حالت را دارند. یک وضعیتی که معمولاً همه دارند با تردید و شک زندگی کردن است که اصلاً کسی به آن توجه نمی‌کند، درحالی‌که یک بیماری و از علائم کفر است. نباید چنین حالتی در انسان باشد. فقط یک چیز در عالم به انسان یقین و اطمینان می‌دهد، آن هم خدا و ارتباط با خداست؛ همان چیزی که ما آن را به اسم ایمان می‌شناسیم. اگر از ایمان خارج شویم با تردید زندگی خواهیم کرد. یکی از مراحل‌ عدم‌ایمان، داشتنِ هر نوع نگرانی‌ است. چرا دوست داشتن دنیا بد است؟ چون از دست دادنش انسان را نگران می‌کند. اگر فقر نزدیک است آدم را به کفر برساند (كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْرا؛ کافی، ج1، ص307) علتش این است که فقر می‌تواند انسان را نگران کند. نباید نگران باشیم؛ نگرانی بوی کفر می‌دهد و می‌تواند آدم را به کفر برساند. خداوند به حضرت داوود(ع) وحی کرد زنی به نان خَلاده همنشین تو در بهشت است. حضرت داوود(ع) از حالات روحی او پرسید. خلاده گفت: هر دردی و زیانی و حاجتی برای من اتفاق بیفتد صبر می‌کنم و از خدا نمی‌خواهم آن را به سلامتی و گشایش تغییر دهد و خدا را بر آنها شکر می‌کنم. (قصص‌الانبیاء، راوندی، ص205) در واقع ویژگی خلاده این بود که هر حادثه‌ای را خیر می‌دانست و مطمئن بود که خدا برای او بد نمی‌خواهد؛ این ایمان است. اگر از این حالت فاصله داشته باشیم به کفر نزدیک هستیم. 🚩 فاطمیۀ تهران-ماه رمضان۱۴۰۲ 👈🏻 متن کامل: panahian.ir/post/7902 @Panahian_text
چطور بهتری داشته باشیم !🔺 🦋📡 : https://eitaa.com/AsreZohoor_ir ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
🔸 چرا بعضی‌ها بعد از انجام جنایت‌های بزرگ، رفتارهای اخلاقی از خود نشان می‌دهند؟ 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۷ 🔘 طبق آیه قرآن، عامل عاقبت‌ به‌خیری تقوا است؛ نه اخلاق و نه حتی ایمان 🔘 روش قرآن فهرست‌کردن فضایل و رذایل به‌شیوۀ علم اخلاق نیست 🔘 از اخلاق می‌شود اشکالاتی گرفت که این اشکالات را از تقوا نمی‌شود گرفت 🔘 یکی از اشکالات اخلاق این است که در تعریف اخلاق و مشرب‌های فلسفۀ اخلاق، اختلاف نظر وجود دارد ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: اگر اخلاق را بدون تقوا مطرح کنیم اشکالات، سوءبرداشت‌ها و سوءاستفاده‌هایی پیش می‌آید. البته ما اخلاق را به‌طور کامل نفی نمی‌کنیم بلکه اخلاق را در دلِ تقوا می‌بینیم چون تقوا جامع اخلاق و همۀ خوبی‌ها است و با تحقّق تقوا، اخلاق هم محقَّق خواهد شد، لذا می‌گوییم باید بیشتر به تقوا بپردازیم؛ همان‌طور که قرآن به تقوا پرداخته است. اگر تقوا مطابق با ادبیات قرآن و کلام امیرالمؤمنین(ع)-که این‌همه از تقوا سخن گفته‌اند- در جامعه ما شناخته شده باشد، مشکلات ما بسیار کمتر خواهد شد. خدا در قرآن، تقوا را عامل قبولیِ اعمال و عامل ارزش‌یافتن انسان معرفی کرده و می‌فرماید: اهل تقوا عاقبت به خیر هستند (وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ قصص، 83) درحالی‌که برای اخلاق و حتی ایمان هم چنین چیزی بیان نشده است. قرآن نه مانند روانشناسی به تیپ‌های شخصیتی می‌پردازد و نه مانند کتاب‌های اخلاق فضایل و رذایل را فهرست می‌کند. قرآن می‌گوید که شما هر تیپ شخصیتی‌ و هر خُلقی که دارید، تقوا را رعایت کنید، مشکلات شما حل می‌شود. راه‌حلی که قرآن ارائه می‌دهد، در عین حال که مشترک است، دستور‌العمل خاص و متناسب با هر فرد را به او نشان می‌دهد. وقتی می‌گویند: «دروغ نگویید، غیبت نکنید، تهمت نزنید» به‌جای اینکه بگوییم اینها کارهای غیراخلاقی است، باید بگوییم که اینها خلاف تقوا است چون این کارها مانع تقرب انسان به خداست. تقوا یعنی «رعایت دستورهای خدا، با نیت قرب الی ‌الله». یکی از اشکالات اخلاق این است که در تعریف خود اخلاق و مشرب‌های فلسفۀ اخلاق اختلاف نظر وجود دارد؛ اخلاق وظیفه‌گرا، اخلاق غایت‌گرا یا اخلاق فضیلت‌گرا!؟ اینها با همدیگر فرق می‌کند. ملاک ارزش اخلاقی در هر کدام از این مشرب‌ها با دیگری متفاوت است و این اختلاف باعث منازعه و سوءاستفاده خواهد شد. مثلاً شما می‌گویید: «فلان رفتار هرزگی است» امّا دیگری می‌گوید: «نظر من دربارۀ هرزگی با شما متفاوت است». برخلاف اخلاق، تقوا محل مناقشه نیست چون دین معنای تقوا، معیارهای تقوا و رفتارهایی را که بر اساس تقوا باید صورت بگیرد روشن کرده است. اشکال دیگر اخلاق مربوط می‌شود به صفات خوب و بدی که انسان به‌صورت ژنتیکی دارد؛ مثلاً اگر یک کسی به‌طور ژنتیک یک صفت بد اخلاقی داشته باشد آیا می‌توانیم بگوییم او انسان بدی است؟ درحالی‌که ممکن است به‌خاطر خدا در حال مبارزه با آن صفت بد باشد. از طرف دیگر، برخی افراد به‌صورت ژنتیک و ارثی دارای یک فضیلت اخلاقی هستند که هیچ تلاشی برای به‌دست آوردن آن نکرده‌اند. بسیار محتمل است که چنین کسانی به‌خاطر صفت خوب‌شان گول بخورند و دچار غرور شوند. این افراد باید این فضیلت را سرمایۀ مجاهده با هوای نفس و تقرب به خدا قرار دهند نه اینکه به‌واسطۀ داشتن آن تصور کنند آدمِ اخلاقی و خوبی هستند. عصر عاشورا وقتی به خیمه‌ها حمله کرده بودند و داشتند گوشواره‌ها را غارت می‌کردند، عمر سعد وسط خیمه‌های نیم‌سوخته ایستاده بود، هم توصیه‌های اخلاقی می‌کرد که خیمه را غارت نکنید، کودکان را نزنید، هم گریه می‌کرد! این کار اخلاقی را چگونه تحلیل کنیم؟ او هم بالاخره عاطفه دارد و می‌بیند یک کودکی کتک خورده و متأثر می‌شود، توصیه هم می‌کند که این کار را نکنید. بعضی‌ها وقتی جنایت‌های بزرگی انجام می‌دهند، برای آرام کردن وجدان خودشان، رفتارهای اخلاقی خیلی خوبی از خودشان نشان می‌دهند، حالا خداوند با اینها چه‌کار بکند؟ آیا اینها را به جهنم ببرد یا بهشت؟ اینها مشکلاتی است که در اخلاق به وجود می‌آید. ولی در تقوا، مرزها و ملاک‌ها کاملاً مشخص می‌شود و شیوۀ ارزیابی هم کاملاً معلوم است. 🚩 برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر هفتم ماه رمضان۱۴۰۲ ┄┅┅♾❅🌼❅♾┅┅┄ 📚کانال دوستان قرآنی ↶ @DostaneQurani
📌 آیا ریشه‌های مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) همچنان باقیست؟ ج ۲۱ام - قسمت دوم 🔸حسادت پنهان، روزی ظاهر خواهد شد استاد در برنامۀ سحرگاهی شبکۀ سه: حسادت پنهان، روزی ظاهر خواهد شد امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه‌ای که به معاویه می‌نویسند(غارات، ج۱، ص۲۰۳)، به آیه‌ای از قرآن اشاره می‌کنند که «أَمْ حَسِبَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللهُ أَضْغانَهُمْ (سوره محمد، آیه ۲۹)» آیا آن کسانی که در قلب‌شان یک بیماری نگه داشتند فکر می‌کنند که ما کینۀ‌شان را بیرون نمی‌آوریم؟ ما کینۀ‌شان را بیرون می‌آوریم و دستشان را رو می‌کنیم. اگر کسی هم حسادتی نسبت به اشخاص خوب داشته باشد، خدا آن را رو می‌کند. آیه قرآن در ادامه می‌فرماید: «وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ (سوره محمد، آیه۳۰)»؛ ما اگر می‌خواستیم اینها را به تو نشان می‌دادیم. 👈🏻 ادامۀ متن: @panahian_text 📢 صوت: @panahian_mp3 ┄┅♾❅🌼❅♾┅┄ 📚کانال دوستان قرآنی ↶ https://eitaa.com/DostaneQurani
📌 آیا ریشه‌های مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) همچنان باقیست؟ ج ۲۲ام - قسمت اول 🔸 دشواری توبه از حسادت استاد در برنامۀ سحرگاهی شبکۀ سه: امام صادق(ع) بنابر نقل از مصباح الشریعه می‌فرماید: « وَ لاَ تَوْبَةَ لِلْحَاسِدِ لِأَنَّهُ مُسْتَمِرٌّ عَلَيْهِ مُعْتَقِدٌ بِهِ مَطْبُوعٌ فِيهِ، يَبْدُو بِلاَ مُعَارِضٍ مُضِرٍّ لَهُ وَ لاَ سَبَبٍ وَ اَلطَّبْعُ لاَ يَتَغَيَّرُ مِنَ اَلْأَصْلِ (مصباح الشریعه، ج۱، ص۱۰۴)» حسود نمی‌تواند توبه کند. این کلام، خیلی نگران‌کننده است! چون حسادت صفتی است که فرد را در خودش نگه می‌دارد، یک عقده قلبی است. طبع انسان تغییر نمی‌کند. این طور که امام صادق(ع) می‌فرمایند اگر ما حسادتی در خودمان داشته باشیم، الهی العفو گفتن ‌ما هیچ فایده‌ای ندارد و این، مسأله‌ای بغرنج است. آدم می‌تواند از خیلی از گنا‌هان صرفنظر کند، اما حسادت چسبندگی زیادی دارد. آدم حسود نمی‌تواند از حسادتش جدا شود و برایش عقده می‌شود. 👈🏻 ادامۀ متن: @panahian_text 📢 صوت: @panahian_mp3 ━═⊰♾❅🌼❅♾⊱═━ 📚کانال دوستان قرآنی ↶ https://eitaa.com/DostaneQurani
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۶ - قسمت اول 💠 غربت رسول‌خدا(ص)، ریشۀ غربت امیرالمؤمنین(ع) 💠 علت غربت پیامبر(ص) 💠 ریشۀ روانشناختی کنار گذاشتن امیرالمؤمنین(ع) 💠 نشانه‌های خستگی مردم از روش پیغمبر(ص) استاد در حسینیۀ ام‌ابیها(س) غربت رسول‌خدا(ص)، ریشۀ غربت امیرالمؤمنین(ع) یکی از ایرادهای بزرگ شیعیان این است که تصور می‌کنند به رسول‌خدا(ص) بدهکار نیستند و ایشان در تاریخ غربت و مظلومیتی نداشتند؛ کسی در جهان اسلام سر پیامبر(ص) دعوایی ندارد. مشکل پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین(ع) بود و ما مسئول رفع غربت از ایشان هستیم. اما این تصور درست نیست. ریشۀ غربت امیرالمؤمنین(ع) در غربت رسول‌ خدا(ص) است. ما شیعیان باید خودمان را مأمور برطرف کردن غربت رسول‌ خدا(ص) بدانیم. باید به برادران اهل سنت بگوییم شما که دربارۀ رسول ‌خدا(ص) مشکل ندارید، بیایید ببینیم چرا الآن هم شیعیان و هم اهل سنت در حق پیامبر(ص) مقصرند؟ علت غربت پیامبر(ص) پیغمبر(ص) چه گفت که ما هم طاقت نداریم اجرا کنیم؟! رسول‌ خدا(ص) جامعه‌ای شکل دادند که مردم در آن در یک دور‌همی منسجم و متصل به یکدیگر، ایثارگرانه زندگی کنند. اکثر ما تحمل زندگی در مدینةالرسول را نداریم و نمی‌توانیم آن‌طور مؤمنانه زندگی کنیم؛ چون می‌گوییم حساب حساب است، کاکا برادر! غربت پیغمبر(ص) برای این بود که مردم نمی‌توانستند آن زندگی را تحمل کنند. امیرالمؤمنین(ع) را قبول نکردند چون می‌‌دانستند او راه پیغمبر(ص) را ادامه می‌دهد و می‌خواستند از زیر دستورش فرار کنند. پیغمبر(ص) جامعۀ یکپارچه‌ای درست کرد که واقعاً «امّت» بود. در جامعه‌ای که «امّت» باشد، مردم نسبت به هم مثل مادر رفتار می‌کنند. چون این کار سخت است، حاضر نیستیم مانند مادر برای هم دلسوزی کنیم. ریشۀ روانشناختی کنار گذاشتن امیرالمؤمنین(ع) بعضی‌ها این بحث را صرفاً سیاسی می‌کنند و بعضی‌ها ماجرا را به مسائل اعتقادی ربط می‌دهند. چه فرقی بین نبوت و امامت هست؟! هر دو از جانب خدا مأمور هستند. کسی که وحی را پذیرفته است - به هر دلیل - طبیعتاً باید سخن پیامبر(ص) را دربارۀ امیرالمؤمنین(ع) - من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه - هم بپذیرد. مسئله اعتقاد نداشتن به این مولا نبود، مسئله این بود که نمی‌توانستند روش پیغمبر(ص) را تحمل کنند و می‌دانستند علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) ادامه‌دهندۀ راه اوست. کنار گذاشتن امیرالمؤمنین(ع) و پذیرفتن دیگران، ریشۀ روانشناختی داشت. اگر مردم عاشق کار پیغمبر(ص) در ایجاد آن امت واحدۀ اسلامی بودند، یقیناً می‌گفتند بهترین گزینه برای ادامه مسیر پیغمبر(ص) خود علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) است. امیرالمؤمنین به انصار فرمود شما در سقیفه گفتید فامیل پیغمبر باید جانشین شود، خب من فامیل‌ هستم! من پسرعمو، برادر و جانِ او هستم. خب چرا شما از من دست برداشتید؟ چرا خلافت را به من ندادید؟ حضرت این سؤال‌ها را می‌پرسد که روی آن‌ها فکر کنیم. نشانه‌های خستگی مردم از روش پیغمبر(ص) نشانه‌های خستگی مردم از روش پیغمبر(ص) چه بود؟ تمردهای متعدد از دستور پیامبر(ص) در سال آخر عمر شریف ایشان؛ مثل برگشتن از جیش اسامه. اگر از پیغمبر(ص) خسته نبودند، لشکری را که پیامبر(ص) فرستاد برنمی‌گشت، بلکه به‌خاطر دستور پیغمبر(ص) محکم می‌ایستاد. جامعۀ سست را با یکی دو نفر می‌شود به هم ریخت. درحالی‌که هنوز پیغمبر(ص) زنده بود، برخی می‌خواستند نماز جماعت مسجد را تصاحب کنند، مردم هم مخالفت نکردند. نمونۀ دیگر این است که نگذاشتند وصیت‌ رسول‌خدا(ص) نوشته شود و برخی مقابل پیغمبر(ص) می‌ایستادند. یکی از موارد این تمردها در غدیر بود که یک عده‌ای می‌خواستند سخنرانی پیامبر(ص) را به هم بزنند؛ وقتی دیدند پیامبر(ص) می‌خواهد امیرالمؤمنین(ع) را معرفی کند، از جلو منبر پیامبر(ص) رفتند و مجلس را خالی کردند، به‌طوری که پیامبر(ص) از امیرالمؤمنین(ص) خواست مردمی که عقب‌تر بودند را جلو بیاورد. آیا مردم با کسی که از دستش خسته نباشند و حکمش نافذ باشد، این‌طور برخورد می‌کنند؟! ┄┅┅┅┅❁💠❁┅┅┅┅┄ 🕊 دوستان قرآنی ↶ https://eitaa.com/DoostaneQorani
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱۱ - قسمت اول 💠 امام؛ هماهنگ‌کنندۀ جامعه 💠 تصور غلط و رایج دربارۀ رابطۀ امام و جامعه 💠 درک زندگی اجتماعی، لازمۀ درک امامت و سیاست استاد در حسینیۀ ام‌ابیها(س) براساس سخن امام باقر(ع) که فرمود: «وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة» (اصول کافی، ج۲، ص۱۸)؛ هیچ امری در دین به اندازۀ امامت و ولایت مهم نیست، امامت می‌بایست با رویکرد اجتماعی آموزش داده ‌شود، اما با رویکرد اعتقادی آموزش داده می‌شود. بر این اساس تو باید معتقد باشی که امام از جانب خدا منصوب است، فضایل خاصی را از جانب خدا دریافت کرده، خودش هم شایستگی‌هایی دارد و واجب‌الاتباع است. در رویکرد اجتماعی آموزش امامت ابتدا باید در انسان احساس نیاز به امام ایجاد شود. این احساس از اینجا شروع می‌شود که ما یک جامعه انسانی می‌خواهیم و زندگی‌ انسان‌ها را کنار همدیگر تعریف می‌کنیم، بعد کم‌کم از طریق حیات اجتماعی به امر امامت می‌رسیم. طبق روایت «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه‏» (جامع الاخبار، ص۱۱۹)؛ همۀ مردم مسئول‌اند و این‌همه مسئول، یک عنصر هماهنگ‌کننده نیاز دارند که همان امام است. 🚩 حسینیۀ ام‌ابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۶ 🤲أللَّھُمَ عـجِّــلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄ 🕊 دوستان قرآنی ↶ https://eitaa.com/DoostaneQorani
📌سلسله درس‌های مهدویت با موضوع «تربیت نسل مهدوی» | جلسۀ ۲ - بخش ۱ 💠 امام زمان را باید با شهود قلبی و ایمان باطن پذیرفت 💠 امتحان آخرالزمان؛ امتحان بر سر نفاق استاد در فاطمیۀ بزرگ تهران در حال حاضر زندگی ما یک زندگی عادی براساس علم، تجربه، استدلال و عقلانیت می‌باشد ولی وقتی ظهور حضرت ولی عصر(عج) اتفاق می‌افتد، ما باید به شهود قلبی برسیم و ایمان قلبی پیدا‌ کنیم. یعنی وقتی حضرت را می‌بینیم، باور‌کنیم ایشان همان کسی هستند که باید می‌آمدند و ما منتظرش بوده‌ایم. امام زمان(عج) را که دیدیم، باید بشناسیم و قلب ما باید گواهی دهد، مثل سلمان و ابوذر، که وقتی حضرت رسول(ص) را دیدند بدون بحث و جدل، ایمان آوردند و اگر ما هم در آن زمان باشیم، باید بفهمیم ایشان امام زمان هستند. 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷 ┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄ 🕊 دوستان قرآنی ↶ https://eitaa.com/DoostaneQorani
📌سلسله درس‌های مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۴ - بخش ۳ 💠 اخباری مسلک نباشیم! 💠 ظهور و آخرالزمان با رویکرد تربیتی 💠 نگرانی پیامبر(ص) در مورد تربیت نسل آخرالزمانی استاد در فاطمیۀ بزرگ تهران اخباری مسلک نباشیم! اگر دینداری ما در سطح دینداری در گذشته‌ها باشد، پس فرق آنها با گذشتگان چیست؟ بالاخره کلی زمان‌ جلو رفته و ما چه چیز بیشتری از دین برداشت کرده‌ایم. بعضی‌ها در مورد ظهور، به آیات و روایات مربوطه اکتفا کرده و نمی‌خواهند عقل و فکرشان را به‌کار بیندازند. چنین افرادی در ارتباط با ظهور و آخرالزمان، اخباری‌مسلک هستند. دچار نوعی تحجر نسبت به سطح و لایۀ اولیۀ الفاظ هستند. این خیلی بد است! ما نباید در ارتباط با ظهور اینگونه باشیم. ما باید فکر کنیم. بهره ما از امام زمان(عج) مثل دوران امام صادق(ع) راحت و شفاف نیست که برخی از مؤمنین می‌رفتند و از امام صادق(ع) برنامه می‌گرفتند. باید با تعقل و با تفکر پیش برویم، همانطور که بر اساس فکر، با امام زمان (عج) در ارتباطیم. ما با یک سلسله از معماها مواجه هستیم. گاهی رهنمودهای دینی برای آخرالزمان حالت معماگونه پیدا می‌کند که باید پاسخ آنها را با تعقل پیدا کرد. بنده معتقدم که متأسفانه جامعه به سمت تهی شدن از معارف مورد نیازش می‌رود و مهم‌ترین مانعش هم انتقال معارف غیرلازم و غیرضروری است. کفر و بی‌دینی، مانع انتقال معارف نیست. لذا ما باید در سطح جامعه به تفکر دربارۀ ظهور و آنچه قبل از ظهور شاهد هستیم، بپردازیم. در این باره هم بیشتر باید با تفکر و تعقل پیش رفت. اخباری‌مسلک نباشیم. ظهور و آخرالزمان با رویکرد تربیتی ما اگر بخواهیم بچه‌هایمان را به عنوان نسل مهدوی تربیت کنیم، باید اصولی را رعایت کنیم و نکاتی را در نظر بگیریم. چون اینها تربیت شده‌های آخرالزمان و برای ظهور و زندگی پس از ظهور هستند، در این مسیر به چه اهدافی باید بیشتر توجه کنیم؟ امروزه تربیت فرزندان با دوران قبل خیلی فرق کرده است. با تغییر شرایط و به مرور زمان، وظایف و اولویت‌های تربیتی ما در قالب دستورات دینی، باید تغییر کند. ما قرار است در مباحث مهدوی و آخرالزمانی خودمان، رویکردی تربیتی برای تربیت نسل مهدوی داشته باشیم. نگرانی پیامبر(ص) در مورد تربیت نسل آخرالزمانی روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که خیلی جالب است. ایشان می‌فرمایند: «أَنَّهُ نَظَرَ إِلَى بَعْضِ اَلْأَطْفَالِ فَقَالَ وَيْلٌ لِأَوْلاَدِ آخِرِ اَلزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ اَلْمُشْرِكِينَ فَقَالَ لاَ مِنْ آبَائِهِمُ اَلْمُؤْمِنِينَ لاَ يُعَلِّمُونَهُمْ شَيْئاً مِنَ اَلْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلاَدُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ يَسِيرٍ مِنَ اَلدُّنْيَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِيءٌ وَ هُمْ مِنِّي بِرَاءٌ (جامع الأخبار، جلد۱، ص۱۰۶)». پیغمبر اکرم(ص) در این حدیث برای تربیت نسل آخرالزمانی اظهار نگرانی کرده و می‌فرمایند وای بر کودکان آخرالزمان به خاطر پدرانشان! چون یکی از ویژگی‌های پدر و مادرهای مؤمن آخرالزمانی این است که واجبات دینی را به فرزندان یاد ‌نمی‌دهند و نظرشان را به مهارت و دانش‌هایی جلب می‌کنند که درآمدزایی داشته باشد و اگر فرزندانشان هم بخواهند دین را یاد بگیرند، آنها را منع می‌کنند. در ادامه می‌فرمایند هم من از این‌ها بیزار هستم و هم آنها اگر حرف مرا بشنوند، از من ناراحت می‌شوند و فاصله می‌گیرند. این افراد مؤمن هستند ولی در تربیت فرزندان‌شان همّت نمی‌کنند تا آن جهان بزرگ را به کودک‌شان نشان دهند. چه بسا منظور از آباء هم صرفاً پدر و مادر نباشد، مدرسه و سایر مراکز تعلیم و تربیت هم ممکن است شامل این وَیل باشند. 📢 صوت: @panahian_mp3 🚩 فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۲۰ 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄ 🕊 لطفا به ما بپیوندید↶ https://eitaa.com/DoostaneQorani
📌سلسله درس‌های مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۵ - بخش ۱ 💠 عاقبت به خیری؛ دغدغه اولیاء خدا 💠 نتیجۀ دینداری، خودش را در انتظار نشان می‌دهد 💠 ارتباط ما با امام زمان(عج)، ارتباطی معرفتی و قلبی استاد در فاطمیۀ بزرگ تهران عاقبت به خیری؛ دغدغه اولیاء خدا دین اسلام، دین اصیلی است و قبولی اعمال یک امر مخفی است و به همین دلیل خیلی از اولیاء خدا یکی از دغدغه‌های اصلی‌شان عاقبت به‌خیری است. روایت داریم وقتی پیامبر اکرم(ص) خبر شهادت حضرت علی(ع) را به ایشان می‌دهند، ایشان نگران عاقبت به‌خیری خودشان می‌شوند و این نگرانی را به رسول خدا(ص) ابراز می‌کنند که آیا آن موقع من با دین سالم از دنیا می‌روم؟(مناقب الإمام أمیرالمؤمنین ع، ج۲، ص۵۵۱). این خیلی حرف سنگینی است، در حالی که ایشان قسیم و الجنة و النّار هستند ولی خوف از عاقبت به خیری را اینطوری مطرح می‌کنند. نتیجۀ دینداری، خودش را در انتظار نشان می‌دهد دین مجموعه‌ای است از ایمان به خدا، تقوا، ولایتمداری، و اموری از این قبیل. خدا هم به ظرفیت‌ آدم‌ها نگاه می‌کند. شما مجموعۀ دینداری‌ات از ایمان تا عمل صالح، از تقوا تا ولایتمداری، از انفاق تا عبادت، آیا نتیجه‌اش این شده که حسّ انتظارت تقویت شود یا نه؟ نتیجه‌اش این شده که دوست داشته باشی ظهور رخ بدهد؟ نتیجه‌اش این شده که حضور حضرت را بخواهی یا خیر؟ اگر نتیجۀ دینداری، خودش را در انتظار نشان داد، ایمانت درست است. این یک سؤال اساسی است. نمی‌شود آدم دینداری کند و عصارۀ دینداری و شاخص دینداری او ارتباطش با امام زمان(عج) نباشد. یا او را از پشت پرده غیبت، حس نکند و با او ارتباط روحی نداشته باشد. هرکسی باید خودش را بررسی کند. وقتی که دعای «اللهم کن لولیک الحجة» می‌خوانی، چه حسی داری؟ اصلاً چقدر به این دعا اهتمام می‌ورزی؟ در کشورهای خطّ مقاومت معمولاً مردم در قنوت‌هایشان این دعا را می‌خوانند. ارتباط ما با امام زمان(عج)، ارتباطی معرفتی و قلبی نکتۀ دیگری که اینجا مطرح می‌شود، دغدغۀ ما برای ظهور است. این حسّ ما برای انتظار که این همه پاداش و اجر برایش درنظر گرفته شده، چطور ملموس می‌شود؟ کجا خودش را نشان می‌دهد؟ یکی از مشکلات زمان ما، همین وضعیت ناملموس و نامحسوسی است که دچار آن هستیم. هر چه به آخرالزمان نزدیک‌تر می‌شویم ایمان، معرفتی‌تر و وابسته به تعقل ما می‌شود تا به احساس ما. مثلاً ما آخرین امامی را قبول داریم که در پنج سالگی به امامت رسیدند و همان زمان هم غایب شدند. مدتی هم دوران غیبت صغری و بعد دوران غیبت کبری آغاز شده است. با این امامی که در طول تاریخ هزار ساله، با کسی آنچنان ارتباطی نداشته، چطور باید ارتباط برقرار کنیم؟ با معرفت قلبی. ما باید در چنین شرایطی با امام زمان(ع) ارتباط پیدا کنیم. مثلاً اگر بخواهیم با امام حسین(ع) و ماجرای عاشورا ارتباط برقرار کنیم، روز عاشورا و اربعین، قصه‌های فراوان تاریخی، کربلای معلی و... اینها همه اموری است که ما را در محسوس‌ها، مرتبط با حضرت می‌کند. ولی اگر شما بخواهید با حضرت ولی‌عصر(عج) مرتبط شوید، یک امر کاملاً قلبی یا بیشتر قلبی می‌شود. باید تصمیم بگیری که چگونه ارتباط خود را با ایشان برقرار کنی؛ از طریق زیارت آل یاسین یا دعای ندبه یا دعای عهد. اینجا محلّ زیارت تو با حضرت خواهد بود و یا اینکه در دل حادثه‌ها، خودت زمینه‌ای را برای یاد امام زمان(عج) فراهم می‌کنی. مسئله این است که ما باید نسبت به ظهور حساس باشیم و این حساسیت را یک جایی نشان بدهیم. 📢 صوت: @panahian_mp3 🌿أللَّھُمَ عـجِّــلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄ 🕊 دوستان قرآنی ↶ https://eitaa.com/DoostaneQorani
📋 سلسله درس‌های مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی 💠 چالش اصلی برسر دینداری 💠 تربیت اجتماعی در دین 💠 نقش مساجد و مدارس در تربیت اجتماعی استاد چالش اصلی برسر دینداری در این چهل، پنجاه سالی که از انقلاب گذشته؛ همیشه مسئله‌ای را به عنوان چالش اصلی بر سر راه دینداری داشته‌ایم. اوایل انقلاب، گرایش‌های مارکسیستی خیلی خودش را برجسته نشان می‌داد که با هزینه‌هایی از این مرحله گذشتیم. بعد از آن با نوعی غرب‌گرایی و اسلام‌گریزی با گرایش‌هایی به لیبرال دموکرسی مواجه شدیم؛ مثل جبهۀ ملی که حضرت امام ارتدادشان را اعلام کرد. تابلوی اینها غرب بود، کما اینکه کمونیست‌ها تابلویشان شرق بود. از این دو دوران گذشتیم و البته خسارات و تلفات زیادی را متحمل شدیم. امروز ولی با مشکلی مواجه هستیم که بدتر از دو مشکل قبلی است؛ مشکل فردگرایی و در لاک خود بودن. بی‌تفاوتی نسبت به دیگران، جامعه و جهان. برجسته‌ترین افرادی که مقابل انقلاب می‌ایستادند در دور اول با ادبیات مارکسیستی می‌آمدند، در دور دوم با ادبیات غرب‌گرایانه و فرهنگ و تفکر غربی. الآن با این ادبیات می‌آیند که بگذار من زندگی فردی خودم را داشته باشم، به من چه کار داری؟ من هم با کسی کار ندارم. مساجد و مدارس ما هم کم و بیش در چنین مسیر غلطی همکاری می‌کنند و اسلام اجتماعی را یاد نمی‌دهند. نتیجه‌اش این می‌شود که اسلام سیاسی آموخته نمی‌شود. اسلام سیاسی نه تنها باور نمی‌شود، بلکه با آن مخالفت هم می‌شود. اخلاق، اخلاقِ فردی است، نه اخلاق سیاسی. دین، دینِ فردی است نه دین اجتماعی. تربیت اجتماعی در دین تربیت اجتماعی کجای دین است؟ اصلِ دین و اکثر آیات قرآن در حاشیۀ مسائل اجتماعی ذکر شده است. قرآن، کتاب جامعه‌سازی است. اگر جامعه ساخته شود، انسان در آن جامعه، راحت ساخته می‌شود. در تربیت درستِ انسانی، تربیتی مدنظر است که بتواند انسان را به جایی برساند که نسبت به جامعه و نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت کند. مشکل امروز ما، مشکل زندگی فردی است. کسی که زندگی فردی دارد، از مطلوب اسلام در مورد تربیت اجتماعی و سیاسی دور می‌شود. نقش مساجد و مدارس در تربیت اجتماعی اگر بخواهی اسلامت، اسلامِ فردی نباشد مساجدها باید محل شکل دادن جامعۀ دینی باشند نه صرفاً نمازخانه. باید محلِ جامعه‌پذیری و تربیت انسان‌ها برای زندگیِ اجتماعیِ مؤمنانه باشند نه فقط محل جمع‌شدن، نمازخواندن و پراکنده شدن. در مدارس هم دینی که یاد می‌دهند، نه تنها دانش آموزان را اجتماعی نمی‌کند، بلکه اولاً آنها را از دین خارج می‌کند و ثانیاً متنفر از دین می‌کند، چون دین فردی برای جوانِ جامعه‌گرا و نوجوان، نفرت‌انگیز است. طبع نوجوان به این است که برود سراغ گروه هم‌سالان و جامعۀ خودش را پیدا کند. طبع نوجوان این است که هویت اجتماعی‌ خودش را پیدا کند. ما به بهانۀ آموزش دین، جلوی تربیت اجتماعی را گرفتیم و این خیلی هولناک است. تربیت‌ نسل مهدوی برای امام زمان(عج)، یعنی تربیت اجتماعی دین را به نسل بعد یاد دهیم. 📢 صوت: @panahian_mp3 🚩 فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۸/۰۴ 🌿أللَّھُمَ عـجِّــلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄ 💐 راه پیوستن به ما↶ https://eitaa.com/DoostaneQorani