🔰ماه رمضان سال 89 و 91
در دانشگاه اراک تدریس داشتم...
با برخی دانشجویان هنوز ارتباط دوستانه داریم
🔷حدود سال 93 یکی از دانشجویان
آمد قم سوالاتی بپرسد،
دلایلی آوردم،
قانع نشد...
از استادم وقت گرفتم،
باهم رفتیم پیش استادم،
باز قانع نشد...
به خاطر مشکلاتی که در زندگی داشت،
چالشی در ذهنش ایجاد شده بود
که
خدا مرا دوست ندارد
❇️وسط حیاط ایستاده بود
و زار زار اشک میریخت و این جمله را تکرار میکرد
❇️دیدم الان دیگر استدلال و برهان و.. کارساز نیست...
به او گفتم:
عجب خدای کج و کوله ای داری..
جا خورد...
ادامه دادم:
🔸علم تو
🔸حکمت تو
🔸مهربانی تو
🔸فهم تو
از خدایت بیشتر است...
بیشتر جا خورد...
گفتم :
🔺خدای تو چقدر خسیس است...
🔺خدای تو چقدر عقده ای است که اگر گناهی کردی، تلافی کند و نبخشد
🔺خدای تو اگر چیزی ببخشد، از او کم میشود
🔺خدای تو از تو کمتر میفهمد
🔺خدای تو چقدر ناتوان است که نمیتواند خواسته های تو را رفع کند
🔺خدای تو مثل آدمها، اهل پارتی بازی است، به کسی چیزی میدهد به کسی نمیدهد
و اشکهای او کم و کمتر شد
تا اینکه ایستاد...
ب فکر فرو رفت
لبخندی زد
فهمید که باید
#عینکی را که با آن به خدا نگاه میکرده، عوض کند
🔴ب این خدا 👇
بیندیشد و حساب باز کند
و ارتباطش را با او قوی کند
🔹خدای مهربان تر از مادر
🔹خدای عادل
🔹خدای حکیم
🔹خدای عالم
🔹خدای قادر
اکنون
او با این خدا
هرروز #امید بیشتری دارد...
🦋@drme1441