5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از مرگ نترس،
از زیستن بترس ...!
نیازی نیست تا ابد زندگی کنی،
فقط باید زندگی کنی ...!
👤#دکترالهیقمشهای
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا کند یک اتفاق
خوب بیافتد وسط زندگیمان
انقدر خـوب
که خاطرات سالها جنگیدن
وخواستن ونرسیدن از یادمان برود
همین الان همین ساعـت
همین حـالا.......
از پشت کوهای صبرمان طلوع کند
طلوعی که غروبش
غروب همه ی غصه هایمان باشد
بــرای هـمـیشه
👤#دکترالهیقمشهای
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدترین حس دنیا چیست؟
شاید بگویید
تنهایی، دلتنگی و ...
اما بدترین حس دنیا "دلزدگیست"
دلزدگی از یک خواستن عمیق میآید.
کاری را، چیزی را،
کسی را با تمام وجود خواستن ...
دلزدگی یعنی کاری، چیزی،
کسی که مدتها حس خوب برایت داشت،
دیگر در ذهن و قلبت جایی نداشته باشد!
دلزدگی یعنی احساس خستگی شدید ...
👤#دکترالهیقمشهای
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد بگیریم قضاوت نکنیم؛
هر کسی ریش داره مومن نیست
هر کسی خوشگله هرزه نیست
کسی که بنز داره بی رحم نیست
کسی که سیگار میکشه معتاد نیست
هر کسی آدمه انسان نیست
هر کسی درس نمیخونه خنگ نیس
هر کی مث شما رفتار کرد
مث شما نیس
پس زود قضاوت نکنیم...
👤#دکترالهیقمشهای
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روباه مدتی به شازده کوچولو نگاه کرد
و گفت:
خواهش می کنم بیا و مرا اهلی کن!
شازده کوچولو گفت: دلم می خواهد،
ولی خیلی وقت ندارم.
باید دوستانی پیدا کنم و بسیار
چیزها هست که باید بشناسم.
روباه گفت: فقط چیزهایی را که
اهلی کنی می توانی بشناسی.
آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز
را ندارند.
همه چیزها را ساخته و آماده از
فروشنده ها می خرند.
ولی چون کسی نیست که دوست بفروشد
آدمها دیگر دوستی ندارند.
تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن!
👤#دکترالهیقمشهای
@Dr_anoosheh
حکایت ارتقای تخممرغی
آورده اند که آشپز دربار حاکم را به جرم دزدیدن چند عدد تخممرغ، در میدان شهر فلک همی نموده بودند و در محضر حاکم آنچنان بر کف پای او ترکه فرود می آوردند که از فغانش دل هر رهگذری به شفقت می فشرد.
بهلول چون چنین بدید فریاد زد: ای حاکم، این بخت برگشته را به تعداد تخممرغی که دزدیده مُتنبه کنید و نه بیشتر که نه خدای را خوش آید و نه خلقِ او را.
حاکم پاسخ بداد؛ بهلولا! مگر نشنیدهای که تخممرغ دزد، روزی شتر دزد میشود؟! بیشتر میزنیم که کارش بدآنجا نرسد.
بهلول نیشخندی بزد و گفت؛
این تخممرغ دزد بیچاره را توان و امکان دزدی شتر نیست، مگر اینکه در بساط شما پُست بالاتری بگیرد!
#بهلول
@Dr_anoosheh
@Dr_anoosheh
#لقمان_حکیم گوید:
روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم
خوشه هایی از گندم که از روی تکبر
سر برافراشته و خوشه های دیگری که از
روی تواضع سر به زیر آورده بودند
نظرم را به خود جلب نمودند
و هنگامی که آنها را لمس کردم،
•• شگفت زده شدم ••
خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه
و خوشه های سر به زیر را
پر از دانه های گندم یافتم
با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز
چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند
اما در حقیقت خالی اند
@Dr_anoosheh
@Dr_anoosheh
هدایت شده از تبلیغات مـــــد
صبرکن❌........✋✋
❗️انقدر دنبال #کانال_روبان دوزی نگرد⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️
یک بار اینجا عضو شو خلاااااااص😅
کانالش واقعا حرف نداره👌👌😍
❌آموزشهاش از مبتدی تا پیشرفته کاملا #رااااااااااایگانه😳😳😋😋
کافیه بزنی رولینکش🤔🤗👇
http://eitaa.com/joinchat/2619605002C51b4f8c5e9
❤️مطمئن باش پشیمون نمیشی❤️
گویند شیخ ابوسعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت كعبه رود. با كاروانی همراه شد و چون توانایی پرداخت برای مركبی نداشت، پیاده سفر كرده و خدمت دیگران میكرد.
تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع آوری هیزم به اطراف رفت. زیر درختی، مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی جویا شد. دریافت كه از خجالت اهل و عیال در عدم كسب روزی به اینجا پناه اورده است و هفتهای است كه خود و خانوادهاش در گرسنگی به سر بردهاند.
شیخ چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو. مرد بینوا گفت : مرا رضایت نیست تو در سفر حج در خرج باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم ؛
شیخ گفت : حج من تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف كنم به ز آنكه هفتاد بار زیارت آن بنا كنم ...🕋
#شیخ_بهائی
📚 کشکول
@Dr_anoosheh
@Dr_anoosheh
حکایت کوزه عسل #ملانصرالدین و قاضی
ملانصر الدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تایید می کرد اما از بخت بد او قاضی هیچ کاری را بدون رشوه انجام نمی داد .
ملا هم آه در بساط نداشت که با قاضی شریک شود و کار تایید سند را به انجام برساند این بود که کوزه ای برداشت و آن را پر از خاک کرد و روی آن عسل ریخت بعد کوزه ی عسل و سند را برداشت و نزد قاضی رفت کوزه را پیشکش کرد و درخواستش را گفت.
قاضی همین که در پوش کوزه را برداشت و عسل را دید بی فوت وقت سند را تایید کرد و هر دو شاد و خندان از هم خداحافطی کردند .
چند روز گذشت قاضی به حیله ی ملانصرالدین پی برد یکی از نزدیکان خود را به خانه ی ملا فرستاد و پیغام داد که در سند اشتباهی شده
ملا به فرستاده قاضی جواب داد از طرف من سلامی گرم به قاضی برسان و بگو اشتباه در سند نیست در کوزهی عسل است.
@Dr_anoosheh
@Dr_anoosheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویژگی بهشتی ها...
کی غم خورد آنکه با تو خرم باشد
ور نور تو آفتاب عالم باشد ...
اسرار جهان چگونه پوشیده شود
بر خاطره آنکه با تو محرم باشد
🎙#دکترالهیقمشهای
@Dr_anoosheh