"آغشتگی"
صبح تنفس دوباره زمین و زمان است. زمین یک روز دیگر برای چرخیدن و زمان یک روز فرصت برای طی کردن هستی دارد.
"در هر نفسی دو شکر موجود است، چون فرو رود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات، .. و به شکر اندرش مزید نعمت"
هر روز، یک بار دیگر مردمک چشمانمان طلوع میکند و فرصت دیگری پیدا. فرصتی برای دیدن، شنیدن، چشیدن، لمس کردن و بوییدن، همه مجاری حسی انسان، برای دریافت کردن باز است. سپس به وسیلهی عقل، تبدیل شدن این دادهها طی عملیاتی به فرضیه و نظریه و اصل و قانون.
در این میان روح انسانی است که از دریچهی چشم میبیند، از طریق گوش میشنود، از طریق دست لمس و از راه بینی استشمام میکند و به کمک زبان مزهها را میچشد.
مزهها خود انواعی دارند، ترش مثل آبافتادن دهان وقت بردن نام گوجه سبز، قره قروت، آب زرشک، زغال اخته و آبلیمو،
تلخ مثل مریمگلی ناشتا برای دیابت، ته خیار، ناامیدی، مرگ عزیزان، شکست در امتحان و ..
شور مثل تخمههای بو داده سوپری سر کوچه، تخممرغی که دوبار رویش نمک پاشیده باشی، زیاده روی در هر کاری که بگویند شورش را درآوردی.
اما شیرین مثل یک حبه قند به خصوص کنار چای داغ اول صبحی از سماور مادر، نان خامهای یا همان نارنجکهای دارای تم تولد و جشن، هندوانه شب یلدا کنار خانواده، فالوده طالبی خنک توی گرمای داغ تابستان.
یا بهتر بگویم بردن نام دوست بر زبان، "فما احلی اسمائکم" چقدر ذکر شما شیرین است!!
نمی دانم کدامتان این شیرینی را چشیدهاید، اما این قدر شیرین است که هی تکرار میکنید تا تمام وجودتان شیرین شود " حسین حسین حسین حسین... " ۷ بار که بگویی احتمالا از وجودت حسین میزند بیرون و روی صورتت میچکد.
و یا حتی آنجایی که بعضیها بعضی مزههای شیرین را طلب میکنند. کاری ندارد، دم شیرینیفروشی یک نیش ترمز بزن، مسئله حل است. اما نه ظاهرا اینطور نیست.
" اللهم اذقنی حلاوة محبتك، اللهم اذقني حلاوة ذكرك، اللهم اذقني حلاوة عبادتك" خب چند معادله چند مجهولی داریم تا زمانی که حقیقتا این مزه را درک نکنیم.
همچنان نمیتوانیم این شیرینی را حل کنیم اگر واقعا به کاممان شیرین نیاید. اولا آیا عبادت و ذکر و محبت شیرین است؟ آیا شیرینیاش مثل خوردن یک برش از کیک تولد مثلا چندسالگی خودت یا دخترت هست؟
ثانیا آیا نمیتوانیم خودمان آن را تهیه کنیم و باید برایش دعا و ختم برداریم؟ یا در کف میدان به دست میآید؟ مثلا یک دل شبی بزنی به جاده جمکران و با خودت هی تکرار کنی: "ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم"
یا به عنوان نمونه یک سر شبی زیر آسمان نگاهی به ستارهها بیاندازی و هی زیر زبانت تکرار کنی یا وهاب یا وهاب یا وهاب ..
یا نه همین الان تسبیح به دست گرفته و نگرفته شروع کنی به سرودن "لا اله الا الله"
یا حتی میتوانی دوپینگ ذکر کنی و با یک تیر چند محبوب را یاد کنی که اثرش تصاعدی بالا رود:
"اللهم صل علی محمد آل محمد و عجل فرجهم" و برای این که این شیرینی برایت شُکرآور باشد، کمی تلخی کنارش مصرف کن تا شیرینیاش ماندگار باشد، ادامه بده " والعن اعدائهم اجمعین"
القصه سر صبحی بنای فلسفه بافی نداشتم و ندارم، بحث یک روز دیگر و دریافتی دبگر بود از جنس مزههای موجود.
به قول آن پیر دانا "کدومو بدم" نمی دانم شما با کدام مزه یا طعم بیشتر مانوس هستید، نمیدانم درک شما از شیرینی چیست؟ آیا دریافت حسی من و شما یکی است یانه؟ برای این که به سفسطه و شک گرایی نیافتیم امتحانش مجانی است.
هر روز و هر لحظه، هر زمانی که احساس کردی قند خونت و زندگیات افتاده و حیات طعم و مزهاش را از دست داده، "ذکر دوست بگو تا دهانت شیرین شود" کامت قند و شکر شود و از وجودت بزند بیرون.
با این روش زکات شیرینی وجودت را هم دادهای، هر کسی که دمی با تو بود، یا با تو همکلام و همصحبت شد، کامش شیرین خواهد گردید.
"شیرینی بفرمایید"، "شیرین بمانید"
"ما از تو به غیر تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده"
#دل_دادگی
#شاعرانگی
زهرا دلاوری پاریزی
#صبحانه_عسلی
۱۴۰۲/۱۰/۱۱