#رمان📚:
#نمنم_عشق💙
#ادامه_قسمت_سیوهشتم✨
#نویسنده_محیاموسوی✍
_من اینونمیگم...خود خدا توی قرآن گفته...این صرفا به این معنا نیست که قرآن و عبادت فقط آرامش میده...نه...بلکه به این معناست که تنهاکسی که دراخر همه ی ما بهش محتاجیم تا آروممون کنه و منبع آرامش ابدی بشه...فقط خداست...همونطور که ما عقیدمون اینه که توی دل دوتا معشوق نمیگنجه ،و اون معشوق فقط بایدخداباشه
+چی؟پس ازدواج و اینا چی؟یعنی شما همسرتونو دوست ندارید؟
خیره خیره نگاهش کردم و گفتم...
_مسلمون و شیعه ی واقعی کسیه که به دستور محبوب اصلی و آسمانیش یعنی خداوند به همسرش عشق بورزه و اگر محبتی میکنه یا هرقدمی توی زندگیش برمیداره برای کسب رضایت الهی باشه...
اینکه صاحب اصلیمون ازمون راضی باشه...خدا به ما محتاج نیست...ما به آرامش اون محتاجیم...عشق زمینیه ما باید زمینه ی نزدیکترشدنمون به عشق آسمانیمون یعنی خدارو فراهم کنه...مارواز بدی و گناه دورکنه...این عشق واقعیه....
خیره خیره نگاهم میکرد...و من مطمئن بودم که مسخ حرفام شده....
***
بعدازچندساعت باصدای کاپیتان که اعلام میکرد به آسمان استانبول نزدیک شدیم ازخواب بیدارشدم و مهسو رو هم بیدارکردم...
_کمربندتو ببند...یکم دیگه فرود میایم....
*
پام رو توی فرودگاه گذاشتم....
و توی دلم گفتم
#سلامشهرغم
#ایدردلمنشستهازتوکجاگریزم
http://≡Eitaa.com/dronmah