#احسن_القصص #ظن_بد
🙍جوانی با چاقو وارد مسجد شد! گفت :
بین شما کسی هست، مسلمان باشد ؟!
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، پیرمردی ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا!
پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند
جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت:
به مسجد بازگرد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاور.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟!
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده
نگاهشان را به پیر ترین فرد مسجد دوختند!
پیرمرد رو به جمعیت کرد وگفت :
چرا نگاه میکنید! به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود!
پ.ن:ایمان بعضی ها به هیچ بند است
📚مجموعه شهر حکایات
::
#احسن_القصص
🗣#صحبت‌شیطان‌بانوح‌نبی(ع)
🟩حضرت نوح(علیه‌السلام)
هنگامى که حيوانات را سوار کشتی می‌کرد، همه سوار شدند ولی در ميان آنها الاغ سوار نشد.
نوح(ع) ترسيد آن حيوان غرق گردد و نسل الاغ از ميان برچيده شود، چند بار او را برای سوار شدن تحريک کرد، ولی او سوار نشد.
نوح(ع) خشمگين شد و در حال خشم خطاب به الاغ گفت: ای شيطان سوار شو.
👹شيطان اين سخن را از نوح شنيد، دُم الاغ را گرفت و همراه الاغ وارد کشتی شد. در اين‌جا بود که نوح(ع) تصور کرد به شيطان اجازه نداده و او در کشتی نيست.
هنگامی که کشتی بر فراز آب قرار گرفت و حرکت کرد، نوح(ع) ناگاه ديد شيطان در صدر کشتی نشسته است؛ با خشم به او گفت: چه کسی به تو اجازه ورود به کشتی را داد؟!
👹شيطان گفت: تو اجازه دادی، آنجا که گفتی؛ ای شيطان سوار شو!
و بعد گفت:
«ای نوح! تو به گردن من حق و نعمتی داری، می‌خواهم آن را جبران کنم!
نوح(ع) فرمود:
❓آن حق و نعمت چيست؟
- تو بر قوم خود نفرين کردی، همه آنها در يک ساعت غرق و هلاک شدند
◽️ اگــر
آنها اکنون زنده بودند مايه زحمت برای من می‌شدند، زيرا حيران بودم که چگونه آنها را گمراه کنم، ولی اکنون راحت شدم.
- هنگامی که نوح(ع) اين شماتت و نيش تلخ شيطان را شنيد، بسيار ناراحت شد و گريه کرد و گریه‌هایش در اين مورد ادامه يافت...
در اين موقع خداوند به نوح وحی کرد:
سخن شيطان را گوش کن و بپذير.
🟩 نوح گفت:
ای شيطان!
اينک بگو سخنت چيست؟
👹شيطان: ای نوح!
تو را از سه خصلت نهی می‌کنم:
1⃣- هيچ گاه متکبر و خودخواه نباش؛ زيرا نخستين چيزی که موجب گناه و نافرمانی خدا شد، تکبّر بود.
آنجا که خداوند به من فرمان داد تا پدرت آدم(ع) را سجده کنم، ولی تکبر باعث شد او را سجده نکردم،
◽️ اگــر
او را سجده مي کردم خداوند مرا از جهان ملکوتيان و فرشتگان بيرون نمی‌کرد.
2⃣- از حرص بپرهيز؛ زيرا خداوند همه نعمت‌های بهشت را برای پدرت (آدم) مباح کرد و تنها از خوردن يک درخت، او را نهی نمود، ولی حرص آدم باعث شد تا از آن درخت بخورد و در نتيجه به فرمان خدا از بهشت اخراج شود.
3⃣- با زن نامحرم خلوت نکن، که در چنين حالی من بسيار به تو نزديک هستم تا تو را وسوسه کرده و به عمل منافی عفت وادارت کنم.
♥️ خـداوند
به نوح(ع) وحی کرد:
اين سه سخن شيطان را بپذير.
و در روايت ديگر آمده:
👹شيطان به نوح(ع) گفت:
از سه خصلت بپرهيز:
🟤 #تکبر
🟠 #حرص
و
⚫️ #حسد
زيرا
🟤 تکبر موجب بدبختی من گرديد و رانده درگاه حق شدم.
و
🟠 حرص، موجب بيرون راندن آدم(ع) از بهشت شد.
و
⚫️ حسد موجب شد که قابيل، پسر آدم(ع) برادرش هابيل را کشت.
نوح(ع) به ابليس گفت:
به من خبر بده
⁉️ در چه وقت قدرت تو بر گمراه کردن انسان و تسلط تو بر او بيشتر از وقت‌های ديگر است؟
👹شيطان در پاسخ گفت:
هنگام خشم و غضب انسانها
═══✿☟عضویت☟✿═══