eitaa logo
🇮🇷🇮🇷خیمه انـتظـاروـمهـدویت⤻✿|𝟑𝟏𝟑
1.1هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
53 فایل
مهـدی عـلیه السلـام فـرمـودنـد:🖤 ◽شیـعیـان‌مـا بـه قـدر یـک لیـوان آب‌خـوردن بـه فـکـر مـا نـیسـتنـد و بـرای فـرج مـن دعـا نـمیکـننـد اگـر بـه یـادمـن بـودنـد بـرای فـرج من دعا میـکـردنـد⤻❁ ◾‌اَلـلّٰـهُـمَ‌عَـجَـل‌لِـوَلــیِــکَ‌الــفَــرَج💚🌱🇮🇷 🇮
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز هدیه به ساحت مقدس امام زمان ارواحنافداه 🍁چه نیکوست که هر روز از دوران عمر و زندگانی خود را با و به وجود یگانهٔ دهر و حجت حق، عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک نماییم، هرچند با دو رکعت نماز باشد. 🍁این نماز مانند نماز صبح دو رکعت است که فقط بعد از ذکر رکوع و سجده در هر رکعت باید سه بار گفت: «صلّی الله علی محمّدٍ و آله الطاهرین» و پس از اتمام نماز این دعا خوانده شود ؛ 🍁«اللّهمّ أنتَ السَّلام و مِنکَ السَّلام، یا ذَا الجلالِ و الإکرامِ صلِّ عَلَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ الطّیبین الطّاهرین الأخیار، و أبْلِغهُم مِنّی أفضلَ التّحیّةَ و السَّلامَ. أللّهمَّ إنّ هاتَینِ الرَّکعَتَیْنِ هَدیَّةٌ مِنّی إلَی عَبْدِکَ وابْنِ عَبْدِکَ و وَلیِّکَ وابْنِ وَلیِّکَ سِبْطِ نَبیِّکَ فی أرضِکَ و حجَّتِکَ عَلَی خَلْقِکَ، یا وَلیَّ المُؤمِنینَ، یا وَلیَّ المؤمنینَ، یا ولیّ المؤمنینَ.» 🍁«بار خداوندا؛ تو سلامی (مایهٔ سلامت و آرامش و ایمنی هستی) و سلام از جانب توست؛ ای صاحب بزرگی و احترام؛ درود فرست بر محمّد و آل محمّد که پاکان و پاکیزگان و نیکوکارانند، و بهترین سلام و تحیت را از طرف من به ایشان برسان. خدایا؛ همانا این دو رکعت هدیه ای است از من برای بنده ات و فرزند بنده ات و ولیّ تو و فرزند ولیّ تو، نوهٔ پیامبر و فرستاده ات در روی زمین تو و حجتت بر مخلوقات تو؛ ای سرپرست مؤمنان، ای سرپرست مؤمنان، ای سرپرست مؤمنان.» 📗 جمال الاسبوع سید‌بن‌طاووس، ص ۲۹ https://eitaa.com/joinchat/782565589C3a25f44964
‌ ‌🔻خوشا به حال آن كسی كه راه را پيدا كند و تقوا پيشه كند، مورد لطف خدا و امام زمان سلام الله علیه واقع بشود! اگر را اول وقت بخوانيد، را به جا بياوريد، آنچه خدا كرده ترک كنيد، هر روزه را به امام زمان عجل الله تعالی فرجه فراموش نكنيد، آن دعایی که امام زمان سلام الله علیه می کند در حق شما هم مستجاب می‌شود آن وقت است كه انسان منقلب می‌شود! 💬 برگرفته از بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله تعالی 📅 ۱۸/مرداد/۱۳۸۷
3.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⃟⃝🌷 به 🌷حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها 🔮هنگامی که 🌷حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها را واسطه برآورده شدن حاجت قرار می‌دهید 🧮 عدد ۱۴ را در نظر بگیرید. مثلاً نیت کنید و بگوئيد چنان‌چه ان‌شـاءالله مشکلم برطرف شد 🧮 ۱۴ صلوات یا 🧮 ۱۴۰ صلوات یا 🧮 ۱۴۰۰ صلوات یا 🧮 ۱۴ هزار صلوات بر محمد وآل محمد و یا 🧮 ۱۴ هزار تومان و... به نیت آن بانوی مکرمه به فلان امر خیر اختصاص می‌دهم. 𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯 🔰 حاج آقا مجتبی تهرانی (رحمة‌الله‌علیه): 🔮حاجت‌های بزرگ خودتان را از آقازاده‌های کوچک امام حسین [حضرت علی‌اصغر و حضرت رقیه (علیهم السلام)]  بگیرید. 𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯𝆯 این پست رو به عشق 🌷 حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها برای همه بفرستید تا همه باهم بریم در خونه‌ی خانم و حاجت‌هامون رو ازشون بخواهیم... یا علی هرچی ارادات به دردانه آقا دارید بسم‌الله
❇️ توسل به امام زمان (عج) و حل مشکل رزمندگان در دفاع مقدس 🔰 جلسه‌ای داشتیم. وقتی که از جلسه برگشتیم، شهید - محمد - بروجردی (از بنیانگذاران سپاه پاسداران و فرماندهان ارشد آن) به اتاق نقشه رفت و شروع به بررسی کرد. 🌌 شب بود و بیرون در تاریکی فرو رفته بود. ساعت دو نیمه شب بود، می‌خواستیم عملیات کنیم. قرار بود اول پایگاه را بزنیم، بعد از آنجا عملیات را شروع کنیم. جلسه هم برای همین تشکیل شده بود. با برادران ارتشی تبادل نظر می‌کردیم و می‌خواستیم برای پایگاه محل مناسبی پیدا کنیم. بعد از مدتی گفت‌وگو هنوز به نتیجه‌ای نرسیده بودیم. باید هر چه زودتر محل پایگاه مشخص می‌شد و الا فرصت از دست می‌رفت و شاید تا مدت‌ها نمی‌توانستیم عملیات کنیم. چند روزی می‌شد که کارمان چند برابر شده بود و معمولاً تا دیروقت هم ادامه پیدا می‌کرد. خستگی داشت مرا از پای در می‌آورد. احساس سنگینی می‌کردم، پلک‌هایم سنگین شده بود و فقط به دنبال یک جا به اندازه خوابیدن می‌گشتم تا بتوانم مدتی آرامش پیدا کنم. بروجردی هنوز در اتاق نشسته بود، گوشه‌ای پیدا کردم و به خواب عمیقی فرو رفتم. قبل از نماز صبح از خواب پریدم. بروجردی آمد توی اتاق، در حالی که چهره‌اش آرامش خاصی پیدا کرده بود و از غم و ناراحتی چند ساعت پیش چیزی در آن نبود. دلم گواهی داد که خبری شده است. رو به من کرد و پرسید: 🔸 نماز امام زمان (عج) را چطور می‌خوانند؟ ▫️ با تعجب پرسیدم: 🔹 حالا چی شده که می‌خواهی نماز امام زمان (عج) را بخوانی؟ ▫️ گفت: 🔸 نذر کرده‌ام. ▫️ و بعد لبخندی زد. گفتم: 🔹 باید مفاتیح را بیاورم. مفاتیح را آوردم و از روی آن چگونگی نماز را خواندم. نماز را که خواندیم، گفت: 🔸 برو هرچه زودتر بچه‌ها را خبر کن. ▫️ مطمئن شدم که خبری شده وگرنه با این سرعت بچه‌ها را خبر نمی‌کرد. وقتی همه جمع شدند گفت: 🔸 برادران باید پایگاه را این‌جا بزنیم. ▫️ همه تعجب کردند. 🗺 بروجردی با اطمینان روی نقشه یک نقطه را نشان داد و گفت: 🔸 باید پایگاه این‌جا باشد. ▫️ فرمانده سپاه سردشت هم آنجا بود. رفت طرف نقشه و نقطه‌ای را که بروجردی نشان داده بود، خوب بررسی کرد. بعد در حالی که متعجب بود لبخندی از رضایت زد و گفت: 🔷 بهترین نقطه همین جاست، درست همین جا، بهتر از این‌جا نمی‌شود. ▫️ همه تعجب کرده بودند. دو روز بود که از صبح تا شام بحث می‌کردیم، ولی به نتیجه نمی‌رسیدیم؛ حتی با برادران ارتشی هم جلسه‌ای گذاشته بودیم و ساعت‌ها با همدیگر اوضاع منطقه را بررسی کرده بودیم. حالا چطور در مدتی به این کوتاهی، بروجردی توانسته بود بهترین نقطه را برای پایگاه پیدا کند؟ یکی یکی آن منطقه را بررسی می‌کردیم، همه می‌گفتند: 🔷 بهترین نقطه همین‌جاست و باید پایگاه را همین جا زد. ▫️ رفتم سراغ برادر بروجردی که گوشه‌ای نشسته بود و رفته بود توی فکر. چهره‌اش خسته نشان می‌داد، کار سنگین این یکی دو روز و کم خوابی‌های این مدت خسته‌اش کرده بود. با این‌که چشم‌هایش از بی‌خوابی قرمز شده بودند ولی انگار می‌درخشیدند و شادمانی می‌کردند. پهلوی او نشستم، دلم می‌خواست هرچه زودتر بفهمم جریان از چه قرار است. گفتم: 🔹 چطور شد محلی به این خوبی را پیدا کردی، الان چند روز است که هرچه جلسه می‌گذاریم و بحث می‌کنیم به جایی نمی‌رسیم. ▫️ در حالی که لبخند می‌زد گفت: 🔸 راستش پیدا کردن محل این پایگاه کار من نبود. ▫️ بعد در حالی که با نگاهی عمیق به نقشه بزرگ روی دیوار می‌نگریست ادامه داد: ▪️ شب، قبل از خواب توسل جستم به وجود مقدس امام زمان (عج) و گفتم که: 🔘 ما دیگر کاری از دستمان برنمی‌آید و فکرمان به جایی قد نمی‌دهد، خودت کمکمان کن. ▪️ بعد پلک‌هایم سنگین شد و با خودم نذر کردم که اگر این مشکل حل شود، به شکرانه نماز امام زمان (عج) بخوانم. بعد خستگی امانم نداد و همان جا روی نقشه به خواب رفتم. ✨ تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمی‌آورم. ولی انگار مدت‌ها بود که او را می‌شناختم، انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم. آمد و گفت که: 🔶 این‌جا را پایگاه بزنید. این‌جا محل خوبی است. ▪️ و با دست روی نقشه را نشان داد. به نقشه نگاه کردم و محلی را که آن آقا نشان می‌داد را به‌خاطر سپردم. از خواب پریدم، دیدم هیچ کس آنجا نیست. بلند شدم و آمدم نقشه را نگاه کردم، تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع پایگاه بزنیم. ▫️ و خلاصه این‌گونه و با توسل به وجود مقدس امام زمان (عج) مشکل رزمندگان اسلام حل شد. ⬅️ برگرفته از: امام زمان (علیه السلام) و شهدا، سلیم جعفری، ص ۴۹. به نقل از: آقای شفیعی. منبع: ماهنامه موعود شماره ۹۲ 🏷 💚در مسیر مهدویت💚