eitaa logo
🖤تنهامسیریهای آذربایجان شرقی🖤
916 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
19 فایل
جهت انتقاد پیشنهاد و ارائه ی مطلب با ادمینها ارتباط برقرار کنید. @abbas72 ۰۹۱۴۸۶۵۶۴۳۷ 💡 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد باماهمراه باشید http://eitaa.com/joinchat/1168769056C893fecc5aa
مشاهده در ایتا
دانلود
33.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دهه_نودی شیرین زبون😅👏 جواب کوبنده به دشمنان ماشاءالله چه دختری 👌 @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️بسم رب الشهدا❤️ ✍️ 💠 در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان، هرآنچه از او در خاطرم مانده بود، روی سرم خراب شد. حدود یک ماه پیش، در همین باغ، در همین خانه برای نخستین بار بود که او را می‌دیدم. 💠 وقتی از همین اتاق قدم به ایوان گذاشتم تا برای میهمان عمو چای ببرم که نگاه خیره و ناپاکش چشمانم را پُر کرد، طوری که نگاهم از پشت پلک‌هایم پنهان شد. کنار عمو ایستاده و پول پیش خرید بار انگور را حساب می‌کرد. عمو همیشه از روستاهای اطراف مشتری داشت و مرتب در باغ رفت و آمد می‌کردند اما این جوان را تا آن روز ندیده بودم. 💠 مردی لاغر و قدبلند، با صورتی به‌شدت سبزه که زیر خط باریکی از ریش و سبیل، تیره‌تر به نظر می‌رسید. چشمان گودرفته‌اش مثل دو تیلّه کوچک سیاه برق می‌زد و احساس می‌کردم با همین نگاه شرّش برایم چشمک می‌زند. از که همه وجودم را پوشانده بود، چند قدمی عقب‌تر ایستادم و سینی را جلو بردم تا عمو از دستم بگیرد. سرم همچنان پایین بود، اما سنگینی حضورش آزارم می‌داد که هنوز عمو سینی را از دستم نگرفته، از تله نگاه تیزش گریختم. 💠 از چهارسالگی که پدر و مادرم به جرم و به اتهام شرکت در تظاهراتی علیه اعدام شدند، من و برادرم عباس در این خانه بزرگ شده و عمو و زن‌عمو برایمان عین پدر و مادر بودند. روی همین حساب بود که تا به اتاق برگشتم، زن‌عمو مادرانه نگاهم کرد و حرف دلم را خواند :«چیه نور چشمم؟ چرا رنگت پریده؟» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما از پنجه چشمانی که لحظاتی پیش پرده صورتم را پاره کرده بود، خوب می‌فهمیدم حالم به هم ریخته است. زن عمو همچنان منتظر پاسخی نگاهم می‌کرد که چند قدمی جلوتر رفتم. کنارش نشستم و با صدایی گرفته اعتراض کردم :«این کیه امروز اومده؟» 💠 زن‌عمو همانطورکه به پشتی تکیه زده بود، گردن کشید تا از پنجره‌های قدی اتاق، داخل حیاط را ببیند و همزمان پاسخ داد :«پسر ابوسیفِ، مث اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب کتاب.» و فهمید علت حال خرابم در همین پاسخ پنهان شده که با هوشمندی پیشنهاد داد :«نهار رو خودم براشون می‌برم عزیزم!» خجالت می‌کشیدم اعتراف کنم که در سکوتم فرو رفتم اما خوب می‌دانستم زیبایی این دختر شیعه، افسار چشمانش را آن هم مقابل عمویم، اینچنین پاره کرده است. 💠 تلخی نگاه تندش تا شب با من بود تا چند روز بعد که دوباره به سراغم آمد. صبح زود برای جمع کردن لباس‌ها به حیاط پشتی رفتم، در وزش شدید باد و گرد و خاکی که تقریباً چشمم را بسته بود، لباس‌ها را در بغلم گرفتم و به‌سرعت به سمت ساختمان برگشتم که مقابم ظاهر شد. لب پله ایوان به ظاهر به انتظار عمو نشسته بود و تا مرا دید با نگاهی که نمی‌توانست کنترلش کند، بلند شد. شال کوچکم سر و صورتم را به درستی نمی‌پوشاند که من اصلاً انتظار دیدن را در این صبح زود در حیاط‌مان نداشتم. 💠 دستانی که پر از لباس بود، بادی که شالم را بیشتر به هم می‌زد و چشمان هیزی که فرصت تماشایم را لحظه ای از دست نمی‌داد. با لبخندی زشت سلام کرد و من فقط به دنبال حفظ و بودم که با یک دست تلاش می‌کردم خودم را پشت لباس‌های در آغوشم پنهان کنم و با دست دیگر شالم را از هر طرف می‌کشیدم تا سر و صورتم را بیشتر بپوشاند. 💠 آشکارا مقابل پله ایوان ایستاده بود تا راهم را سد کرده و معطلم کند و بی‌پروا براندازم می‌کرد. در خانه خودمان اسیر هرزگی این مرد شده بودم، نه می‌توانستم کنارش بزنم نه رویش را داشتم که صدایم را بلند کنم. دیگر چاره‌ای نداشتم، به سرعت چرخیدم و با قدم‌هایی که از هم پیشی می‌گرفتند تا حیاط پشتی تقریباً دویدم و باورم نمی‌شد دنبالم بیاید! 💠 دسته لباس‌ها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نحسش بود، خودم را با بند رخت و لباس‌ها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما دست‌بردار نبود که صدای چندش‌آورش را شنیدم :«من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر ابوعلی هستی؟» دلم می‌خواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمی‌توانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباس‌های روی طناب خالی می‌کردم و او همچنان زبان می‌ریخت :«امروز که داشتم میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت رو می دیدم!» 💠 شدت طپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه که در همه بدنم احساس می‌کردم و این کابوس تمامی نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش بیرون می‌ریخت، حالم را به هم زد :«دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری!» نزدیک شدنش را از پشت سر به‌وضوح حس می‌کردم که نفسم در سینه بند آمد... ✍️نویسنده:
💥 خبر_خوب 😍 دوره کاربردی و رایگان 🎁تربیت فرزند 🎁 در بزرگترین کانال تربیتی کشور از تاریخ 19 آذر ساعت 9 شب آموزش ها شروع میشه. زود وارد بشید 👇🏼👇🏼😊 http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5 ✅ از زمان تولد تا 21 سالگی هر چیزی که در مورد تربیت فرزند لازم دارید اینجاست👆🏼 🔹 هزینه دوره= ارسال بنر به دوستان 😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚بسم الله الرحمن الرحیم 💚 🌴السلام علیکَ یا رسولَ الله 🌴السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین 🌴السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ 🌴السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ المجتبی 🌴السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ 🌴السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ 🌴السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ الباقرُ 🌴السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ الصادقُ 🌴السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍِ الکاظمُ 🌴السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی 🌴السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ الجوادُ 🌴السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ الهادی 🌴السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ العسکری 🌴السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان و رحمة الله و برکاته @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁦⁦🥀🥀🥀 ﷽ 🕊🕊🕊 📖 دعایی که در زمان غیبت باید هر روز خوانده شود👇🏻 📿 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، 🍃فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، 📿 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، 🍃 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، 📿 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ 🍃 فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ . ♻️ دعای غریق ♻️ ♡🌸 دعای تثبیت ایمان در آخرالزمان 🌸♡ 💠 یا اَللَّهُ یا رَحْمن یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک 💠 السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌ ❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20201231-WA0000.mp3
12.48M
"س" ۵ ✨ ما در دنیا تعیین کننده‌ی میزان بهره‌ی ما از شفاعت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در آخرت است! گاهی آنقدر بد زندگی میکنیم که ایشان میفرمایند؛ بسبب اعمال شما در دنیا، در قیامت به اندازه سیصد هزار سال میان من و شما فاصله می‌افتد... ✦ سبک زندگی ما، به کدام سمت می‌بردمان ؟ 🎤 🥀@East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 شعارنویسی ایرانی‌ها روی دیوار اسرائیل 🔹مسعود نجابتی، استاد هنرهای تجسمی ایرانی، دیروز روی دیوار مرز سرزمین‌های اشغال‌شده توسط رژیم موقت صهیونیستی شعار «سَنُصَلّی فی القدس - در قدس نماز خواهیم خواند» را خطاطی کرد. 🔹او می‌گوید این جمله را برای نوشتن انتخاب کردم چون هم وعده الهی است و هم وعده بنده‌ای الهی یعنی رهبرم آیت‌الله خامنه‌ای. @East_Az_tanhamasir
۱۸سال بیشتر نداشت. اما شدیدا تحت تاثیر مجاهدین خلق بود. تصمیم گرفت با یک عملیات انتحاری آیت الله دستغیب را به برساند. ۲۰ آذر ۱۳۶۰ با کمربند انفجاری و در پوشش یک زن باردار، خود را به آیت الله نزدیک کرد و... 💐 آیت الله سید عبدالحسین دستغیب و ۱۲ نفر از همراهانشان در این واقعه به شهادت رسیدند. شهید دستغیب می فرمود: هركس ميخواهد بداند که اگر امام زمان (عج) ظهور فرمايد، نسبت به ايشان چه موضعي خواهد داشت، ببيند الان با نائب برحقش(ولی فقیه) چگونه است؛ اگر توانست مطيع ايشان باشد، اطاعت از امام زمان عجل الله خواهد داشت... 🌷بیست آذرماه سالروز شهادت آیت الله دستغیب سومین شهید محراب @East_Az_tanhamasir
🎉🌸🎉🌸🎉🌸 ◇سنگریزه های زندگی ◇ ✔️"سنگريزه" ريز است و ناچيز ... اما اگر در جوراب يا کفش باشد ، ما را از راه رفتن باز مي‌دارد!!! ✔️در زندگي هم ؛ بعضي مسائل ريز هستند و ناچيز... اما مانع حرکت به سمت خوبي ها و آرامش ما ميشوند! ☜کم احترامي يا نامهرباني به والدين ؛ ☜نگاه تحقيرآميز به فقرا ؛ ☜تکبر و فخرفروشي به مردم ؛ ☜منت گذاشتن هنگام کمک کردن ؛ ☜نپذيرفتن عذر خطاي دوستان ؛ ✔️بخشي از سنگريزه هاي مسير تکامل ما هستند ! آنها را بموقع کنار بگذاريم ... تا از زندگي لذت ببریم...! @East_Az_tanhamasir
🖌سعید جلیلی چند روز پیش در جمع دانشگاهیان سخنرانی داشته یه پاراگرافش جالب‌تر از بقیه بود؛ حتما بخونید: 📍... شما ببینید نخست وزیر استرالیا از شرقی ترین نقطه دنیا تا نخست وزیر کانادا در غربی ترین نقطه دنیا می‌رود و در تظاهرات علیه ایران شرکت می کند! رئیس جمهور فرانسه با یک دلقک عکس می‌گیرد. رئیس جمهور آمریکا مدام صحبت می‌کند که میخواهیم ایران را آزاد کنیم. صدراعظم آلمان ۵ دقیقه ویدیو پر می‌کند که ما نگرانیم. اینها برای چیست؟ کار و زندگی ندارند؟ مثلاً نگران مسائل ایرانند؟ روزی که سردشت با سلاح شیمیایی بمباران شد اینها یاد کردستان عزیز ایران نبودند؟ هزاران زن و مرد شهید شیمیایی شدند و حاضر به دادن یک قطعنامه نبودند حالا چطور امروز نگرانند؟ اگر می گویند ایران ضعیف است که خب این همه سر و صدا ندارد. اگر می گویند با به کارگیری تمام توان شکست فاحش خوردیم دلیلش چیست؟ من می‌گویم این بحث تمدنی است. آنها پنج قرن تمدنی را شروع کردند، جلوتر بودند به شکل حکومت و به شکل جامعه درآوردند. امروز دشمنان به نقطه ای رسیده‌اند که یک رقیب و هماورد جدید تمدنی پیدا کرده‌اند. دشمن می فهمد. در ۴۰ سال اخیر، در ۵۰ سال اخیر، هر حرکتی جلوی او ایستاده آن را برداشته اند. در همین مصر را دیدید. اما میداند قدرت حرکت ما از جنس دیگری است. حرف داریم؛ برای حجاب, برای زن, برای کرامت زن, برای حقوق زن. کتابی هست به اسم امپراتوری توهم که یک آمریکایی نوشته. فصلی دارد به نام زن در جامعه آمریکا. بخوانید چه بن بست هایی را تعریف می‌کند. که فجایعی را تعریف می‌کند. او می‌داند در تمدن خودش پایان زن این شده است. و حالا یک اندیشه و فکر آمده عملیاتی شده و و با موانع نتوانسته کنارش بزند و حتی قوی تر شده و حالا این حرکت میخواهد الگوسازی کند. می خواهد از زن یک الگوی جدید ارائه دهد. من زمانی که معاون اروپایی وزارت خارجه بودم، رفتم نروژ. یک خانومی مسئول میز ملاقاتهای ایران بود. میگفت شما چرا مباحث مربوط به زن را کمتر مطرح می کنید؟ گفت من چهار سال ماموریت در تهران بودنم و دوره ارشد کارشناسی فقه حقوق خواندم. متوجه شدم چقدر شما حرف های قابل توجه در مورد زن دارید. این خانم دیپلمات نروژی می گفت اینها اگر مطرح شود خیلی ارزشمند است. بحث من این است که دشمن می فهمد. اگر شما الگو نشان دادید که کرامت زن باید به بهترین شکل حفظ شود و جایگاه خودش را پیدا کند آن وقت آن تمدن مقابل فرو می پاشد که در زن به ابتذال رسیده است و بدترین شکل نگاه به زن را دارد. این مطالب در کتاب ها و مقالات خودشان آمده است.... @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تو دهنی محکم حاج قاسم سلیمانی به کسانیکه با حرفهای کلیشه ای بدنبال برسمیت شناختن بدحجابی و بی‌حجابی هستند 🔹شهید حاج قاسم سلیمانی: بر محفوظ بودن دختر خودمان حریص باشیم اما بر ولنگاری جامعه بی‌تفاوت باشیم؟ که کسی جرات نکند در جامعه امر به معروف و نهی از منکر بکند! 👈 قابل توجه اونایی که مدام، یه تیکه ناقص از صحبت های سردار دلها درخصوص دختران بی حجاب نقل میکنند و از کلام آن شهید والامقام، سواستفاده میکنند. رحمت و رضوان پروردگار متعال بر روح مطهر حاج قاسم عزیز🌷 @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 مردی شبی را در خانه‌ای روستایی می‌گذراند. پنجره‌های اتاق باز نمی‌شد. نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمی‌توانست آن را باز کند. با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید. صبح روز بعد فهمید که شیشه کمد کتابخانه را شکسته است و همه‌ی شب، پنجره بسته بوده است! 💠 او تنها با فکر اکسیژن، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود!! 💠 افکار از جنس انرژی‌اند و انرژی، کار انجام می‌دهد. در زندگی همیشه مثبت‌اندیش باشید. 💠 با افکار مثبت و شکرگزاری، زندگی‌ را برای خود زیبا کنید و از آن لذت ببرید. @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا