فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••✾❀🌹❀✾••┈┈•
✨ امام زمان توی مجالس ما حضور دارند اما ما بخاطر گناهان و کم کاری هامون لایق دیدار نیستیم.
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
❁═══┅┄
🏴@Ebrahimedelha_ir 🏴
❁═══┅┄
🍃💕🍃💕🍃💕
🍃 شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
🌹#شهید_مهدی_زین_الدین
✨شب جمعه شهدا را یاد کنید تا آنها نزد امام حسین علیه السلام از شما یاد کنند.
📿اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
❁═══┅┄
🔺@Ebrahimedelha_ir🔻
❁═══┅┄
سـلام بر ابراهیــم
┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄ هرکس می گوید من #امام_خامنه_ای را قبول ندارم ولی اگر #امام_زمان بیاید
┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄
در زمان غیبت امام زمان (عج) چشم و
گوش تان به ولی فقیه باشد تا ببینید از
آن کانون فرماندهی چه دستوری صادر
می شود.
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
💠═════️◇◈◇
🕊@Ebrahimedelha_ir🕊
◇◈◇═════💠
┄┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┄
⚡ازش گله کردم که چرا دیر به دیر سر
می زند گفت پیش زنهای دیگه ام.
♨گفتم چی؟ گفت: نمی دونستی
چهار تا زن دارم. دیدم شوخی میکند
چیزی نگفتم، گفت جدی می گم.
💞 من اول با
#سپاه ازدواج کردم
بعد با #جبهه
بعد با #شهادت آخرش هم با #تـو
#شهید_مهدی_زین_الدین
💠═════️◇◈◇
🕊@Ebrahimedelha_ir🕊
◇◈◇═════💠
•═┄•※☘🌺☘※•┄═•
💌 #شھـــــیدانه
بعد از چند شبانهروز #بیخوابی، بالاخره فرصتی دست داد و #آقامهدی در یكی از سنگرهای فتح شده عراقی خوابید.
پنج روز از عملیات در #جزیره_مجنون میگذشت و آقا مهدی به خاطر كار زیاد فرصتی برای استراحت نداشت.
چهرهاش زرد بود و چشمان قرمزش از بیخوابیها و شب بیداریهای ممتد حكایت میكرد.
ساعتی نگذشت كه یك گلوله خمپاره صد و بیست روی طاق سنگر فرود آمد.
داد زدم:
«بچهها آقا مهدی» همه دویدند طرف سنگر.
هنوز نرسیده بودیم كه او در حالیكه سرفه میكرد و خاكها را كنار میزد، دیدیم.
كمكش كردیم تا بیرون بیاید.
همه نگران بودند «حاج آقا طوری نشدین؟»
و او همانطور كه خاكهای لباسش را میتكاند خندید و گفت:
انگار عراقیها هم میدانند كه خواب به ما نیامده.
#شهید_مهدی_زین_الدین 🌷
⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩
🕊sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🕊
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
🌾 سه روز بود که مهدی چشم روی چشم نگذاشته بود. همان طور که بی سیم در دستش بود، خوابش گرفت.
اسماعیل صادقی گفت: صدای بی سیم را کم کن و آرام صحبت کن تا آقا مهدی دقایقی بخوابد.
🕒 یک ربع نشده سراسیمه از خواب بیدار شد. رفت بیرون. قدم می زد و خیلی ناراحت بود. می گفت: چرا گذاشتید بخوابم؟ بچه های مردم درخط مقدم زیر آتش و من اینجا راحت گرفته وخوابیده ام طوری به خودش نهیب می زد که انگار سه روز است که خوابیده است.
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
...............................
کانال ما ⬇
🔷sapp.ir/Ebrahim__hadi
eitaa.com/Ebrahimedelha_ir🔷
https://rubika.ir/Ebrahimedelha_ir🔹
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
💌 #شھــیـــدانه
▫️جادههای کردستان آنقدر ناامن بود که وقتی میخواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصاً توی تاریکی، باید گاز ماشین را میگرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمیکردی؛ اما زین الدین که همراهت بود، موقع اذان، باید میایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلاً راه نداشت. بعد از شهادتش، یکی از بچهها خوابش را دیده بود؛ توی مکه داشته زیارت میکرده. یک عده هم همراهش بودهاند. گفته بود «تو اینجا چی کار میکنی؟» جواب داده بوده «بهخاطر نمازهای اول وقتم، اینجا هم فرماندهام.»
#شهید_مهدی_زین_الدین🕊🌹
..............................
کانال های ما ⬇
💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi
💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir
💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
سیر مطالعاتی#شهید_مهدی_زین_الدین
📒مهدی تمام درس هایش را سر کلاس یاد می گرفت و در خانه بیشتر وقتش به مطالعه کتابهای غیر درسی و در انبار لابلای کتاب های کتابفروشی آقا جان می گذشت.
📘هم مطالعه می کردیم. مسابقه می گذاشتیم که چه کسی بیشتر و سریعتر کتاب می خواند. علاقه مان بیشتر به کتابهای پلیسی بود.
📕در یک سیر مطالعاتی کتابهای شهید مطهری و دکتر شریعتی را خواندیم. میخواستیم تفاوت میان این دو تفکر را کشف کنیم.کتاب که تمام می شد مطالبش با هم مباحثه میکردیم. نکته ها و مطالب کلیدی کتاب را در می آوردیم نظر می دادیم به این کتاب به درد چه گروهی میخورد. نقد هم می کردیم.
📝خواهر شهید
📚شهید مهدی زین الدین
...............................
کانال های ما ⬇
💠 sapp.ir/Ebrahim__hadi
💠 eitaa.com/Ebrahimedelha_ir
💠 rubika.ir/Ebrahimedelha__ir