eitaa logo
عفاف و حجاب
120 دنبال‌کننده
16هزار عکس
17.3هزار ویدیو
53 فایل
کانال صیانت از عفاف و ححاب و جمع آوری و نمایش کلیپهای مربوط به حجاب و دفاع از ناموس، عفاف و حجاب و شهداء نوامیس و قهرمانان ملی، دینی. دوستان فقط و فقط لطف کنند کلیپها و موضوعات ذیربط را بارگذاری فرمایند، در غیر اینصورت موارد غیر ذیربط پاک خواهند شد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 یمن را دریاب ...! 🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر پدر داشت روزهای پایانی را می‌گذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار می‌بردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و به‌تدریج به بدن تزریق می‌شد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند. این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو می‌برد؛ حالتی اغماء گونه ... از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بی‌هوش و هوشیار در نیمه‌های شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه می‌کنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظاره‌گر واقعه‌‎ای بوده که من از آن بی خبرم. می‌گویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمی‌گرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز می‌شود. از شلیک اولین موشک‌ها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره می‌گوید «علی بیا!». اشاره می‌کند که «سرت را جلو بیار». سرم را می‌چسبانم به دهانش. باصدای بی‌جوهره‌ای می‌گوید: «ان شاء الله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ می‌شود. می‌گویم «ان شاء الله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او می‌کنم و عبور میکنم ... تا این‌روزها که اولین موشک‌ها با جسارتی وصف‌ناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگه‌ای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک می‌کشد برای همه کشتی‌های اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صف‌آرایی و آبروداری می‌کند. باز صدای پدر را می‌شنوم: «یمن را دریاب ...!» (منبع) @haerishirazi
۴ نفر بودیم اسنپ گرفته بودیم که بریم برای امر به معروف و نهی از منکر💞 که یهو دیدیم اسنپی هم خودش یه پا آمررررره 😍😍(عکس ماشینو ببینید متوجه میشید) پس مصمم به راهمون ادامه دادیم ✌️ هرچند اصلا به ظاهرراننده نمیخوردمذهبی باشه👨🏻 داخل ماشین فضا سازی عااااالی کرده بودن👌👌👌یجورایی خیلی آرامش بخش بود😌 بجای آهنگ هم صوت ملایم قرآن پخش میکردن🤩 موقع پیاده شدن بخاطر این حرکت زیبا ، ازشون تشکر کردیم بنده خدا خیلی خوشحال شد گفت :خانوم درسته اینکارا مشتری زیادی نداره ولی من به عشق صاحب الزمان (عج) هرکاری از دستم بر بیاد انجام میدم 🥲 منم گفتم: از قضا مشتری زیاد داره ولی یا بلد نیستن یا نمیدونن که واجب دینی شونه و باااااید اینجور مواقع تشکر کنند ☺️ در ثبت بازخوردهای اسنپ هم خیلی ازشون تعریف کردم و ثبت کردم✅ پیاده شدیم دیدیم صدای بلندگوهای ماشین از بیرون پخش میشه 😃 دیدیم چقدر ایده شون جالبه،میتونن در یه جاهاییکه پرتردد هست صدای اذان و قرآن و مداحی دلنشین باز کنن که مردم برای یه لحظه هم که شده اگه دلشون تکون بخوره کلی تاثیر خوب داره👌 از استاد تقوی تشکرمیکنم💐 که واجب دینمون رو به یادمون آوردن و باعث شدن نسبت به خوبی ها هم بی تفاوت نباشیم، واقعا خداخیرشون بده🙂 🆔 @aamerin_ir
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
🗳 انتخابات در جبهه ... سی و یکم تیرماه ۱۳۶۰ رادیو اعلام کرد دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد. حضور در انتخابات واجب و لازم بود و ما ناراحت بودیم که چگونه رأی بدهیم. دعا می‌کردیم خداوند توفیق رأی دادن را نصیب ما کند. بچه‌ها هم مرتب سؤال می‌کردند که ما چگونه رأی می‌دهیم؟ روز رأی گیری، یعنی دوم مرداد، سرباز «عزیز یزدی» که دزفولی بود و برعکس فامیلی‌اش با لهجه غلیظ دزفولی هم صحبت می‌کرد، از دسته خمپاره زنگ زد و گفت : «صندوق رأی را به اینجا آورده‌اند، اگر می‌خواهید رأی بدهید به اینجا بیایید.» گفتم : «یزدی‌جان تعداد بچه‌ها زیاد و تجمع خطرناک است، اگر می‌توانی صندوق را پیش ما بیاور تا یکی یکی رأی بدهیم. » قبول کرد. ساعت ٨ صبح اولین نفری بودم که رأی خودم را به نام خدا به آقای رجایی دادم و از لطف خداوند که شامل حال ما شده بود. شاکر و خوشحال بودم. شناسنامه همراه ما نبود؛ به همین دلیل معرفی‌نامه‌ای با امضای فرماندهی گردان می‌دادیم و آنها هم در مقابل به هرکدام از ما رسیدی مزیّن به مهر جمهوری اسلامی می‌دادند تا سند افتخاری برای ما باشد. نتیجه آرا که اعلان شد، آقای رجایی با ١٣ میلیون رأی به ریاست جمهوری انتخاب شدند. راوی : امیر سرتیپ غلامحسین راوندی 💠 @bank_aks
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 جواد نژاد اکبر صاحب الزمان ویژه ۲۵ : . ▪️ // مادرش از آخرین اعزام فرزندش می گفت: « غلامعلی ، در آخرین اعزام ، به من که او را بدرقه می کردم ، گفت : « من دارم به جبهه می روم .» و این جمله را چندبار تکرار کرد . گفتم : « چندین بار رفتی و این بار نرو . » نگام کرد و گفت : « مادر ، من به جبهه می روم و سه روز بعد شهید می شوم و پیکرم برنمی گردد . » ناراحت شدم و گفتم : « مادرت بمیره. چرا می گویی جنازه ات نمی آید ؟ » گفت : « دوست ندارم جنازه ام توسط کسانی تشییع شود که به جبهه نیامدند و کمکی به رزمنده ها نکردند . » . این سردار رشید بابلی سرانجام در تکمیلی عملیات کربلای 5 در 12/12/1365 در شرق بصره شهد شیرین شهادت را نوشید و همان طور که خودش پیش بینی کرده بود ، به مدت 10 سال مفقود و در دی ماه 1376 شناسایی و در گلزار شهدای بالابیشه سر به خاک سپرده شد . . 💢کانال خبری @shohadayeiran57