eitaa logo
در محضر قرآن کریم
72 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
21.4هزار ویدیو
78 فایل
قرآن کریم ، کتاب زندگی است . زندگی دنیا و آخرت. زبان قرآن را بیاموزیم تا زندگی بهتری داشته باشیم . قرآن جهت دهنده بشریت است . قرآن ثقل اکبر است .و عترت رسول الله ص. ثقل اصغر است .
مشاهده در ایتا
دانلود
ای بابا... چقدر زود میگذره... این روزنامه جوان هست که همون روز تشییع پیکر سردارسلیمانی در تهران،خاطره منو از سردار و شعری که به سفارش خودش،قرار بود بعد شهادتش براش بگم رو منتشر کرد😢 بعدش نگم چه اتفاقایی افتاد😒 دنیای غریبیه...😞 جدیدترین محتواها در این نشانی👈 @mnRahi 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔴 | شدیدترین حمله به ♦️در قضیه یکی از مقامات آمده بود قم که با امام ملاقات کند. امام اجازه ملاقات به او نداده بود؛ لذا او هم به حضور آقا رفته و گفته بود اگر امام علیه کاپیتولاسیون حرف می‌زند مواظب باشد علیه آمریکا حرف نزد و امروز علیه آمریکا حرف زدن خیلی خطرناکتر از سخن گفتن علیه است. همین باعث شد که امام در آن سخنرانی خود فرمودند: ((رئیس جمهور آمریکا بداند که امروز در پیش ملت ما از منفورترین افراد بشر است امروز تمام گرفتاریهاي ما از آمریکا است)) و شدیدترین حمله را به آمریکا کردند. 📚به نقل از: حجۀالاسلام و المسلمین سید حمید 🔮کانال مرجع گفتمان @goftemansazan
💐 سالها بود از کلیه درد دیگه خسته و درمانده شده بودم ، دردهای شدید و طاقت فرسا امانم رو بریده بود . دکترهای مختلف ، دارو های گیاهی و شیمیایی و .....هیچکدوم فایده نداشت . در طول روز اینقدر آب میخوردم که معده درد گرفتم . ورزش ، پیاده روی ..... اما دکتر میگفت سنگ خیلی بزرگی تو‌کلیه است و متاسفانه جای بدی گیر افتاده و تنها درمانش عمله..... از طرفی متاسفانه ناراحتی قلبی داشتم و داروهای بیهوشی برام خیلی مضر بود . ماه ها و سالها پشت سر هم میگذشت و من روز بروز عصبی و درمانده تر میشدم . واقعا نمیدونستم باید چکار کنم گاهی از فشار درد بخود می پیچیدم و این برای من که در سنین جوانی بودم بسیار سخت بود . مرتب میبایست مسکن های قوی تزریق میکردم و این خود عوارض جبران ناپذیری داشت . خلاصه اون روز شیفت بودم و با نا امیدی با بی بی جان درد دل میکردم از همه جا و همه کس بریده بودم ، در همین حین یکی از همکاران رسید وقتی حالم رو دید پرسید چی شده ؟ ماجرا رو‌ گفتم خیلی ناراحت شد ، گفت بیا کارت دارم . دستم رو‌ گرفت بردم جلو کفشداری یک ، جایی که زائرین کفشهاشون رو در میاوردن .... دست کشید رو زمین و غبار کفشها رو مالید رو کلیه هام و ایت الکرسی خوند اینجا بود که دلش شکست و با گریه گفت : بی بی جان مگه ما بجز شما کسی رو داریم ؟ منم که درد مهلتم نمیداد دلم لرزید و اشکهام سرازیر شد و با هم بطرف ضریح مطهر و دوباره به پا بوسی حضرت اومدیم اما اینبار با یقین و امید به کرامت ایشان .... خلاصه شیفت تموم شد و خداحافظی کردیم و اومدم خونه.... اما اتفاق عجیبی افتاد ، اتفاقی که در ذهنهای کوچک ما ادمها نمی گنجه .... وقتی رسیدم خونه خداروشکر دیگه هیچ خبری از اون دردهای زمینگیر نبود انگار آبی بود روی آتیش .... بهمسرم گفتم آقا نمیدونم چرا دیگه درد ندارم گفت دوباره میریم دکتر ی چکابتون کنه.... تقریبا یک شبانه روز گذشت ، یک سوزش خیلی خفیف در کلیه ام احساس کردم و بعد سنگ بزرگی بدون هیچ درد و خونریزی دفع شد . معمولا موقع دفع سنگ دردهای بسیار شدید همراه خونریزی صورت میگیره که تحمل یک دقه اش هم بسیار سخته ، اما اینبار بدون هیچگونه درد و‌ ناراحتی بلطف کریمه اهلبیت سلام الله علیها براحتی دفع شد . این بار هم بی بی جان کرامتش رو مثل همیشه یاد اورمون شد ، اما افسوس که نمیدونیم کجا و در چه مکان مقدسی داریم خدمت میکنیم . ما در مکانی هستیم که خاک پای زائرانش حاجت میده ! زائرینی که از همه قشرها و ملیتهاست زائرینی که گاه یادمون میره ما کنیزشون هستیم ، و وجود انها باعث ورود ما به این مکان مقدس که حرم همه اهلبیت است شده ..... البته این اولین و یقینا آخرین باری نخواهد بود که بی بی جان بمن لطف داشتن ... دوست دارم فریاد بزنم و به همه دنیا بگم که چه ولی نعمت بزرگ و کریمی داریم . ان شاالله در دنیا و آخرت کنیز بی بی جان باقی بمونیم .🌹 دست خالی امده ام درخانه ات به گدایی یا حضرت معصومه مرا از درت مرانی چشم وچراغ همه شیعیانی تو دختر و عمه و خواهر امامی شفیعه روز محشر دختر موسی بن جعفر منم که ازخاک پای زائرت کمتر چه میشود قبولم کنی به گدایی چه میشودنظری به گدایت نمایی( شاعره گرامی خانم رضایی خادم بی بی جان) روایتگر: ف ــ ت خادم واحد کفشداری پنج شنبه کشیک ۳ ┄┅═❁✨🕊 ⃟❤️❁═┅┄ ➜ @khadem_astan
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر پدر داشت روزهای پایانی را می‌گذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار می‌بردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و به‌تدریج به بدن تزریق می‌شد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند. این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو می‌برد؛ حالتی اغماء گونه ... از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بی‌هوش و هوشیار در نیمه‌های شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه می‌کنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظاره‌گر واقعه‌‎ای بوده که من از آن بی خبرم. می‌گویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمی‌گرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز می‌شود. از شلیک اولین موشک‌ها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره می‌گوید «علی بیا!». اشاره می‌کند که «سرت را جلو بیار». سرم را می‌چسبانم به دهانش. باصدای بی‌جوهره‌ای می‌گوید: «انشالله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ می‌شود. می‌گویم «انشالله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او می‌کنم و عبور میکنم ... تا این‌روزها که اولین موشک‌ها با جسارتی وصف‌ناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگه‌ای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک می‌کشد برای همه کشتی‌های اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صف‌آرایی و آبروداری می‌کند. باز صدای پدر را می‌شنوم: «یمن را دریاب ...!» (منبع) @haerishirazi
هدایت شده از علامه طباطبایی ره
💢 | آقای خمینی استاد من است ➖ یک وقتی علامه آمده بود قم، همه علما رفته بودند دیدنش؛ آقای خمینی هم بود، آقای طباطبایی هم بود. از بس قیافه آقای خمینی و آن متانت، در ذهن آقای علامه سمنانی ـ پیرمرد ملایی بود ـ جلوه کرده بود، خیال کرد که او است؛ شروع کرد با آقای خمینی به گرم گرفتن و اینکه بله، من کتاب شما را خوانده‌ام، المیزان را خوانده‌ام. ➖ آقای خمینی هم آدمی که دستپاچه بشود، یا خجالت بکشد که حالا او دارد اشتباه می‌کند، نبود واقعاً. مثل کوه همینطور نشسته بود و گوش می‌کرد. آقای هم نشسته بود جلوی ایشان؛ دید که علامه سمنانی دارد اشتباه می‌کند، برای اینکه این اشتباه ادامه پیدا نکند، رو کرد به علامه سمنانی و گفت طباطبایی من هستم؛ ایشان ، آقای خمینی هستند. 📚 منبع: کتاب «عبد صالح خدا» ؛ خاطرات رهبر انقلاب اسلامی از زندگی و سیره مبارزاتی امام خمینی(ره) ____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880