eitaa logo
قصه های یک انتخاب
587 دنبال‌کننده
5 عکس
37 ویدیو
0 فایل
شرح آنچه دیده نمی شود. آدرس اینستاگرام: election.stories
مشاهده در ایتا
دانلود
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۱ شهریور_جلسه بانوان "انگ طالبان را که چسباندند، منظورشان که مقایسه ی ساختار اقتصادی طالبان نبود! منظور، نگاه طالبانی به مقوله ی زن بود." خانم دکتر سعیدی نژاد مسئول ستاد بانوان در جلسه با دکتر گفت.و راست می گفت. چه چیزی بیشتر صدا کرد در ایام انتخابات؟ برنامه های نامزدها بود؟ که برخی هیچ در چنته نداشتند. مقایسه ی فن بیان بود؟ مقایسه ی کی بیشتر آیه و حدیث بلد است، پس رئیس جمهور بهتری می شود،بود؟هیچ کدام این ها نبود. هر چه بود در یک کلمه خلاصه می شد: . نه! اصلاح می کنم: القای نگاه به زن! این همه بانوی فرهیخته، پس ایام انتخابات چرا دیده نشدند؟! کجا بودند تا برطرف شود شائبه ی مردانه بودن اطرافیان دکتر جلیلی؟ و جواب، باز در صحبت ها بود: بودند اما نه در رسانه. ابتدای جلسه فکر کردم که ویدئوی این متن، باید پر شود از خانم های مانتویی با ظاهرهای مختلف، تا آن نگاه رسانه ای ساخته شده از حلقه ی بسته اطرافیان را در نظرها بشکند. اما وقتی دیدم خیلی از حرف ها و درد و دل ها در حرف های همین بانوان بود، برآن شدم تا حرف ها شنیده شوند، اتفاقا از زبان همین چادری ها. این اثر و القای رسانه نبوده است که چنین طرز فکری در من شکل گرفته بود؟ امروز دیدم عکس سعید جلیلی را باز با لباس طالبانی در رسانه ها پخش کردند. آن ها که هستند که چنین می کنند؟ این چه نیرویی است که رسانه می تواند انقدر بر ذهن ها اثر بگذارد؟ تغییر این روند آیا به دست خانم های جامعه است؟ @electionstories
13.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۷ شهریور_ جلسه اول دور جدید جلسات حکمت سیاسی با موضوع "اتفاق" جلسه ی ۲۷ شهریور بود. ابتدای جلسه تلاوت آیه ها رسید به اینجا: اَشِداءُ عَلی الکفار رُحَماءُ بینهم ویژگی های آخرین پیامبر و یارانش است. مرا برد به جمله ای که از خبرها شنیدم:ما با آمریکا برادریم... اسم هفته، وحدت است اما برخی خبرهایی که دیدیم و شنیدیم در عمل،خلاف آن را نشان می داد. ماموستا رستمی را کنار سعید جلیلی دیدم و از خودم پرسیدم دکتر جلیلی این تصویر را، ارتباط خوبش با اهل سنت را در ایام انتخابات در بوق و کرنا نکرد؟ بعدی تعلق داشت به اینکه من چرا تا الان نمی دانستم سعید جلیلی تا قبل از انتخابات به صورت هفتگی جلسه ی عمومی داشته اینجا؟!و احتمالا خیلی های دیگر هم نمی دانستند. جلسه به صورت پرسش و پاسخ بود. دکتر با صبوری و متانت همیشگی اش،یک به یک جواب می داد و باز هم سوال بود برایم که کسی که بیشترین ارتباط رودررو با مردم را داشته و دارد کمتر شناخته شده بوده تا قبل از این انتخابات؟ در انتهای جلسه خانمی که از پرند آمده بود به آقای براتی پیشنهاد داد محلی برای اسکان شبانه در نظر بگیرند چون می خواهد هر هفته بیاید و از جلسات استفاده کند و شب برگشتن به خانه برایش ممکن نیست. یک نفر این سختی را به جان می خرد تا بیاید حرف های سعید جلیلی را از نزدیک بشنود؟ جواب شاید در دل همین جلسه های سه شنبه باشد.منتظر جلسه ی بعدی هستم. @electionstories
قصه های یک انتخاب
#قضیه بعد از تحلیف دیروز آمدم بنویسم. بنویسم که خوشحالم با همه ی تفاوت سلیقه هامان، سر یک مساله حدا
از ۱۰ مرداد که را که برای رئیس جمهور ایران آمده بود، در قلب تهران شهید کردند، جهان منتظر پاسخ ایران است. ۹ مرداد حرف های شجاعانه و دلگرم کننده ی رئیس جمهور بارقه های امیدی ایجاد کرد اما! اما تا امروز رئیس جمهور تازه ی ایران حرف هایی ضد و نقیض با حرف های ۹ مرداد زده و با برخیشان، خودش چالش به چالش های کشور اضافه کرده. چند روز دیگر باید منتظر پاسخ ایران باشیم؟ چند تا فرمانده ی دیگر باید کشته شوند تا وقت مناسب پاسخ ایران برسد؟ آیا خون آن ها که در کشته شدند به گردن جواب ندادن ایران در شهادت اسماعیل هنیه نوشته خواهد شد؟ آیا لازم است کسی به آقای حرف های روز تحلیفش را یادآوری کند؟ @electionstories آیدی اینستاگرام: election.stories
13.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۰مهر۱۴۰۳_بزنگاه واضح بود که این جلسه، یک جلسه ی عادی نیست. یکی داشت زمزمه می کرد:با اینکه غم داشتیم، صاحب علم داشتیم، عمومونو کشتن، همینو...یکی پلاکارد در دست گرفته بود و خشم وجودش را درون سوالش فریاد زده بود، یکی بغض کرده بود. غم و خشم آدم هایی که یکی یکی وارد سالن می شدند و با هم حرف می زدند، حاکی از آن بود که شهادت سید را از انتقام نگرفتن شهادت اسماعیل هنیه می دیدند و انگار پناه آورده بودند به این جلسه، به این مرد. به سعید جلیلی. بی تکلف و خیلی آرام از همان دری که مردم داخل می آیند،آمد. آنقدر آرام که تا به نزدیکی ام رسیده بود، متوجه اش نشدم.کلی سوال بود از مردی که در شورای عالی امنیت ملی بود. جایی که تصمیم های مهم کشور گرفته می شود.قبل از آن خبرنگار المیادین مصاحبه کرد و دیدم خبرنگار به عربی سوال را پرسید مترجم تا خواست ترجمه کند، دکتر اشاره کرد که نیازی نیست و جواب را به فارسی داد.بله درست شنیده بودم،دکتر جلیلی مسلط به عربی بود... غم و خشم موج می زد.چه در شعر علیرضا قزوه چه محسن اسلام زاده که رفته بود لبنان و از آنجا رصد لحظه به لحظه می کرد. آمد روی خط تا با مردم مستقیم حرف بزند. و حالا نگاه ها به دکتر بود که باید می رفت پشت تریبون، و چیزی می گفت که این جماعت را تسلی دهد. کمی بعد آن وسط یکی داد زد: ایران زد! و سر ها چرخید روی گوشی ها. چقدر منتظر این لحظه بودند این جماعت... دست خدا روی قلب ها را داشتم می دیدم. از آن غمِ در چهره ها،حالا لبخند مانده بود روی صورت ها.خدا باعث و بانیانش را جزای خیر دهد. یکیشان بالا داشت حرف می زد. نگاهش کردم و توی دل گفتم: خدا نگه داردت برای ما
30.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸آبان ۱۴۰۳. تهران. خیابان سمیه. جلسه ی ۱۵ مرداد یادتان هست؟ وقتی اولین بار بود به چشم خودم دیدم یک رجل سیاسی دانش آموزان را جدی گرفته؟ نقش پرشکوهی که گفته بود را برای آن ها هم در نظر گرفته؟یادتان هست؟؟ آیا یک حرکت نمایشی بود؟ یا باور او؟ وقتی مجری جلسه ی این هفته را هم حتی از بین دانش آموزان انتخاب کرده اند؟ وقتی بیشتر کار برپایی اش را سپرده بودند به نوجوان ها. با این انتخاب میهمانش چه پیامی می خواست منتقل کند؟ نوجوان و دانش آموز در نظرش چه می توانند باشند؟ در تقویم، ۱۳ آبان روز دانش آموزان است. اما چرا؟ تا به حال برایتان سوال شده بود؟ برای من که... بعد از این همه سال، در این جلسه برایم سوال شد...در این روزهای پر تنش، در روزهای جنگی، آیا نکته ای بود در این انتخاب؟ حرف های آخر محمدباقر مفیدی کیا را مرور می کنم؟ برد_برد یا... @electionstories
15.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۵آبان ۱۴۰۳ حوزه هنری. صبر یا تیغ دولبه؟ اگر غلط تعبیر شود مثلا یکیش ممکن است بشود، در تله ی جنگ نیفتیم. یکیش هم بشود هیجانی و بی فکر عمل کردن! اینکه تشخیص دهیم کجا و به چه می گویند:صبر، موضوع صحبت این جلسه بود. آخر جلسه متوجه شدم دکتر جلیلی کتاب جدید را خوانده. جلسه ها دیگر تنها یک جلسه نیستند. خیلی حرف ها دارند. ابعاد دیگر این مرد را دیدن گاهی متحیرم می کند گاهی غمگین. غمگین از اینکه اگر آن ها که زدند طالبان، این مرد را از نزدیک می شناسند،چه ظلمی به مردم کرده اند... اگر هم نمی شناسند چطور کسی را که نمی شناسند برچسب می زنند؟ غرق در افکارم می رفتم بیرون، که صحنه ای مرا نگه داشت. ایستادم: دکتر بیرون سالن همچنان داشت وقت می گذاشت برای مردم. به سعید جلیلی نگاه می کردم یا به صبرش؟ @electionstories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۳ آذر ۱۴۰۳. حوزه هنری. تهران شده تا یه حال انقدر حرف برای گفتن داشته باشید و ندانید از کجا شروع کنید که ساکت بمانید؟؟شده؟ چند جلسه رفتم و ننوشتم.موضوع های مختلف امان نمی دادند. شواهد از در و دیوار می بارد که ظاهرا در آستانه ی جنگ جهانی سوم هستیم اما همچنان برخی در خواب زمستانی به سر می برند. برخی هم با دانسته یا نادانسته با گفتنِ تله ی جنگ، تله ی جنگ و دعوت به منفعل بودن، عملا ما را در تله ی جنگ قرار دادند. ای کاش مردان سیاست حرف که می زدند،می دانستند گزاف گویی هزینه دارد. با این حال جلسه های سه شنبه شده برایم محلی برای التیام. ادا و شعار نیست. ادا و شعار چقدر بعد از انتخابات دوام می آورد؟ حرف های هر جلسه عمیق اند و ابعاد مختلف مسائل که توی رسانه ها، توی بوق و کرنا گفته نمی شود، اینجا در آرامش می شنوید.البته که هر جلسه متخصصانی هم می آیند و نظر کارشناسی می دهند در مورد عملی کردن ایده ها. در این اوضاع عجیب و غیرقابل پیش بيني،از نگرانی ام کاسته می شود.امید ِ ناشی از در نظر گرفتن زاویه های مختلف و بررسی واقع بینانه امکان ها و مانع ها، امیدی راهگشاست.امیدی واقعی. از جلسات قبل بیشتر خواهم نوشت. به زودی... @electionstories
26.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا،تهران،هوا سرد است.اما بعضی دورهمی ها دلگرمت می کنند.برای من که اینجور است. زمان، مرزهای واقعیت و تخیل را گاهی برمی دارد و گاهی روشن تر می کند. و حالا این جلسه های سه شنبه ی دکتر جلیلی، ابهام ها را برطرف می کند.هر کس می خواست نگاه سعید جلیلی به هنر،به بانوان، به زندگی را ببیند و بشنود، جلسه ی ۴ دی ماه، مشت ِ نمونه ی خرمن بود برایش. بیش ترِ مجلس را خانم ها چرخانده بودند.الحق ساده بود و صمیمی، اما با وقار. نمی توانم دوباره نگویم مانند این آقایی که تنها دو جلسه است که این سه شنبه های دورهمی را شرکت می کند،و در این دو، با جنبه های دیگر شخصیت سعید جلیلی آشنا شده، اویی که طالبان را در ایام زد و خیال بافی های خود را حقایق مطلق تاریخی نشان داد، اگر واقعا پای حرف دکتر جلیلی نشسته بود....اگر... باید کسانی وجود داشته باشندکه به دیگران نشان بدهند عصر چه کارهایی به پایان رسیده است و چه کارهایی واقعا زشت و بی معنی است! این جمع،این پاتوق یا به قول خود سعید جلیلی این گَعده، همان هایند شاید که نشان می دهند. بی ادعا بی هو و جنجال بی برچسب زدن اینجا،تهران،هوا سرد است. اما بعضی دورهمی ها دلگرمت می کنند. @electionstories
10.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲بهمن۱۴۰۳.تهران خداراشکر که می توان جلسه را مجازی نیز، دید،اگر نتوانی بروی. لذت بردم از صحبت های محمدحسن روزی طلب که الحق خبره ای دیدمش در پژوهش این قسمت از تاریخ معاصر_تاریخ ترورها_و بیشتر لذت بردم از این حُسن انتخاب کارشناس ها و کاربلدهایی که هر هفته دعوت می شوند. عجیب نیست که برخی همین یک جلسه در هفته را هم برنمی تابند.آن ها که مخالف فکر کردن مردمند.جلسه های ،جلسه های فکر است.جو زدگی و فقط تا نوک بینی دیدن از تو دور می شود و اینجا میایی می نشینی به فکر کردن: فکر اول:همان ها که برای سوریه داعش را خواستند، برای  ایرانی ها،معلمین داعش را نسخه می پیچند. آرزوی گرفتن جشن در را داشتند و دارند. آن وقت با چه کسانی؟!با کسانی که ۱۷ هزار ایرانی را ترور کردند. با کسانی که از ایرانی بودن،فقط زبانشان فارسیست. فکر دوم:آیا کسی به فکر محافظت از جان قاضی های این مملکت هست؟ فکر سوم:حتی تصور این که یکسری ها اصرار دارند که بروند مثلا کنند و چاره ی مشکلات داخلی را از آن ها درخواست کنند،تنم را می لرزاند.آن هایی که انتهای خواستشان برای ما مردم ایران،مجاهدین خلق است،چه تاج گلی بر سرمان می گذارند؟ @electionstories
"موقع انتخابات یاد مردم می افتند." کسی نیست در ایران که این جمله را نشنیده باشد. یک تنه نشان می دهد که اینطور نیست.دلیل؟همین جلسه ی جمعه ی جماران.ماها را دور هم جمع کرده تا مرور کنیم مسیری را که با هم آمده بودیم.مسیری که با تمام شدن انتخابات،تازه شروع شده بود.گفتند همان آقایی که آن بالا می نشست، به ما یاد داد که با تدبیر و جد و جهد می توان آباد کرد.دلیل؟تجربه اساتید و کارآفرینان موفق.محبوبِ مردم شدن، آسان تر از کارکردن برای مردم است.حرفم را باور می کنید؟و باز او انتخاب کرده بود که دومی باشد.دلیل؟یک تنه دفاع کردن از حق قانونی مردم،از رشد 8 درصد،درحالی که به مذاق بسیاری خوش نیامد. موضوع صحبت جلسه دقیق بود: !تاکید کرد باید هشیار باشیم و متحد.وگرنه،دشمن، سواستفاده خواهد کرد و ما را در لحظه هایی که باید در طلب حق راستین خود باشیم،به جان هم خواهد انداخت.دلیل؟همهمه ی مذاکرات مجدد وچند دستگی ها.دکتر با اشاره به حرف های صبح رهبر،نگرانی اش را پنهان نکرد که راهی را که رفته اند،باز رفتنش را می خواهند دوباره به ما تحمیل کنند.راه بی ثمر را. دلیل؟تجربه دیدید،دستم زیاد لرزیده بود.دلیل؟ابهت فضا مرا گرفته بود! @electionstories
ادامه دارد...
۲۲ بهمن ۱۴۰۳.خوزستان.اهواز از چند روز قبل از ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ ذهنم درگیر این بود که امسال برم راهپیمایی یا نه؟! اصلاً مردم چقدر میان؟! تولد ۴۶ سالگی انقلاب اینبار حال و هوای سالای قبل رو داره یا نه؟ تو این روزا همه جا حرف از گرونی دلار و سکه بود. حتی رفقای حزباللهی ما هم از وضعیت اقتصادی شاکی بودن و کمتر از قبل تو فعالیتای سیاسی شرکت میکردن! همینجوری تو فکر بودم که از دفتر دکتر جلیلی در تهران زنگ زدن که قراره دکتر برای مراسم راهپیمایی ۲۲ بهمن بیاد اهواز. قرار شد من با یه عکاس از اول تا آخر سفر کنار دکتر باشیم و گزارش بگیریم. سرتیم حفاظت دکتر جلیلی به عنوان تنها همراه تهرانی ایشون همزمان رسانه ، مشاور و مسئول تغذیه ایشون بود، آدرس مهمانسرا رو داد: یه جای ساده تو یه مجموعه فرهنگی مذهبی در پادادشهر اهواز. صبح زود رسیدیم مهمانسرا. بعد از کلی معطلی رفتیم خونه آیت الله جزایری. یه نیمساعتی اونجا بودیم و بعد با ماشین رفتیم به سمت چهارراه نادری برای راهپیمایی. تو راه مدام فکر میکردم مردم چطور به دکتر جلیلی به عنوان یه چهره برجسته نظام واکنش نشون میدن؟ اونم تو این شرایطی که همه از وضعیت اقتصاد شاکین! به محض ورود به جمعیت، مردم ریختن سمت دکتر. اینور و اونور میشنیدم: «آقای جلیلی! ما تو انتخابات برات  کلی تلاش کردیم!»، «قیمتا رو کی کنترل میکنه؟»، «آقا ظریف کجاست که...». از اون طرف هم صف عکس و سلفی با دکتر داغ بود! محافظها که اغلب بسیجی و نیروی مردمی بودن سعی میکردن حلقه امنیتی تشکیل بدن، ولی دکتر دستور داده بود به مردم اجازه بدن نزدیک بشن. بعد از ادامه مسیر و عبور از سیل جمعیت رسیدیم به جایگاه مراسم. دکتر که رفت رو سن جمعیت هیجان زده شد. جالب اینکه خیلی ها نمیدونستن سخنران مراسم راهپیمایی دکتر جلیلیه! روز قبلش هم که بررسی کرده بودم متوجه شدم اغلب رسانه ها درباره این موضوع چیزی ننوشته بودن. وقتی رفتم بالای جایگاه برای تصویربرداری،  هرچی چشم انداختم انتهای جمعیت رو ندیدم! با خودم میگفتم «با این همه گرونی، مردم چطوری بازم میان؟!». تو دستنوشته های مردم بعضیها از شرایط کشور انتقاد داشتن، ولی پایینش نوشته بودن «حامی انقلابیم». تو بین پوسترهای حاج قاسم و شهید رئیسی، چندتا پوستر انتخاباتیه دکتر جلیلی هم دیدم که مردم با خودشون آورده بودن! سخنرانی دکتر که شروع شد، مردم با وجود شلوغی و خستگی تا آخر شنیدن. عجیب بود! معمولاً مردم زود میرفتن، ولی اینبار موندن و شعار میدادن. موقع تمام شدن سخنرانی، دکتر رفت تو جمعیت! محافظها که غافلگیر شده بودن، چسبیدن به دکتر و با زحمت حلقه تشکیل دادن. دکتر با جمعیت دوباره برگشت به سمت چهارراه نادری. با اینکه مراسم تموم شده بود، مردم دورش حلقه زده بودن. آخرسر تیم امنیتی با آمبولانس دکتر رو از جمعیت خارج کردن! برخی حتی مسافتی دنبال آمبولانس دویدن تا بالاخره دور شد! بعد از پراکنده شدن مردم، میشنیدم بعضیا با ذوق میگفتن: «دکتر دستمون رو گرفت!»، بعضیا هم غر میزدن: «ای وای نتونستم عکس بگیرم!» @electionstories