eitaa logo
قصه های یک انتخاب
582 دنبال‌کننده
5 عکس
33 ویدیو
0 فایل
شرح آنچه دیده نمی شود. آدرس اینستاگرام: election.stories
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به برکت گفتن های آقای نظرم جلب شد که کیست؟به دنبال رای و نظر _واقعی رفتم. آنی که من دریافتم این است که دکتر یک استاد و پژوهشگر و است. از آقای و توصیه اش ممنونم. وقت آن است که دیده شود. @electionstories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا همه چیز واضح نشد؟؟؟ وزیر چند ساله ی این مملکت برای نامزد ریاست جمهوری این مملکت شاخ می گذارد... دلم برای و برای خودمان سوخت... @electionstories
سلام امتحانات جدید مردم ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک هفته از انتخابات مرحله دوم گذشته. به اعتقاد بعضی ها، این انتخابات، آخرین عمل جراحی ممکن روی جراحات این کشور بود و بعد از آن اما، ما به نقطه ی صفر که نه، به ماقبل صفر برگشته بودیم. هنوز لکه هایی از توده های سرطانی برخی دولت های قبل تر، در دولت قبلی مشاهده می شد که باید می سوختند. و به نظر می رسید که حین شیمی درمانی سخت، یا حین عمل توده برداری، یکهو دستور توقف عمل را بدهند و این تصمیم برای خیلی ها سخت بود. سوالی که شاید روز بعد از اعلام نتایج و روزهای بعدترش در این يک هفته بین آن ۱۴ میلیون نفر، دهان به دهان می چرخید، این بود که بعد از تلاش فراوان برای روشنگری و نتیجه ی انتخابات، آیا هنوز هم باید به افتخار امید و مقاومت و توکل کف می زدیم؟ بله باید می زدیم.این را بارها به عناوین مختلف گفت. ما نه آن ۱۴ میلیون و نه حتی آن ۳۰ میلیون نفری هستیم که رای دادیم و امید را مزه مزه کردیم. ما همه ی ۸۰ میلیونی هستیم که به روش خودمان، این مملکت را دوست داریم. ما و آن ها یا ما و شمایی وجود ندارد که همه، مردم این آب و خاکیم. حالا وقت آن است که دست روی زانو بگذاريم، بلند شویم و هر چند سخت اما از نو شروع کنیم. نیت هامان را برای خدا خالص کنیم و پرانرژی تر دنبال باشیم. کار در این سرزمين بسیار است. فرصت ناراحت شدن نداریم. بین آن همهمه ی بیرون مسجد امام صادق، یک شنبه ی بعد از انتخابات، جمله ی توی ذهنم می چرخید: کار برای خدا... خستگی نداره. @electionstories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخلاف نظر برخی، به نظرم این انتخابات و نتایجش خوبی های فراوان داشت! شاید برای آن ها که کلمه ی طالبان را شنیدند و پسندیدند و تکرار کردند، باورش سخت باشد اما بارها و بارها مثل این قاب را توی این یک ماه دیدم. آن هم در اطراف سعیدجلیلی... این همدلیِ دو جهان به ظاهر متفاوت را. بعد از اعلام نتایج انتخابات،بعد از دیدن این قاب جلوی مسجد امام صادق در میدان فلسطین، برایم مسجل شد که من کم گذاشته ام.در نشان دادن این قاب و قاب های بسیاری مثل این. من یک منِ معمولی بودم که توانستم ببینم آنچه را که نمی شد در فضای غبار آلود رسانه به راحتی دید. بر خودم واجب دیدم تا شرح دهم آنچه را که پیش از من شرح نداده اند یا کم گفته اند. دیگر کم نگذارم. @electionstories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از تحلیف دیروز آمدم بنویسم. بنویسم که خوشحالم با همه ی تفاوت سلیقه هامان، سر یک مساله حداقل متحدیم: ! شریف بودن یعنی در بزنگاه تاریخ که نسل کشی جلوی چشممان است، از ترس منافع حق را زیر پا نگذاریم. خواستم بنویسم نمی دانم متن سخنرانی دیروز را خودش نوشته یا کس دیگری، اما کار هر کس بود: درود بر شرفش برای آن بخش حمایت از مظلومان علنی عالم امروز. و درود بر شرف او که خواند. این با همه ی ضعف های آدم هایش،صد شرف دارد به آن که برای قاتل و جانی، مدت ها کف زدند. خواستم بنویسم: ما در مملکتمان ضعف داریم، زیاد هم داریم اما سر شرف داشتن، بیشترِ مردانمان سربلندند که الحق در دفاع از فلسطین امروز،سمت درست تاریخ بشریت قرار گرفته ایم. همه ی این ها را خواستم بنویسم اما موکول کردم به امروز. به روزی که با خبر ، بیدار شدم. آقای پزشکیان! من رای ندادم به شما،اما شما الان رئیس‌جمهور ما هستید. آقای رئیس‌جمهور! دلمان یک متن و دلگرم کننده می خواهد مانند دیروزت و اقدامی دلگرم کننده تر. دلمان شجاعت دیدن از مسئولان‌مان را می خواهد. منتظریم. @electionstories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این مرد چرا آرام نمی گیرد؟ مگر انتخابات تمام نشده؟ از خودم پرسیدم. 14 مرداد، جلسه با اساتید بود. دکتر کمی با تاخیر آمد و همین بهانه ی شوخی یکی از استادها شد که دکتر برای جبران باید بستنی بخرد! خنده فضا را پر کرد. دکتر با آن وقار و متانت همیشگی اش با لبخند پاسخ داد که بستنی هم می خریم. باز هم خنده. با دیدن این جمع و این خنده ها یک سوال توی سرم می چرخید: از مردی این چنین مهربان، منعطف و محترم چطور می شود در نظر برخی ها طالبان ساخت؟ جواب در بیشتر نظرات استادان بود: (جدای از بی تقوایی آن برچسب زننده ها)، رسانه! تقریبا استادی نبود که در صحبت هایش به ضعف در رسانه، ضعف در بیان نظرات و اهداف اشاره نکند. مهمی که رهبر این کشور سال ها پیش گفته بود و حالا، این انتخابات ضرورتش را به چشم همگان آورده بود. ما مردم حق داریم بدانیم چه کسی برایمان چه کار می کند؟ باید بدانیم و داشتن رسانه ای که این‌ را نشان دهد، حق ماست. انتخابات تمام شده،اما خیلی زود، کارهایش را از سر گرفته. این از سرگیری یک فرق دارد این بار. قرار نیست آفتابِ این دولت در سایه بماند. @electionstories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۴مرداد_نشست با اساتید دانشگاه چه بخواهیم چه نخواهیم این انتخابات یک خانه تکانی ذهنی بوده برای خیلی از ماها. جلسه ی دو ساعته با اساتید هم همین را می گفت. از دل تحلیل های آن ها که صحبت کردند، خیلی چیزها بیرون آمد. یکیشان همین بود:شکاف جمهوریت! باید اعتراف کنیم همین انتخابات باعث شد نخبگان ما به کف میدان بیایند و بسیاریشان دریابند میان آنچه در میدان هست با آنچه آن ها فکر می کردند تفاوت از زمین تا آسمان است. ما هم به خود آمدیم که نباید فقط منتظر باشیم رجالمان بهتر کار کنند. انگار ما مدت ها خواب بودیم و ناگهان بیدار شدیم با این باور که منتظر ماندن برای بهترشدن شرایط، برنامه ای شکست خورده است. راهی به جز این نیست و ماها ناگزیریم نقش خودمان را پیدا کنیم و اتفاقا دولت سایه نقشش همین است. انگار به صرافت افتاده ایم که واقعا نقش خود ما چیست تا به آن عمل کنیم.هر چند نتیجه ی انتخابات چیز دیگری بود اما فرصتی شد که متوجه شویم با صحبت، با یافتن راه ارتباطی، این حلقه ی گمشده پیدا خواهد شد. آیا این جهش نیست؟ راستی... مگر شعار انتخاباتی سعید جلیلی همین نبود؟ هر ایرانی... آیا یعنی بخشی از شعارش محقق شده است؟ @electionstories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۵ مرداد_جلسه دکتر جلیلی با دانش آموزان فردای روز جلسه با استادها، جلسه با دانش آموزان بود. تا قبل از این جلسه فکر می کردم آن نقش باشکوهی که سعید جلیلی برای هر ایرانی حرفش را می زد، منظورش برای بزرگسال ها بوده. اما اینکه دانش آموزان را به رسمیت شناخته، پای حرفشان نشسته، و بعد از انتخابات برایشان وقت می گذارد، حداقل به من نشان می دهد که نه تنها هر ایرانی را جدی گرفته، که همه ی هم و غم او کار برای این خاک است. این جلسه و جلسات دیگر هم موید این است که انتخابات یک مسیر بوده برای هموار کردن این خدمت رسانی اش، و پیروزی درآن، نهایت هدفش نبوده. چیزی که شاید در منطق ذهنی بعضی ها نگنجد. بعضی ها که تا منصب نگیرند، دست به کاری نزنند. اغراق نیست بگویم چیزی که دارم واقعا می بینم این است که سعید جلیلی همیشه از جان گذشته بود و عشق به این میهن با او کاری نکرده بود جز اینکه از جان گذشته ترش کند. @electionstories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتگوی دیشب با موضوع معرفی آقای به عنوان ایران مذاکره کننده ارشد آمریکا در مذاکرات بود. هر فردی با یک جستجوی دم دستی دراینترنت نامش را جستجو کند،اولین صفحه ای که می بیند، ویکی پدیاست. آنجا در ذیل عنوان زندگی شخصی نوشته شده: شرمن در خانواده یهودی نیویورک بزرگ شد و به عنوان یکی از یهودیان طرفدار اسرائیل شناخته می‌شود. وَندی شرمن بعدها خاطراتش از مذاکرات را در کتابی با عنوان Not For The Faint of Heart: Lessons in Courage, Power and Persistence چاپ کرد که در ایران ترجمه شد "بدون هراس".در این کتاب به این مضمون آمده: عراقچی هنوز هم کریسمس برای من کارت تبریک می فرستد،گویا خبر ندارد من یهودی ام! همین! @electionstories آیدی اینستاگرام election.stories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام مسیر راهروهای سالن 8 و 9 نمایشگاه ایران پلاست در حالی که حواسم به سوژه بود،نمی شد نشنوم و نبینم که بازدید کنندگان و یا غرفه داران اغلب به هم نشانش می دادند و می گفتند:نامزد ریاست جمهوری امسال بود،سعید جلیلیه.برخی عکس می گرفتند و اغلب با لبخندی همراه با شگفتی در صورت هاشان. در حالی که فضای مجازی پر شده از تخریب هایی که بعد انتخابات هم تمامی ندارند، بی توجه به حاشیه ها، کار تخصصی خودش را از سر گرفته. یک جاهایی بین توضیحات صنعتگران، دکترسوال هایی می پرسید که با خودم می گفتم کسی نداند و الان او را ببیند،باور نمی کند که تحصیلاتشان در زمینه ی پتروشیمی یا اقتصاد نیست.این حد از اشراف به عمق مساله درزمینه های خاص آن هم اقتصاد و پتروشیمی برایم جالب بود. در بازدید آخر از سالن 7،آقای دُر حین معرفی آقای یاری جانیان اشاره کردند: ایشان از اقلیت های مذهبی ما هستند.آقای یاری جانیان در لحظه با لبخند گفتند: "اقلیت نیستیم الان، اینجا مساوی هستیم."و اشاره داشتندبه تعداد نفرات در اتاق.همه خندیدند. عصر کانال خبری دکتر جلیلی را نگاه کردم تا ببینم چه نوشته از این دیدار. نه تیتر زده بودند:دیدار با اقلیت ها،نه مطلبی بود در مورد سوال و جواب های تخصصی با صنعتگران و نه حتی از گزارشگر آخری که به طرق مختلف سوال پرسید تا یک حرف انتقادی نسبت به رئیس جمهور جدید از زیر زبانش بیرون بکشد،اما هر چه مدل سوال را عوض کرد،با جواب ثابت دکتر جلیلی مواجه شد:که ما همه باید به دولت کمک کنیم. یک کلمه تازگی ها زیاد می شنوم:. دارم با معنی واقعی این کلمه آشنا می شوم،کنار سعید جلیلی... @electionstories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۱ شهریور_جلسه بانوان "انگ طالبان را که چسباندند، منظورشان که مقایسه ی ساختار اقتصادی طالبان نبود! منظور، نگاه طالبانی به مقوله ی زن بود." خانم دکتر سعیدی نژاد مسئول ستاد بانوان در جلسه با دکتر گفت.و راست می گفت. چه چیزی بیشتر صدا کرد در ایام انتخابات؟ برنامه های نامزدها بود؟ که برخی هیچ در چنته نداشتند. مقایسه ی فن بیان بود؟ مقایسه ی کی بیشتر آیه و حدیث بلد است، پس رئیس جمهور بهتری می شود،بود؟هیچ کدام این ها نبود. هر چه بود در یک کلمه خلاصه می شد: . نه! اصلاح می کنم: القای نگاه به زن! این همه بانوی فرهیخته، پس ایام انتخابات چرا دیده نشدند؟! کجا بودند تا برطرف شود شائبه ی مردانه بودن اطرافیان دکتر جلیلی؟ و جواب، باز در صحبت ها بود: بودند اما نه در رسانه. ابتدای جلسه فکر کردم که ویدئوی این متن، باید پر شود از خانم های مانتویی با ظاهرهای مختلف، تا آن نگاه رسانه ای ساخته شده از حلقه ی بسته اطرافیان را در نظرها بشکند. اما وقتی دیدم خیلی از حرف ها و درد و دل ها در حرف های همین بانوان بود، برآن شدم تا حرف ها شنیده شوند، اتفاقا از زبان همین چادری ها. این اثر و القای رسانه نبوده است که چنین طرز فکری در من شکل گرفته بود؟ امروز دیدم عکس سعید جلیلی را باز با لباس طالبانی در رسانه ها پخش کردند. آن ها که هستند که چنین می کنند؟ این چه نیرویی است که رسانه می تواند انقدر بر ذهن ها اثر بگذارد؟ تغییر این روند آیا به دست خانم های جامعه است؟ @electionstories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۷ شهریور_ جلسه اول دور جدید جلسات حکمت سیاسی با موضوع "اتفاق" جلسه ی ۲۷ شهریور بود. ابتدای جلسه تلاوت آیه ها رسید به اینجا: اَشِداءُ عَلی الکفار رُحَماءُ بینهم ویژگی های آخرین پیامبر و یارانش است. مرا برد به جمله ای که از خبرها شنیدم:ما با آمریکا برادریم... اسم هفته، وحدت است اما برخی خبرهایی که دیدیم و شنیدیم در عمل،خلاف آن را نشان می داد. ماموستا رستمی را کنار سعید جلیلی دیدم و از خودم پرسیدم دکتر جلیلی این تصویر را، ارتباط خوبش با اهل سنت را در ایام انتخابات در بوق و کرنا نکرد؟ بعدی تعلق داشت به اینکه من چرا تا الان نمی دانستم سعید جلیلی تا قبل از انتخابات به صورت هفتگی جلسه ی عمومی داشته اینجا؟!و احتمالا خیلی های دیگر هم نمی دانستند. جلسه به صورت پرسش و پاسخ بود. دکتر با صبوری و متانت همیشگی اش،یک به یک جواب می داد و باز هم سوال بود برایم که کسی که بیشترین ارتباط رودررو با مردم را داشته و دارد کمتر شناخته شده بوده تا قبل از این انتخابات؟ در انتهای جلسه خانمی که از پرند آمده بود به آقای براتی پیشنهاد داد محلی برای اسکان شبانه در نظر بگیرند چون می خواهد هر هفته بیاید و از جلسات استفاده کند و شب برگشتن به خانه برایش ممکن نیست. یک نفر این سختی را به جان می خرد تا بیاید حرف های سعید جلیلی را از نزدیک بشنود؟ جواب شاید در دل همین جلسه های سه شنبه باشد.منتظر جلسه ی بعدی هستم. @electionstories
قصه های یک انتخاب
#قضیه بعد از تحلیف دیروز آمدم بنویسم. بنویسم که خوشحالم با همه ی تفاوت سلیقه هامان، سر یک مساله حدا
از ۱۰ مرداد که را که برای رئیس جمهور ایران آمده بود، در قلب تهران شهید کردند، جهان منتظر پاسخ ایران است. ۹ مرداد حرف های شجاعانه و دلگرم کننده ی رئیس جمهور بارقه های امیدی ایجاد کرد اما! اما تا امروز رئیس جمهور تازه ی ایران حرف هایی ضد و نقیض با حرف های ۹ مرداد زده و با برخیشان، خودش چالش به چالش های کشور اضافه کرده. چند روز دیگر باید منتظر پاسخ ایران باشیم؟ چند تا فرمانده ی دیگر باید کشته شوند تا وقت مناسب پاسخ ایران برسد؟ آیا خون آن ها که در کشته شدند به گردن جواب ندادن ایران در شهادت اسماعیل هنیه نوشته خواهد شد؟ آیا لازم است کسی به آقای حرف های روز تحلیفش را یادآوری کند؟ @electionstories آیدی اینستاگرام: election.stories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۰مهر۱۴۰۳_بزنگاه واضح بود که این جلسه، یک جلسه ی عادی نیست. یکی داشت زمزمه می کرد:با اینکه غم داشتیم، صاحب علم داشتیم، عمومونو کشتن، همینو...یکی پلاکارد در دست گرفته بود و خشم وجودش را درون سوالش فریاد زده بود، یکی بغض کرده بود. غم و خشم آدم هایی که یکی یکی وارد سالن می شدند و با هم حرف می زدند، حاکی از آن بود که شهادت سید را از انتقام نگرفتن شهادت اسماعیل هنیه می دیدند و انگار پناه آورده بودند به این جلسه، به این مرد. به سعید جلیلی. بی تکلف و خیلی آرام از همان دری که مردم داخل می آیند،آمد. آنقدر آرام که تا به نزدیکی ام رسیده بود، متوجه اش نشدم.کلی سوال بود از مردی که در شورای عالی امنیت ملی بود. جایی که تصمیم های مهم کشور گرفته می شود.قبل از آن خبرنگار المیادین مصاحبه کرد و دیدم خبرنگار به عربی سوال را پرسید مترجم تا خواست ترجمه کند، دکتر اشاره کرد که نیازی نیست و جواب را به فارسی داد.بله درست شنیده بودم،دکتر جلیلی مسلط به عربی بود... غم و خشم موج می زد.چه در شعر علیرضا قزوه چه محسن اسلام زاده که رفته بود لبنان و از آنجا رصد لحظه به لحظه می کرد. آمد روی خط تا با مردم مستقیم حرف بزند. و حالا نگاه ها به دکتر بود که باید می رفت پشت تریبون، و چیزی می گفت که این جماعت را تسلی دهد. کمی بعد آن وسط یکی داد زد: ایران زد! و سر ها چرخید روی گوشی ها. چقدر منتظر این لحظه بودند این جماعت... دست خدا روی قلب ها را داشتم می دیدم. از آن غمِ در چهره ها،حالا لبخند مانده بود روی صورت ها.خدا باعث و بانیانش را جزای خیر دهد. یکیشان بالا داشت حرف می زد. نگاهش کردم و توی دل گفتم: خدا نگه داردت برای ما
30.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸آبان ۱۴۰۳. تهران. خیابان سمیه. جلسه ی ۱۵ مرداد یادتان هست؟ وقتی اولین بار بود به چشم خودم دیدم یک رجل سیاسی دانش آموزان را جدی گرفته؟ نقش پرشکوهی که گفته بود را برای آن ها هم در نظر گرفته؟یادتان هست؟؟ آیا یک حرکت نمایشی بود؟ یا باور او؟ وقتی مجری جلسه ی این هفته را هم حتی از بین دانش آموزان انتخاب کرده اند؟ وقتی بیشتر کار برپایی اش را سپرده بودند به نوجوان ها. با این انتخاب میهمانش چه پیامی می خواست منتقل کند؟ نوجوان و دانش آموز در نظرش چه می توانند باشند؟ در تقویم، ۱۳ آبان روز دانش آموزان است. اما چرا؟ تا به حال برایتان سوال شده بود؟ برای من که... بعد از این همه سال، در این جلسه برایم سوال شد...در این روزهای پر تنش، در روزهای جنگی، آیا نکته ای بود در این انتخاب؟ حرف های آخر محمدباقر مفیدی کیا را مرور می کنم؟ برد_برد یا... @electionstories
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۵آبان ۱۴۰۳ حوزه هنری. صبر یا تیغ دولبه؟ اگر غلط تعبیر شود مثلا یکیش ممکن است بشود، در تله ی جنگ نیفتیم. یکیش هم بشود هیجانی و بی فکر عمل کردن! اینکه تشخیص دهیم کجا و به چه می گویند:صبر، موضوع صحبت این جلسه بود. آخر جلسه متوجه شدم دکتر جلیلی کتاب جدید را خوانده. جلسه ها دیگر تنها یک جلسه نیستند. خیلی حرف ها دارند. ابعاد دیگر این مرد را دیدن گاهی متحیرم می کند گاهی غمگین. غمگین از اینکه اگر آن ها که برچسب زدند طالبان، این مرد را از نزدیک می شناسند،چه ظلمی به مردم کرده اند... اگر هم نمی شناسند چطور کسی را که نمی شناسند برچسب می زنند؟ غرق در افکارم می رفتم بیرون، که صحنه ای مرا نگه داشت. ایستادم: دکتر بیرون سالن همچنان داشت وقت می گذاشت برای مردم. به سعید جلیلی نگاه می کردم یا به صبرش؟ @electionstories