eitaa logo
التجا (دوستداران امام زمان)
19.7هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
1هزار فایل
▫️سامانه تخصصی پیرامون مهدویت و دعا برای ظهور امام زمان ▪️توجه به مناسبت‌های آیینی با رویکرد مهدوی ▫️در قالب سخن آوا، عکسنوشته، داستانک، تشرفات و... 👈 آدرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/elteja_com 🚫بدون تبلیغ و تبادل ادمین: @Eltejagroup
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️مردم شهر به هم مژده می‌دادند: " پیامبر خدا دوباره نوه‌دار شده است. " رفت خانه‌ی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها. قدم نورسیده را تبریک گفت. در دست مادر لوحی دید. سبز مثل زمرّد، نورانی مثل آفتاب.✨ پرسید: بانوی عالم! این لوح چیست؟! شنید: این لوح را جبرئیل آورده، نامه‌ای است از طرف خدا برای پدرم. پدرم آن را به من بخشیده، به عنوان چشم‌روشنی. نام حجّت‌های خدا در این لوح آمده... جابر گفت: اجازه می‌دهید از روی آن نسخه بردارم؟ حضرت مادر اجازه داد. ✋ فرازِ آخر لوح، توصیف مهدی آل محمّد بود. خدا به رسولش این‌گونه مژده داده بود: " سلسله‌ی امامت را با مهدی علیه السلام کامل می‌کنم؛ 💫 او رحمتی است برای جهانیان. او کمال موسی را دارد، و نورانیّت عیسی، و صبر ایّوب! " 📚 برگرفته از الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص۵۲۷. 👉 Elteja | عضویّت در اِلتجا 👈
‍ ▪️مهمان خانه ی امام شده بود. امام خرما تعارفش کرد، گفت: از غصه نمی توانم چیزی بخورم؛ در راه دیدم ماموران حاکم زنی را می زدند؛ میخواستند زندانی اش کنند؛ کسی به دادش نمی رسید! امام پرسید: مگر چه کرده بود؟ بَشّار گفت: شنیدم از مردم که پایش لغزیده و زمین خورده. همان وقت دشمنان مادرتان زهرا را نفرین کرده. محاسن امام صادق علیه السلام خیس اشک، فرمود: برخیز! به مسجد سهله می رویم. باید برای نجاتش دعا کنیم. امام دو رکعت نماز خواند، دست به دعا برداشت، برای نجات کسی که از مصائب مادر یاد کرده بود. بعد دعا فرمود: آزادش کردند، برویم! خبر آوردند زن آزاد شده. حاکم شهر دویست درهم برای دلجویی به او بخشیده؛ زن اما قبول نکرده، با اینکه سخت محتاج بوده. بشار به دیدنش رفت. گفت: امام صادق سلامت رساند، این هفت دینار را هم هدیه فرستاده. زن مات و مبهوت پرسید: امام زمانم به من سلام فرستاد؟ مدهوش شد، وقتی جواب آری شنید. به هوش که آمد، باز همین سوال را پرسید. باز اما از هوش رفت، از شوق آن سلام. برای سومین بار هم مدهوش شد. بار آخر به بشار گفت: به امام زمانم بگو کنیز او هستم و محتاج دعایش. بشار، همان کرد که زن گفته بود. امام اشک ریخت و برایش دعا کرد. 📚بحارالانوار ج 47 ص378. 👈 عضویّت در اِلتجا 👉 @Elteja
‍ 🔸حافظه‌اش خیلی عجیب شده بود؛ کتاب‌ها را در یک نگاه، حفظ می‌شد! همه چیز به آن رویای صادقه برمی‌گشت: خود را در مدینه دید. پیامبر صدایش کرد. داخل حجره شد. چشم چرخاند. پیامبر بالای مجلس، امام حسن و حسین و مادرشان یک طرف، امیرالمومنین هم ایستاده در سوی دیگر! دست پیامبر را بوسید. رسول خدا فرمود: " مَرحباً بِوَلَدي؛ خوش آمدی فرزندم! " یاد سوالاتش افتاد. می‌خواست بپرسد. شنید: 👈" سوال‌هایت را از من نپرس! از امام زمانت بپرس! " همان موقع، امام زمان وارد شد. پرسید و جواب گرفت. پیامبر رو به فاطمه‌اش فرمود: " پسرت را دریاب!" حضرت زهرا غذایی برایش آورد؛ آشی با حبوبات مختلف. با اشتها خورد. از خواب بیدار شد. حالا سیّد بحرالعلوم هر مطلبی را می‌دید، دیگر از یادش نمی‌رفت.✨ بعدها از مادرش شنید: عجم‌ها آشی دارند پر از حبوبات. اسمش را هم گذاشته‌اند آش حضرت زهرا... 📚 ریاض الجنه (تالیف فاضل زنوزی)، ذیل حالات سیّد بحرالعلوم. ✋ اهلبیت علیهم السلام همگی معدن علم و فضیلت‌اند، اما امروز، دوران مهدی زهراست؛ امروز به هریک از عزیزان خدا متوسل شویم، ما را به درگاه او حواله می‌دهند. امروز برای یافتن پاسخ سوال‌ها و چاره دردها باید به دامان او پناه برد و به او اِلتجا کرد...💫 👈 عضویّت در اِلتجا 👉 @Elteja
‍ ▪️«پیروزمندانه، وارد مسجد پیامبر می شود. هر دو را از گور بیرون می کشد. سپس می سوزاندشان، با باقی مانده آن هیزم. همان که جمع کرده بودند، به قصد سوزاندن علی، فاطمه، حسن و حسین. آن هیزم، نزد ماست؛ به ارث می بریم و به ارث می گذاریمش. تا نوبت برسد، به ظهور قیام کننده.» تسکین قلب های داغدار شیعیان است، این وعده روشنِ شکافنده دانش ها، امام باقر علیه السلام. 📚 دلائل الامامة ، صفحه ۴۵۵. 👈 عضویّت در اِلتجا 👉 @Elteja
‍ ▫️هرچه می‌شنید تشنه‌تر می‌شد؛ نصیحت‌های امام تازگی خاصی داشت: «شیطان در این دنیای پر فریب، دام‌هایش را پهن کرده، فقط هم دوستان ما را نشانه رفته... هر مسلمانی که ما را می‌شناسد، هر شب و روز باید اعمالش را بررسی کند. باید از خودش حساب بکشد؛ اگر کار خوبی داشت آن را زیاد کند. برای کارهای بدش هم استغفار کند تا روز قیامت رسوا نشود... مواظب باشید! نکند در دام و تله شیطان بیفتید». پرسید: دام و تله‌ی شیطان چیست؟ امام صادق علیه‌السلام فرمود: « دامش این است که نگذارد به برادرانت خوبی کنی. تله‌اش هم، خواب ماندن هنگام نماز واجب». 📚 برگرفته از تحف‌العقول ص 301. ✋ از وظایف همیشگی ماست که تک‌تک اعمالمان را با خواست امام زمانمان تطبیق دهیم و برای خطاهایمان استغفار کنیم تا مبادا در روز قیامت سرافکنده باشیم. 👈 عضویّت در اِلتجا 👉 @Elteja
‍ ▫️از آفریقا آمده بود برای دیدن امامش؛ امام حال رفیقش را پرسید؛ گفت: حالش خوب است؛ سلامتان را رساند! شنید: خدا رحمتش کند! از دنیا رفت، دو روز بعد از اینکه تو راهی سفر شدی! مرد آفریقایی غرق حیرت شد؛ گفت: بخدا او سالم بود! امام فرمود: مگر هرکس میمیرد بخاطر بیماری میمیرد؟! مرد آفریقایی که رفت ابابصیر پرسید: این مرد که بود؟ امام باقر علیه‌السلام فرمود: او از دوستان ماست؛ خیال میکنید شما از چشم و گوش ما دور هستید؟! چه بد خیالی! " والله هیچ چیز از اعمال شما بر ما مخفی نیست! " ما را همیشه حاضر بدانید؛ و عادت کنید به کارهای خیر... 📚بحارالانوار ج۴۶ ص۲۴۳. 👈 عضویّت در اِلتجا 👉 @Elteja
‍ 🔸دلش مثل سیر و سرکه می‌جوشید؛ خلیفه احضارش کرده بود. صد درهم نذر امام شیعیان کرد. خانه امام را ولی بلد نبود. نمی‌خواست از کسی نشانی بپرسد. می‌ترسید خبرش به خلیفه برسد و اوضاع بدتر شود. بی‌هدف، در کوچه‌های شهر با اسبش پرسه می‌زد. ناگهان کنار یک خانه اسبش ایستاد. هر کاری کرد جلوتر نرفت. پرسید: اینجا خانه کیست؟ گفتند: خانه امام هادی علیه السلام. در دلش گفت: عجب معجزه‌ای! خادمی از خانه بیرون آمد. به اسم صدایش کرد. به خودش گفت: این معجزه دوم! خادم گفت: آن صد درهمی که در آستینت پنهان کرده‌ای بده. معجزه سوم را که دید، رفت داخل. امام هادی علیه السلام به او فرمود: 👈 «بعضی‌ها خیال می‌کنند دوست داشتنِ من، به درد امثال تو که مسیحی هستی نمی‌خورد. به خدا که دروغ می‌گویند! با خیال راحت برو پیش خلیفه، همانی می‌شود که می‌خواهی». رفت. همانی شد که امام فرموده بود. 📚 الخرائج، ج۱، ص۳۹۶. ـــــــــــــــــــــــــــــــ ✋ مهم نیست حاجتت بزرگ یاشد یا کوچک؛ مهم نیست که گنهکاری یا نه؛ حتی مهم نیست چه دینی داری! امّا مهم است که از راه خودش وارد شوی. راهش فقط امام زمان علیه السلام است. اگر حاجتی داری، او باید به درگاه خدا واسطه شود. 👈 عضویّت در اِلتجا 👉 @Elteja
‍ ▫️سردابه‌ی مقدس را خلوت‌تر از همیشه یافت. قدر‌دان آن خلوت معنوی، رو به استغاثه آورد و به حال خوشی رسید. در نقطه‌ی اوج راز و نیاز، صدایی شنید به فارسی سلیس که او را مخاطب ساخته بود. روی گرداند و امام عصر (سلام الله علیه) را دید که می‌فرمود: به دوستان و شیعیانم بگو خدا را به حقِّ عمّه‌ام زینب، و به حرمت او قسم دهند؛ قسم دهند و از خدا ، ظهور مرا طلب کنند. 📚 شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام ج 1، ص 251.       @Elteja
‍ 🏴 به مناسبت سالروز شهادت امام کاظم علیه السلام: ▪️به شوق دیدار امام، مسافر بغداد شده بود. به هر زحمتی بود، خودش را رساند. امام، تازه از نماز عصر فارغ شده بود. نشسته بر سجاده، رو به قبله، دست‌هایش سمت آسمان. مناجات امام را می‌شنید: «خدایا!... در فرج منتقم شتاب کن! و آنچه را به او وعده داده‌ای، به انجام رسان!» با خودش گفت: «امام چه کسی را دعا می‌کند؟ تحقق کدام مژده را از خدا می‌خواهد؟» سوالش را پرسید. امام کاظم علیه‌السلام فرمود: «او، مهدی ما آل محمّد است... پدرم فدای او باد! صورتی گندم‌گون دارد؛ اما با این حال، زردی شب‌زنده‌داری در چهره‌اش پیداست!... شب‌هایش با رکوع و سجود به صبح می‌رسند... اوست چراغ روشنِ تاریکی‌ها... پدرم فدای او باد که روزی به امر خدا قیام خواهد کرد...» 📚فلاح السائل ص۲۰۰. 📚بحارالانوار ج۸۳ ص ۸۰. @Elteja
‍ ▫️سوالی ذهنش را مشغول کرده بود؛ با همان سوال آمد دیدن امام؛ پرسید: منظور خدا از این آیه چیست؟! وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها.. قسم به خورشید و روشنی آن؛ شنید: منظور از خورشید، رسول خداست که دین را برای مردم روشن کرد؛ دوباره پرسید: منظور از این آیه چیست؟ وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها؛ قسم به ماه هنگامی که در پی خورشید میاید. امام صادق علیه‌السلام فرمود: منظور از ماه، امیرالمومنین علیه السلام است که در پی رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و پا جای پای ایشان نهاد‌. پرسید: منظور از روز چیست آنجا که میگوید: وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها؛ قسم به روز، هنگامی که خورشید را هویدا میکند؛ شنید: منظور، قیام کننده آل محمد علیهم السلام است. پرسید: وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها؛ قسم به شب هنگامی که تاریکی اش خورشید را می پوشاند. صادق آل محمد علیهم السلام فرمود: مراد از شب، همان پیشوایان ظالم است... همانها که بر جایگاهی تکیه زدند که سزاوار آل محمد علیهم السلام بود؛ همانها که دین خدا را با تاریکی ظلمشان پوشاندند. 📚 تاویل الآیات الظاهره ص۷۷۸. صلی الله علیه و آله @Elteja
‍ 💐 به مناسبت ولادت ؛ ▫️رفت داخل اتاق، همان اتاقی که همیشه محل قرار او بود با جبرئیل. فرموده بود: کسی بر من وارد نشود؛ لحظه‌ای بعد اما نوه‌اش وارد اتاق شد. او را روی زانوی خودش نشاند. بوسید و نوازشش کرد. از فرشته وحی شنید که: افرادی از امت تو او را شهید خواهند کرد. در دستان جبرئیل، مشتی از خاک کربلا بود. گفت: این، خاک قلتگاه اوست. اشک‌های پیامبر صلی الله علیه وآله جاری شد. جبرئیل گفت: غمگین نباش! خدا انتقام او را خواهد گرفت، به دست قیام‌کننده‌ای از خاندان شما. او نهمین فرزند است، از نسل حسین علیه‌السلام. غیبتی دارد طولانی. با اوست که خدا پیروز می‌کند، اسلام را و نابود می‌سازد کافران را. 📚کفایة الاثر، ص187. 👈 عضویّت در اِلتجا 👉 @Elteja
‍ ▫️در عالم مکاشفه پرسیده بود: این نامه‌ها، این نامه‌ها که بی‌وقفه می‌رسد و شما پای آن چیزی می‌نویسید؛ این نامه‌ها که بعضیش را می‌بوسید؛ قصه‌ی این نامه‌ها چیست؟ امام زمان علیه السلام فرموده بود: این نامه‌ها حوائج و توسلات مردم است به امامزاده‌ها، امامزاده‌ها حاجات مردم را حواله می‌دهند به من، آن نامه‌ها که می‌بوسم از عمویم عباس علیه السلام رسیده است. 📚کلید فرج، ص54. @Elteja