▪️آمده بود دیدن پدر.
پدر داشت به پهنای صورت اشک میریخت.
پرسید:
چه شده یا رسول الله؟
شنید:
فاطمهام!
جبرییل خبر ناگواری برایم آورده:
«روزی مردمانی از همین امت، حسین تو را به شهادت خواهند رساند».
روضهی جبرییل، فاطمه سلام الله علیها را هم بیقرار کرد.
اشک چشمهایش بند نمیآمد.
پدر طاقت گریههای ریحانهاش را نداشت.
باید با مژدهای قلب او را آرام میکرد.
فرمود:
« دخترم!
سرانجام فرزندی از نسل حسین علیهالسلام به حکومت خواهد رسید (و او انتقام جدّ خود را خواهد گرفت)»
💚قلب فاطمه سلام الله علیها با یاد مهدی موعود آرام گرفت.
📚برگرفته از کامل الزیارات، باب ۱۶، حدیث ۵.
#انتقام_حضرت
#داستانک_مهدوی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
👈 عضویّت در اِلتجا 👉
@Elteja
▪️باید جراحی میشد،
فوری و بدون تاخیر؛
هزینههای عمل و بستری سنگین،
شوهرش یک کارگر ساده،
عیالوار و اجاره نشین،
آه در بساط نداشتند.
بیشتر از خودش، نگران سه دختر کوچکش بود.
نمیخواست یتیم شوند.
به سفارش یکی از همسایهها متوسّل شد به امام عصر علیهالسلام.
راهی جمکران میشد، شبهای چهارشنبه.
هفته چهارم بود.
در اتوبوس آقایی شروع کرد به صحبت از نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها.
آن شب، با نماز استغاثه شروع کرد.
در سجده آخر حسّی داشت میان خواب و بیداری؛
چهار بانوی مجلّله دید،
گرامیترینشان اشاره کرد به بانویی دیگر،
او پیشتر آمد.
دست مبارکش را بر بدن بیمار زن کشید.
لحظهای بعد، نه از آن چهار بانو خبری بود و نه از درد و احساس بیماری...
نتیجه آزمایشِ دوباره، پزشک را هم به گریه انداخت.
قسم میخورد که کار، کارِ صاحب مسجد جمکران است،
از برکت توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها.
📚خاطرات زهرایی، ص۹۷.
🌹نحوه نماز استغاثه به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
#حامی_شیعیان
#داستانک_مهدوی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
@Elteja
▪️از آسمان فرود خواهد آمد،
درست وقتی که مردم برای نماز پشت سر مهدی موعود صفها را بستهاند.
مهدی علیه السلام با دیدن پسر مریم عقب میرود تا مردم به او اقتدا کنند.
او ولی خواهد گفت:
شما اهلبیتی هستید که احدی بر شما مقدم نمیشود.
آن روز مسیح اذان خواهد گفت.
و طبق آیین محمد صلی الله علیه وآله، نمازش را به مهدی موعود اقتدا خواهد کرد.
وعده، وعدهی امیر مومنان علیه السلام است.
📚 روزگار رهايى، ج۱، ص: ۵۵۴.
#موعود_ادیان
#داستانک_مهدوی
🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja
▫️مصر، در آتش قحطی میسوخت؛
پسران یعقوب به کاخ عزیز مصر پناه آوردند؛
آذوقه میخواستند.
سفره مهمانی پهن شد.
قرار شد هرکس پیش برادر مادریاش بنشیند.
بنیامین اما سر سفره ننشست.
عزیز مصر علت را پرسید.
بنيامين، برای برادر ناشناسش، قصهی خود او را تعريف کرد.
گفت: برادری مادری داشتم؛
اسمش یوسف بود؛
اینها او را با خود به صحرا بردند؛
وقتی برگشتند گفتند گرگ یوسف را خورد!
یوسف پرسید:
از غم فراق او چه کردی؟!
بنیامین گفت:
خدا یازده پسر به من داد،
نام همه آنها را برگرفته از نام یوسف گذاشتم
(تا همیشه یاد او باشم).
📚 تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۸۳ و ۱۸۴.
#یاد_حضرت
#داستانک_مهدوی
🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja
▫️از آفریقا آمده بود برای دیدن امامش؛
امام حال رفیقش را پرسید؛
گفت:
حالش خوب است؛
سلامتان را رساند!
شنید:
خدا رحمتش کند!
از دنیا رفت،
دو روز بعد از اینکه تو راهی سفر شدی!
مرد آفریقایی غرق حیرت شد؛
گفت:
بخدا او سالم بود!
امام فرمود:
مگر هرکس میمیرد بخاطر بیماری میمیرد؟!
مرد آفریقایی که رفت ابابصیر پرسید:
این مرد که بود؟
امام باقر علیهالسلام فرمود:
او از دوستان ماست؛
خیال میکنید شما از چشم و گوش ما دور هستید؟!
چه بد خیالی!
" والله هیچ چیز از اعمال شما بر ما مخفی نیست! "
ما را همیشه حاضر بدانید؛
و عادت کنید به کارهای خیر...
📚بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۴۳.
#داستانک_مهدوی
#معرفت_امام_زمان
#امام_باقر_علیه_السلام
🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja
▪️سراسیمه بود و نگران،
بیقرار و دستپاچه.
حال پسرش خوب نبود.
از بیمارستان اینطور خبر داده بودند.
پرسید: "چه کار کنم؟ "
گفتم: "عریضه بنویس برای حضرت صاحبالامر.
بیندازش به آب. تنها راهت همین است."
بلد نبود.
گفتم:
" فرض کن امام زمان علیهالسلام آمده همینجا، شهر سیدنی استرالیا.
هر چه میخواهی به خودشان بگویی، ساده و صمیمی روی کاغذ بنویس."
چند ساعت بعد، عریضهاش را آورد.
ما بین قسمها، حضرت را قسم داده بود به حضرت زینب سلام الله علیها.
با هم عریضه را به آب انداختیم.
شب جمعه بود. ساعت یازده و نیم شب.
فردا، هشت صبح، خبر دادند که حال بچه خوب شده.
از برکت آن عریضه خطر دفع شده بود.
📚 داستانهای عریضهنویسی، ص۵۷.
🍀دستورالعمل عریضهنویسی به امام زمان علیهالسلام ↶
https://eitaa.com/elteja/4298
#داستانک_مهدوی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja
🏴 به مناسبت سالروز شهادت امام کاظم علیهالسلام:
▪️به شوق دیدار امام، مسافر بغداد شده بود.
به هر زحمتی بود، خودش را رساند.
امام، تازه از نماز عصر فارغ شده بود.
نشسته بر سجاده، رو به قبله، دستهایش سمت آسمان.
مناجات امام را میشنید:
«خدایا!... در فرج منتقم شتاب کن!
و آنچه را به او وعده دادهای، به انجام رسان!»
با خودش گفت:
«امام چه کسی را دعا میکند؟
تحقق کدام مژده را از خدا میخواهد؟»
سوالش را پرسید.
امام کاظم علیهالسلام فرمود:
«او، مهدی ما آل محمّد است...
پدرم فدای او باد!
صورتی گندمگون دارد؛
اما با این حال، زردی شبزندهداری در چهرهاش پیداست!...
شبهایش با رکوع و سجود به صبح میرسند...
اوست چراغ روشنِ تاریکیها...
پدرم فدای او باد که روزی به امر خدا قیام خواهد کرد...»
📚فلاح السائل، ص۲۰۰.
📚بحارالانوار، ج۸۳، ص ۸۰.
#داستانک_مهدوی
#امام_کاظم_علیه_السلام
@Elteja
▫️با هزار زحمت آمده بودم مدینه،
مهمانِ خانه امام شدم.
حضرت برایم از ظهور گفت؛
از اینکه انتظار ظهور مثل جهاد در رکاب رسول خداست.
صحبت که به اینجا رسید، غریبهای وارد شد.
امام حرفش را قطع کرد.
حسرتش ماند روی دلم.
تا وقتی مدینه بودم، یازده بار دیگر هم آمدم خانهی امام،
اما نشد!
نشد که امام دست از تقیّه بردارد و سخنش را کامل کند.
یک سال گذشت؛
دوباره آمدم مدینه.
باز هم مهمان خانه حضرت.
امام صادق علیهالسلام کلامش را این طور کامل کرد:
«مهدی ما خواهد آمد؛
غمها را از شیعیانش خواهد زدود،
پس از سختیهای بسیار،
پس از روزگار آزمایشهای طولانی،
پس از زمانهی اندوه و هراس...
خوش به حال کسی که آن زمان را درک کند.»
📚 برگرفته از کمال الدین، ج۲، ص۳۳۴.
#بلای_غیبت
#داستانک_مهدوی
#زیبایی_های_ظهور
🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja
🔸خبر پیچید در شهر:
«پیامبر خدا دوباره نوهدار شده»
به خودش گفت: بروم تبریک بگویم.
آمد خانه فاطمه سلام الله علیها.
قدم نورسیده را تبریک گفت.
در دستان مادرِ حسین علیهالسلام لوحی دید؛
سبز مثل زمرد!
نورانی مثل آفتاب!
پرسید:
بانو! این لوح چیست؟
شنید:
جابر! این لوح را حضرت جبرئیل از طرف خدا برای پدرم آورده،
پدرم هم هدیه داده به من،
به عنوان چشمروشنی تولد حسین علیهالسلام.
لوح را گرفت تا بخواند.
دید نام دوازده وصی پیامبر در آن آمده
از علی تا مهدی علیهماالسلام.
سطرهای پایانی لوح، توصیف مهدی آل محمد بود از زبان خدا:
با مهدی علیهالسلام سلسله امامت را کامل میکنم
او رحمتی است برای همه جهانیان.
او هم کمالات موسی را دارد، هم نورانیت عیسی و هم صبر ایوب...
📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج۱، ص: ۵۲۷.
#داستانک_مهدوی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
@Elteja
🔸بیقرار و نگران،
صورتش را مدام روی زمین میزد.
هیچ کس نمیفهمید آهو دردش چیست.
امام فرمود:
مادر است؛
صیادی بچهاش را صید کرده،
متوسل شده به من برای آزادی او.
برویم خانه صیاد!
در زدند.
صیاد با دیدن امام تعجب کرد.
فرمود:
آهو بچهاش را میخواهد،
حاضری آهو را به من ببخشی؟
گفت:
جانم فدای شما!
لحظهای بعد بچهآهو کنار مادرش بود.
آهوی مادر جلو آمد.
میخندید و دم تکان میداد.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
میدانید چه میگوید؟
دارد برای من دعا میکند:
خدا حقی را که از شما ربودند به شما برگرداند و غایبتان را برساند.
همانطور که بچه مرا به من برگرداندید...
📚 برگرفته از بصائر الدرجات ج1، ص 353
📚دلائل الامامة ج1 ص206
👈 دعا برای فرج، یک اصل است.
اصلی که حتی حیوانات آن را میشناسند!
#دعا_برای_فرج
#داستانک_مهدوی
#امام_سجاد_علیه_السلام
@Elteja