eitaa logo
🌹منتظران ظهور 🌹
970 دنبال‌کننده
8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
41 فایل
ادمین تبادل. @Sgssduhv شرایط @mazhabion313 💠کپی مطالب حلال میباشد لطفاً از صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام فراموش نشود💠 اللهم عجل لولیک الفرج ✋
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5958714137570720490.mp3
4.93M
🎧 زیبا 🖤 🎼 دلتنگم برا لباس نوکریم 🎤ڪربلایے حمید علیمی 🌙
🌹منتظران ظهور 🌹
قسمت بیست و دوم #بدون_تو_هرگز روزهای التهاب بود … ارتش از هم پاشیده بود … قرار بود امام برگرده 
قسمت بیست و سوم با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار می کرد … برمی گشت خونه اما چه برگشتنی … گاهی از شدت خستگی، نشسته خوابش می برد … می رفتم براش چای بیارم، وقتی برمی گشتم خواب خواب بود … نیم ساعت، یه ساعت همون طوری می خوابید و دوباره می رفت بیرون …هر چند زمان اندکی توی خونه بود … ولی توی همون زمان کم هم دل بچه ها رو برد … عاشقش شده بودن … مخصوصا زینب … هر چند خاطره ای ازش نداشت اما حسش نسبت به علی … قوی تر از محبتش نسبت به من بود …توی التهاب حکومت نوپایی که هنوز دولتش موقت بود … آتش درگیری و جنگ شروع شد… کشوری که بنیان و اساسش نابود شده بود … ثروتش به تاراج رفته بود … ارتشش از هم پاشیده شده بود … حالا داشت طعم جنگ و بی خانمان شدن مردم رو هم می چشید… و علی مردی نبود که فقط نگاه کنه … و منم کسی نبودم که از علی جدا بشم …سریع رفتم دنبال کارهای درسیم …تنها شانسم این بود که درسم قبل از انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه ها تموم شد … بلافاصله پیگیر کارهای طرحم شدم … اون روزها کمبود نیروی پزشکی و پرستاری غوغا می کرد … ••••• ادامه دارد.... • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است ✅ در غیر این صورت نویسنده راضی نیست ‼️ و اینکار دارد💯
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• • مست‌بودیم‌از غدیرخم،دوباره‌عید شد تو به‌دنیا آمدی: مستی‌ما تمدید شد :)
°•.🌼°•. بدون فیضِ وصالت ، بھ زیرِ بارِ فِراق بلند قامت هستے خمیدھ خواهد شد...!!‌‌ ‹ أللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِکَ‌الفـَرَج‌‌..؛🌿' › ... تعجیل‌درظهور‌و‌سلامتی‌مولا،شفابیماران 📿 به‌رسم‌وفای‌هرشب بخوانیم 💌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
4_5942522523181656304.mp3
7.67M
🎤•|ڪربلایۍامین‌قدیم‌|• 🔊 نغمه _تَصویرِ‌مَنِ‌خَراب‌آقا‌پیشَت‌ باشَد..؛😭💔•~ ↓
❏هَمه‌هَست‌آرزِويَم؛كه‌بِبينَـم‌اَز‌تـوروئی ़़⊹⿻تِـنـهـٰا آرِزو نمي کنیـم بـیــٰائي چون هَـمِـه میـدانَـنــد " ميآئي" ... آرِزو میکنَـم وَقتي ميآئي چَشمـٰانِـمـٰان « شَـرمسـٰارِ نِـگـاهِ مِـهــربـانَت » نَبـٰاشـَـد 💔⊹⿻ ❏صَلّىَ‌اْللّهُ‌عَلَيْكَ‌يااَباصـٰالِحَ‌الْـمَـهْـديِ‌(عَجْ) ❍°•أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ∞♥️∞ ❣❣ ➬ @Emam_Mahdi_114
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 سه‌مانـع‌بزرگ‌برای‌دیـداربا (عج): • دنیـازدگی(حبّ‌دنیـا) • غـرور،تکبـر • قطـع‌صله‌رحـم یک‌بار‌جمالِ‌دل‌آرایت‌را‌ندیده‌ام..💔 اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 ∞♥️∞ ❣❣ ➬ @Emam_Mahdi_114
خدایا منو ببخش که بعضی وقتا فراموشت می کنم ...💔 ببخش که بعضی وقتا احساس می کنم کنارم نیستی ...💔 ودر حالی که با تمام وجودت کنار منی و مراقب منی !❤️ خدایا منو ببخش که بعضی وقتا یادم میره صدات بزنم ...💔 منو ببخش که خیلی وقتا موقع دردام یادت میوفتم ...♥️ خدایا منو ببخش که بعضی وقتا یادم میره که خدایی به بزرگی و مهربونی تو دارم ...♥️
🌹منتظران ظهور 🌹
قسمت بیست و سوم #بدون_تو_هرگز با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار می کرد … برمی گشت خونه اما
قسمت بیست و چهارم اون شب علی مثل همیشه دیر وقت و خسته اومد خونه …رفتم جلوی در استقبالش … بعد هم سریع رفتم براش شام بیارم … دنبالم اومد توی آشپزخونه …- چرا اینقدر گرفته ای؟ حسابی جا خوردم … من که با لبخند و خوشحالی رفته بودم استقبال!! … با تعجب، چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش… خنده اش گرفت …- این بار دیگه چرا اینطوری نگام می کنی؟ … – علی … جون من رو قسم بخور … تو ذهن آدم ها رو می خونی؟ …صدای خنده اش بلندتر شد … نیشگونش گرفتم … – ساکت باش بچه ها خوابن …صداش رو آورد پایین تر …هنوز می خندید … – قسم خوردن که خوب نیست … ولی بخوای قسمم می خورم… نیازی به ذهن خونی نیست … روی پیشونیت نوشته …رفت توی حال و همون جا ولو شد … – دیگه جون ندارم روی پا بایستم …با چایی رفتم کنارش نشستم … – راستش امروز هر کار کردم نتونستم رگ پیدا کنم … آخر سر، گریه همه در اومد … دیگه هیچکی نذاشت ازش رگ بگیرم… تا بهشون نگاه می کردم مثل صاعقه در می رفتن… – اینکه ناراحتی نداره … بیا روی رگ های من تمرین کن … – جدی؟لای چشمش رو باز کرد … – رگ مفته … جایی هم که برای در رفتن ندارم … و دوباره خندید … منم با خنده سرم رو بردم دم گوشش … – پیشنهاد خودت بود ها … وسط کار جا زدی، نزدی … و با خنده مرموزانه ای رفتم توی اتاق و وسایلم رو آوردم  ••••• ادامه دارد.... • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است ✅ در غیر این صورت نویسنده راضی نیست ‼️ و اینکار دارد💯
*‼️ از دیروز جلز ولزها شروع شده!!*😳 چرخش تاریخی ،چی بودیم چی شدیم ؟! *🌎 روزگاری بود که رهبران قدرت‌های جهانی ( آمریکا، انگلیس، شوروی) در ایران جمع می‌شدند و برای دنیا، بدون حتی حضور سران کشور ما، تصمیم می‌گرفتند!* *🌐 امروز رهبران کشورهای مهم منطقه ( روسیه و ترکیه) در "ایران" جمع می‌شوند تا "با ما برای کشورهای دیگر" (😉) تصمیم بگیریم!* *🌐 روزی از دو طرف کشور ما را اشغال، و به دونیمه تقسیم، و برای خودشان سهم برداشتند ( شوروی و انگلیس)*😠 *🌐 امروز همه با هم ( آمریکا و ناتو و اسرائیل و کشورهای عربی) جمع می‌شوند تا شاید زورشان بما برسد!* *🌐 روزی برای وارد کردن سیم خاردار التماس میکردیم، امروز برای پهپادهایمان التماس می‌کنند ( روسیه)، و ابرقدرتی التماس میکنه که به روسیه پهپاد ندهید!*😉 *🌐 روزی بالاترین شان ما، مدال نوکری ما بود برای آمریکا، امروز بزرگ‌ترین تهدید هستیم برای آمریکا!*😠👊 *✅ و این اقتدار را مدیون رهبر انقلاب و ولایت فقیه هستیم، به همین دلیل از دیروز بمباران خبری و شایعات و توهین‌ها به راه افتاده، و جلز و ولز می‌کنند!*🤨