eitaa logo
🌹منتظران ظهور 🌹
970 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
8.1هزار ویدیو
42 فایل
ادمین تبادل. @Sgssduhv شرایط @mazhabion313 💠کپی مطالب حلال میباشد لطفاً از صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام فراموش نشود💠 اللهم عجل لولیک الفرج ✋
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ صاحب مهربانی های مدام سلام! نامتان حیات است برای تمامی عالمیان! گواراتر از آب... لطیف‌تر از هوای بهار... شیرین تر از عسل... 🌤أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
🌹منتظران ظهور 🌹
🌼منتظران ظهور #روز_شمار_وقایع_کربلا 🎪 ⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 7) 🔵بعد از سخنرانیهای حضرت
🌼منتظران ظهور 🎪 ⚫️ بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت 8) ✳️اهل بیت امام حسین علیه السلام از کودکانی که پدرشان در کربلا شهید شده بود،خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند. 🌺دختر سه ساله ی حسین علیه السلام شبی از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت: بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش گرفت...به کجا رفت؟ 🌹 اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند صدای ضجه و ناله شان بلند شد. 🔴صدای شیون به خانه ی یزید رسید و از خواب بیدار شد! پرسید در خرابه چه خبر است؟ ✳️گفتند دختر حسین،بهانه ی پدر گرفته است. 🔥 یزید لعنت الله گفت: سر پدرش را برایش ببرید.. 🌸 سر حسین علیه السلام را درون طشتی نهاده و با پارچه ای میپوشانند و برای رقیه خاتون می آورند. او به خیال اینکه برایش غذا آورده اند فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم،من بابایم حسین را می خواهم! 🌾گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است. دختر ابی عبدالله با دستهای کوچکش روی ظرف را برداشت... ✨چشمش به سر بریده پدر افتاد،سر را در آغوش گرفت و با سر پدر شروع به دردودل کرد ... بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد... 🌹حضرت سکینه نقل میکند: هنگامی که در خرابه شام بودیم ،شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهایی از نور سوارند و فرشتگان انها را احاطه نموده و خادمی نیز با آنها است براهی میروند، 💠مرکبها گذشتند ولی خادم بر طرف من آمد و گفت: سکینه جدت رسول خدا بهت سلام میرساند. 🌹گفتم: سلام خدا بر رسولش، تو کیستی؟ ✨گفت : من خادمی هستم از خدمه بهشت. 🌹گفتم : این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند،کیستند و به کجا میروند؟ ✨ گفت اولی آدم صفی الله،دومی ابراهیم خلیل الله،سومی موسی کلیم الله، چهارمی عیسی روح الله و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته،گاهی می افتد و برمیخیزد... او جدت رسول خداست ،که برای زیارت پدرت حسین به کربلا میروند. 🌷 همینکه نام جدم را شنیدم به سویش دویدم تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم و بگویم ستمکاران با ما چه کرده اند، 🌟که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته. 💐پرسیدم اینان کیستند؟ ✨گفت: اولی حوا ام البشر، دومی آسیه بنت مزاحم، سومی مریم دختر عمران، چهارمی خدیجه خویلد، و اون خانومی که دست بر سر نهاده گاهی می افتدو گاهی برمیخیزد جده ی تو فاطمه دختر رسول خداست. 🍀گفتم میروم و به جده ام فاطمه شکایت این ستمکاران را مینمایم.دویدم جلوی حضرت زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم: 💫مادر،مادر بخدا قسم حق مارا منکر شدند... مادر،مادر بخدا سوگند جمع مارا پراکنده ساختند، مادر..مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند.. 🌹 فرمود: سکینه جان دیگر بس است.ناله ات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید، 💥 این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم... که ناگهان از خواب بیدار شدم... 🔥پس از آنکه یزید دریافت که برنامه قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند و نه تنها حکومتش تثبیت نشد بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل حسین علیه السلام از همه طرف رو به رو شد. ⚫️در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد و گفت:شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف حکومت باقی بمانید 🔷 یا به مدینه برگردید و سه حاجت شما بر آورده گردد؟ ✍ادامه دارد... 📕 اعیان الشیعه ج 1 ص626. 📗مقرم 456 📘نفس المهموم ص 466 📔بحار ج 45 ص 144
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دفاع‌جانانه‌‌‌ی‌شهاب‌حسینی|😎| |🌿♥️| از ؛)🙃🌱 ➖ دمت گرم،بچه سید🖐🏻💚 . . ^^
. . اگه‌بهمون‌بگن این‌چندروزروبه‌ڪسی‌پیام‌نده! بی‌خیالِ چڪ‌ڪردن‌تلگرام‌واینستاگرام شو به‌هیچڪس‌زنگ‌نزن! اصلاچندروزموبایلت‌روبده‌به‌ما... چقــدربهمون‌سخت‌میگذره؟؟!! حالااگه‌بگن‌چندروز ؟! چقدربهمون‌سخت‌میگذره؟! بانبودنِ‌ڪدومش‌بیشتراذیت‌میشیم؟ نرسه‌اون‌روزڪه‌ارتباط‌با بقیه‌روبه‌ ارتباط‌باخداترجیح‌بدیم💔☘ ... 🇮🇷🍃ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ﴿وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ﴾ . .
صدایِ کربلا ۱۴.mp3
11.34M
۱۴ ( ) ▪️عزاداری‌ها که تمام می‌شوند؛ تازه قیمت‌یافتگان در مکتب امام علیه‌السلام، مشخص می‌شوند! - آیا شما در عزاداری‌ها، بدنبال قیمت و قدرت گرفتن بوده‌اید؟ - آیا هرساله هدفتان از شرکت در این عزاداری‌ها، تنظیم شدنِ جهت‌گیری‌هایتان با امام، بوده است؟ 💥همه در مکتب امام، تربیت نمی‌شوند!
🖤یک عمر خواندند و ما گریستیم؛ که عاشورا، قصه‌ی پُر غصه‌ی مصائب امام است! اما ؛ 💥عاشورا قصه‌ی دردناکِ حذف امام است از دنیای وحشتناکی که نَفْس، در تاریکیِ بی‌امامش، گم شد، طغیان کرد و این شد وضع دنیا که امروز هست..! پایان کربلا، قیامِ مختار نبود! پایانِ کربلا، بازگرداندن امام به زمین و روشن کردنِ چراغ برای دنیای تاریکی است که نَفْسِ رها شده در آن، به بن بست رسیده است. 💫 *کربلا ماند ... با همه‌ی حقیقتش! و ماییم که می‌توانیم مسلم و زهیر و بُریر و وهب‌ و حبیب هایش باشیم برای امامی که هزار سال محکوم به "نخواستن" های ماست* 💔🥀 🏴الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴
🌹منتظران ظهور 🌹
قسمت سی و یکم #بدون_تو_هرگز با خوشحالی پیشونیش رو بوسیدم … – اتفاقا به نظر من خیلی هم به همدیگه
قسمت سی و دوم این بار هم موقع تولد بچه ها علی نبود … زنگ زد، احوالم رو پرسید … گفت؛ فشار توی جبهه سنگینه و مقدور نیست برگرده … وقتی بهش گفتم سه قلو پسره … فقط سلامتی شون رو پرسید … – الحمدلله که سالمن … – فقط همین … بی ذوق … همه کلی واسشون ذوق کردن… – همین که سالمن کافیه … سرباز امام زمان رو باید سالم تحویل شون داد … مهم سلامت و عاقبت به خیری بچه هاست … دختر و پسرش مهم نیست … همین جملات رو هم به زحمت می شنیدم … ذوق کردن یا نکردنش واسم مهم نبود … الکی حرف می زدم که ازش حرف بکشم … خیلی دلم براش تنگ شده بود … حتی به شنیدن صداش هم راضی بودم … زمانی که داشتم از سه قلوها مراقبت می کردم … تازه به حکمت خدا پی بردم … شاید کمک کار زیاد داشتم … اما واقعا دختر عصای دست مادره … این حرف تا اون موقع فقط برام ضرب المثل بود … سه قلو پسر … بدتر از همه عین خواهرهاشون وروجک … هنوز درست چهار دست و پا نمی کردن که نفسم رو بریده بودن … توی این فاصله، علی … یکی دو بار برگشت … خیلی کمک کار من بود … اما واضح، دیگه پابند زمین نبود … هر بار که بچه ها رو بغل می کرد … بند دلم پاره می شد … ناخودآگاه یه جوری نگاهش می کردم … انگار آخرین باره دارم می بینمش … نه فقط من، دوست هاش هم همین طور شده بودن … برای دیدنش به هر بهانه ای میومدن در خونه … هی می رفتن و برمی گشتن و صورتش رو می بوسیدن … موقع رفتن چشم هاشون پر اشک می شد … دوباره برمی گشتن بغلش می کردن … همه … حتی پدرم فهمیده بود … این آخرین دیدارهاست… تا اینکه … واقعا برای آخرین بار … رفت ••••• ادامه دارد.... • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است ✅ در غیر این صورت نویسنده راضی نیست ‼️ و اینکار دارد💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🖤🌼• «و قلبي لا يميل الا اليك» و قلبم به هیچکس جزتو راغب نیست 🏴 🥀 🖤
🍂دلم برای تو تنگ است ای سرا پا خوب دلم برای تو تنگ است مثل تنگ غروب... 🍂چه لحظه‌های غریبی که بی تو میگذرند چه روزگار عجیبیست بی‌تو ای‌محبوب... همه با هم زمزمه می کنیم دعای الهی عظم بلاء به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاء الله
سلام امام زمانم❣ سلام بر تو که زلال ترینی ، ناب ترینی ... سلام بر تو که مهربان ترینی ، عزیزتریتی ... سلام بر تو که غریبترینی ، تنهاترینی ... سلام بر تو که کریم ترینی ، رفیق ترینی ... از من که بیقرارم ، چشم انتظارم ... از من که دستانم خالی است، چشمانم بارانی است ... از من که حیرت زده ام ، بی پناهم ... 🌼 سلامی از من به تو مولاجان ... 🌼 السلام علیک یا بقیه الله 💚 اللهم عجل لولیک الفرج 💚
🌹منتظران ظهور 🌹
🌼منتظران ظهور #روز_شمار_وقایع_کربلا 🎪 ⚫️ بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت 8) ✳️اهل بیت امام حسین علیه
🌼منتظران ظهور 🎪 ⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 9) 🌺اهل بیت علیه السلام در پاسخ یزید گفتند: ما برای حسین علیه السلام عزاداری نکردیم،فعلا میخواهیم برایش عزاداری کنیم. 🔴یزید قبول کرد و خانه مجلللی در اختیارشان قرار داد و هفت روز در دمشق به عزاداری پرداختند. ▪️ تمام زنان قریشی و هاشمی که در شام زندگی میکردند حتی زنان بنی امیه و خانواده یزید لباس سیاه پوشیدند و در عزای حسینی شرکت کردند...▪️ پس از آنکه مردم شام خاندان اهل بیت را شناختند،مخصوصا بعد از سخنرانی کوبنده حضرت زینب و امام سجاد علیه السلام ،حکومت بنی امیه به افتضاح کشیده شد و انقلاب فکری در مردم ایجاد نمود. 🔥یزید امام سجاد را خواست و اظهار داشت: خدا لعنت کند پسر مرجانه را! اگر من با پدرت روبرو میشدم تمام پیشنهادات اورا میپذیرفتم،لکن مقدرات الهی است که باید اجرا شود،اکنون حاجتی داری،بخواه. 🌷 امام سجاد علیه السلام فرمود: حاجت اولم این است که سر بابایم حسین را به من نشان بدهی تا اورا دیدار و وداع کنم. 🔅دوم دستور بده هرچه از ما غارت کردند به ما برگردانند. 🔅سوم اگر قصد کشتنم را داری کسی را همراه زنان بفرست تا ایشان را به حرم جدشان برگرداند. ♨️ یزید گفت: سر پدرت را هرگز نخواهی دید، اما از قتل تو گذشتم تو خود آنها را به وطن میرسانی و به جای آنچه از شما گرفته اند چندین برابر به شما خواهم داد. 🌸امام فرمود: چشم داشتی به مال تو نداریم بلکه در میان این اموال لباسهایی است که جده ام حضرت زهرا آنرا رشته و بافته است و مخصوصا روسری و پیراهن و گوشواره های فاطمه دختر رسول خدا در میان آنهاست.. ♨️ یزید دستور داد آنها را برگردانند و دویست دینار هم بر آنها افزود که امام علیه السلام آنرا در میان فقرا تقسیم کرد... ✍ادامه دارد... 📕نفس المهموم ص455 📒بحار ج 45 ص144 📗ارشاد ص 247 📘حیات الامام حسین ج3 ص392 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃