eitaa logo
🌹منتظران ظهور 🌹
969 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
8هزار ویدیو
41 فایل
ادمین تبادل. @Sgssduhv شرایط @mazhabion313 💠کپی مطالب حلال میباشد لطفاً از صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام فراموش نشود💠 اللهم عجل لولیک الفرج ✋
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️منتظران ظهور قسمت دوم 🌴منطقه شام از دیر باز به عنوان یکی از حوزه های مهم تمدن بشری مطرح بوده است و پیشینه ی تاریخی گسترده ای دارد. در گذشته بلاد شام مناطق مختلفی چون «سوریه»، «لبنان»، «اردن»، «فلسطین» و بخش هایی از «ترکیه» را شامل می شده است و به همین دلیل هر زمان که در روایات از شام سخن به میان می آید، می تواند به هر یک از سرزمین های یاد شده، قابل انطباق باشد. 🔸شام در آستانة ظهور امام مهدی(ع) چه وضعیّتی دارد؟ شام در آستانة ظهور محور شرارت، کانون شقاوت و مرکز شناعت معرفی شده است. ♦️شام پایتخت نیرومندترین حکومت ضدّ بشری سفیانی در منطقه می شود. او شش ماه می جنگد تا بر سه کشور سوریه، اردن و فلسطین سیطره پیدا می کند. وی هشت ماه حکومت می کند و در آغاز نهمین ماه حکومتش حضرت بقیةالله اروحنا فداه قیام می کنند. سپاه سفیانی در سرزمین بیدا خسف می شود، سپس سفیانی دستگیر شده به دست یمانی سر از تنش جدا می شود. 🔷لازم به توضیح است که در میان بیش از 2000 علایم ظهور، تنها علامت به عنوان در احادیث صحیحه آمده است، که عبارتند از: 1. 2. 3. 4. 5. 🔶همه نشانه های حتمی، در سال ظهور اتّفاق می افتد و از نظر زمانی نخستین نشانه ای که رخ می دهد و فرارسیدن انفجار نور و سپری شدن شب دیجور غیبت را نوید می دهد، خروج سفیانی است. امام باقر(ع) در این رابطه می فرماید: «خروج سفیانی از نشانه های حتمی است». 🌀و امام رضا(ع) با تأکید بیشتری می فرماید: «ظهور قائم(ع) حتمی است، خروج سفیانی از سوی پروردگار حتمی است و هرگز بدون سفیانی، قائم(ع) قیام نخواهد کرد». ♻️امام صادق(ع) با تعیین وقت خروجش می فرماید: «خروج سفیانی حتمی است و در ماه رجب خروج می کند». 💢این تاریخ مربوط به آغاز حرکت اوست، وی شش ماه می جنگد تا به قدرت می رسد، به مدت هشت ماه نیز بر سه کشور سوریه، اردن و فلسطین حکومت می کند. بنابر این بیان منظور از ماه رجب، ماه رجب پیش از سال ظهور می باشد. 🔹بنابر مشهور نام سفیانی «عثمان بن عنبسه» و لقبش «سفیانی» است. او از تبار ابوسفیان است. 🔰سفیانی از بطن هند جگرخواره، به نقلی از صلب یزید بن معاویه و به نقلی دیگر از تبار عقبةبن ابی سفیان و بر اساس نقل سوم از تبار خالدبن یزید بن ابی سفیان است. 💠شیخ صدوق با سند صحیح از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: «اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین انسان ها را دیده ای، او بور، سرخ روی، و زاغ چشم است». امیرمؤمنین(ع) در همین رابطه می فرماید: «پسر هند جگرخواره از «وادی یابس» خروج می کند، او مردی میان بالا، دارای چهره ای وحشتناک، سرستبر و آبله روی می باشد، چون او را ببینی او را یک چشم می پنداری». 🔺در احادیث عامه (اهل سنّت) آمده است: «سفیانی از تبار خالدبن یزیدبن ابی سفیان، سرستبر، در چهره اش آثار آبله و در چشمش نقطة سپیدی است» 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 ∞♥️∞ ❣https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
( قسمت سوم) 🎙سخنران استاد عالی ✅علامات دجال : ۱. موجودی یک چشم است. ۲. از مادر یهودی به دنیا می آید. ۳. غذای او به اندازه کوه است. ۴. فتنه و فسادش شرق و غرب عالم را می گیرد. ۵. فریاد خدایی سر می دهد. 🌿ادامه دارد... ∞♥️∞ ❣https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
✨آید ز سفر نگارم ان شاءالله آن نور دو چشم تارم ان شاءالله... ✨سوگند خورم که صبح روز فرجش جان در قدمش سپارم ان شاءالله...   همه با هم زمزمه می کنیم دعای الهی عظم بلاء به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاء الله ∞♥️∞ ❣https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
4_5859213454858002909.mp3
2.69M
🎤•|حاج‌مهدۍرسولۍ|• 🔊مناجات‌_بی‌چاره‌ام‌دل‌خَسته‌ام‌زارم‌ قَلب‌سیاهَم..؛😔💔•~ ↓
🌹منتظران ظهور 🌹
میگه به آقای بهجت گفتم: نفسم خیلی اذیتم میکنه، گفت:شکایتش رو به امام زمانت کن.!
خوشبحالِ اون دلى كه درك كرد؛بزرگترين گمشدهِ زندگيش امام زمانشهِ💔🕊️
🌹منتظران ظهور 🌹
🎤•|حاج‌مهدۍرسولۍ|• 🔊مناجات‌_بی‌چاره‌ام‌دل‌خَسته‌ام‌زارم‌ قَلب‌سیاهَم..؛😔💔•~ ↓ #من‌خیلی‌بد‌شدم‌ #صو
برخیزید برخیزید دو رکعت نماز بخوانید و با خدا مناجات کنید و دردهای خود را مطرح کنید مهربان ترین است بکوب حلقه ی در را که عاقبت ز سرای سری بر آید اگر حلقه را بجنبانی 💔 به ملاقات خدا بشتابید تمام کلیدهای هستی به دست اوست کریمانه پاسخ می دهد برای همه دعا کنید
♥️ یادِ تـــو؛ ابر بهاری‌ست! که بر چشمانم می‌بارد... و هر قطره‌اش،‌ قلبم را پُر از شکوفه می‌کند! وقتی بیایی... فصلِ دنیا؛ همیشه بهار می‌شود! ‌ سلام زیباترین بهار 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 ∞♥️∞ ❣https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442
✳️منتظران ظهور 🔶تشرف محمد کاظم کریمی ساروقی 🔹قسمت ششم ⚜گفت: کاظم بیا با هم برویم فاتحه ای در این امامزاده برای آنها بخوانیم. من گفتم: آقا من قبلا به زیارت رفته ام و حالاباید برای بردن علوفه به منزل بروم. فرمود: بسیار خوب این علوفه هارا کنار دیوار بگذار و با ما بیافاتحه ای بخوان. من هم اطاعت کردم و عقب سر آنها حرکت نمودم. آنها به طرف امامزاده رفتند. امامزاده اول را زیارت کردند و فاتحه ای برای آن امامزاده خواندند. و سپس به طرف امامزاده بعدی رفتند. من هم عقب سر آنها به آن امامزاده داخل شدم. در اینجا دیدم آنها چیزهایی می خوانند من متوجه آن نمی شوم. لذا ساکت کنار امامزاده ایستاده بودم. ناگهان چشمم به کتیبه اطراف سقف افتاد دیدم کلماتی از نور آنجا نوشته شده. همان آقای با عظمت رو به من کرد و فرمود: کربلایی کاظم پس چرا چیزی نمی خوانی؟ گفتم: آقا من ملا نرفته ام و سواد ندارم. فرمود: ولی تو باید بخوانی.و سپس نزد من آمد و دست به سینه من گذاشت و محکم فشار داد و گفت: حالا بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ فرمود: اینطور بخوان: بسم الله الرحمن الرحیم ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا والشمس والقمر و النجوم مسخرات بامره الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمين سوره اعراف آیه 53 من این آیه را با چند آیه دیگر که بعد از این آیه هست به همراه آن آقا خواندم. آن آقا همچنان دست به سینه من می کشید تا رسیدم به آخر آیه 59 که با این کلمات آن آيه ختم می شد: انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم من صورتم را بر گرداندم که به آنها چیزی بگویم، ناگهان دیدم کسی آنجا نیست! و از آن آقایی که تا همین لحظه دستش روی سینه من بوده خبری نیست و دیگر از آن نوشته ها هم که روی سقف بود چیزی وجود ندارد. در این موقع دچار ترس ورعب عجیبی شدم و دیگر نفهمیدم چه شد، یعنی بیهوش روی زمین افتاده بودم. نزدیک اذان صبح بود که به هوش آمدم هوا هنوز تاریک بود. جریان روز قبل را هم فراموش کرده بودم. چند دقیقه مثل کسی که از خواب بیدار می شود و نمی داند کجاست نشستم. و به اطرافم نگاه کردم. در بدنم احساس خستگی عجیبی می نمودم. وقتی متوجه شدم در امامزاده هستم به خودم بد وبیراه گفتم و خودم را سرزنش کردم که مگر تو کار وزندگی نداری آخر اینجا چه کار می کنی؟ بالاخره از جا برخاستم و از امامزاده بیرون آمدم و بار علوفه را به دوش گرفتم و به سوی ده حرکت کردم. در بین راه متوجه شدم که کلمات عربی زیادی بلدم. و ناگهان به یاد تشرفی که روز قبل خدمت آن آقا پیدا کرده بودم افتادم، باز ترس و رعب مرا برداشت. ولی این دفعه زود خودم را به منزل رساندم... ادامه دارد.... 📚برگرفته از کتاب ملاقات با امام زمان علیه السلام 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 ∞♥️∞ ❣https://eitaa.com/joinchat/766640225C397950a442