✈️🚶🏻♂وقت رفتن رسیده...
سال 1392، دفعه اولی که احسان می خواست برود به ماموریت سوریه، خیلی بی قراری می کردم. حتی به او گفتم: «تو رو خدا نرو. اصلا این همه جوان چرا شما؟»
احسان گفت: «این چه حرفیه خانمی؟ دارند به حرم حضرت زینب جسارت می کنن. روت می شه اون دنیا سرت رو جلوی امام حسین «ع »، بالا بگیری؟ 😔
«خیلی سعی کردم که هر جوری هست کاری کنم نرود. اما وقتی احسان این حرف را زد، دلم نرم شد.
گفتم: «برو اشکال نداره. »🙂🌷
من خبر نداشتم، بعد از شهادتش شنیدم که پیش #حاجآقاعلوی رفته و استخاره گرفته بود. حاج آقا به او گفته بود: «استخاره ات خیلی خوبه، ولی سختی زیاد داره.»
اما بعد از اینکه احسان به حاج آقا گفته بود: برای رفتن به سوریه استخاره کرده است، حاج آقا به احسان گفته بود: « شما تازه دامادی، لغوش کن.»
احسان جواب داده بود: «می دونید من چقدر دوندگی کرده ام که نوبت من بشه؟ خیلی سخته برام لغوش کنم حاج آقا.>
#معرفی_شهید ❣
∞♥️∞
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
➬ @Emam_Mahdi_114