🔸در محضـــر شهیـــــد....
✍برای نماز ڪه می ایستاد ، شانه هایش را باز می ڪرد و سینه اش رو میداد جلو
🌼یک بار بهش گفتم:
چـرا سر نمـاز اینطوری می کنی؟؟»
گفت: «وقتی نماز میخوانی #مقابل
ارشد ترین ذات ایستاده ای.
پس باید خبــر دار بایستی و سینه
ات صاف باشد
با خودم می خندیدم ڪه دڪتر فڪر
می ڪند خدا هم تیمسار است.
#شهید_مصطفی_چمران
#خاطره
🌱کانال امام زمان(عج)👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @Emam_Zamaan_313
#شبستان_مهدوي
#چرا_سر_پُست_خودت_نایستاده ای...؟!
#خاطره ای از استاد علی صفایی حائری
🌹🌿با امام زمان(عج) رابطه خاصى داشت. در قم جمكران را رها نمىكرد و به شهادت دوستان همراه، خارج از قم هم در هرجا كه بود، روز سه شنبه نماز امام زمان(عج) را مىخواند.
انسان را به ديدگاهى برتر نسبت به امام(عج) مىرساند و مىگفت كه عشق به او، برداشتن بارهاى اوست.
چون عاشق، امر معشوق را عهدهدار مىشود و مىگفت:
اگر به من بگويند امام زمان(عج) در دو خيابان آن طرفتر ايستاده است و 👈در همان حال جوانى از من پرسش داشته باشد، من نزد امام(عج) نمىروم.
چرا كه آن وقت امام(عج) مرا توبيخ مىكند: چرا سر پست خودت نايستادهاى⁉️
╔══════••••••••••○○✿♥️╗
🕊کانال امام زمان(عج)👇👇👇
🆔 @Emam_Zamaan_313
#خاطره
#تهران که بود، با ماشین خیلی این طرف و آن طرف میرفت؛ به قول همسرش بیشتر عمرش توی ماشینش گذشته بود. گاهی که با هم بودیم نگرانش میشدم! دیده بودم که پشت فرمان، گوشیش چقدر زنگ میخورد؛ همهاش هم تماسهای کاری.
چند باری خیلی جدی به او گفتم پشت فرمان اینقدر با #تلفن صحبت نکن!خطرناک است، ولی بخاطر ضرورتهای کاری انگار نمیشد؛ گاهی هم خیلی خسته و بیخواب بود اما ساعتهای زیادی پشت فرمان مینشست؛ با این همه، دقت رانندگیاش خیلی خوب بود، خیلی، من هیچوقت توی ماشینش احساس خطر نکردم؛ همیشه کمربندش بسته بود و با #سرعت معقول میراند؛ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود، یکی از همرزمانش میگوید: من بستن کمربند را از محمودرضا یاد گرفتم؛ توی #سوریه هم که رانندگی میکرد، تا مینشست کمربند را میبست، یکبار در سوریه به من گفت: محسن! میدانی چقدر مواظب بودهام که با #تصادف نمیرم؟!.
(راوی: برادر شهید).
شهید #محمودرضا_بیضایی
🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313