eitaa logo
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف🏴
7.4هزار دنبال‌کننده
43.5هزار عکس
13هزار ویدیو
644 فایل
با به اشتراک گذاشتن لینک کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ثواب نشر مطالب شریک باشید ./کپی مطالب با ذکر صلوات/ لینک کانال ایتا👇 @Emam_Zamaan_313 تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAEHGwvGjppToruRpFw @iemeHdi تبادل وتبلیغ👇 @KhadamY
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾 #پدرم نیست ⚡️ولی #خاطـــره هایش باقیست 🍂یاد آن قلبـ❤️ پر از مِهر و صفایش باقیست 🌾مرگ پایان کسی نیست🚫 که #عاشق باشد 🍂 #پدرم_رفت ⚡️ولی عشــ🌹ــق و دعایش باقیست آقا محمد امین یادگار شهید مدافع حــرم #شهید_علیرضا_بریری🌷 #شبتون_شهدایی🌙
🔸در محضـــر شهیـــــد.... ✍برای نماز ڪه می ایستاد ، شانه هایش را باز می ڪرد و سینه اش رو میداد جلو 🌼یک بار بهش گفتم: چـرا سر نمـاز اینطوری می کنی؟؟» گفت: «وقتی نماز میخوانی ارشد ترین ذات ایستاده ای. پس باید خبــر دار بایستی و سینه ات صاف باشد با خودم می خندیدم ڪه دڪتر فڪر می ڪند خدا هم تیمسار است. 🌱کانال امام زمان(عج)👇🏻👇🏻👇🏻 🆔 @Emam_Zamaan_313
ای...؟! ای از استاد علی صفایی حائری 🌹🌿با امام زمان(عج) رابطه خاصى داشت. در قم جمكران را رها نمى‌كرد و به شهادت دوستان همراه، خارج از قم هم در هرجا كه بود، روز سه شنبه نماز امام زمان(عج) را مى‌خواند. انسان را به ديدگاهى برتر نسبت به امام(عج) مى‌رساند و مى‌گفت كه عشق به او، برداشتن بارهاى اوست. چون عاشق، امر معشوق را عهده‌دار مى‌شود و مى‌گفت: اگر به من بگويند امام زمان(عج) در دو خيابان آن طرف‌تر ايستاده است و 👈در همان حال جوانى از من پرسش داشته باشد، من نزد امام(عج) نمى‌روم. چرا كه آن وقت امام(عج) مرا توبيخ مى‌كند: چرا سر پست خودت نايستاده‌اى⁉️ ╔══════••••••••••○○✿♥️╗ 🕊کانال امام زمان(عج)👇👇👇 🆔 @Emam_Zamaan_313
که بود، با ماشین خیلی این طرف و آن طرف می‌رفت؛ به قول همسرش بیشتر عمرش توی ماشینش گذشته بود. گاهی که با هم بودیم نگرانش می‌شدم! دیده بودم که پشت فرمان، گوشیش چقدر زنگ می‌خورد؛ همه‌اش هم تماس‌های کاری. چند باری خیلی جدی به او گفتم پشت فرمان اینقدر با صحبت نکن!خطرناک است، ولی بخاطر ضرورت‌های کاری انگار نمی‌شد؛ گاهی هم خیلی خسته و بی‌خواب بود اما ساعت‌های زیادی پشت فرمان می‌نشست؛ با این همه، دقت رانندگی‌اش خیلی خوب بود، خیلی، من هیچوقت توی ماشینش احساس خطر نکردم؛ همیشه کمربندش بسته بود و با معقول می‌راند؛ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود، یکی از همرزمانش می‌گوید: من بستن کمربند را از محمودرضا یاد گرفتم؛ توی هم که رانندگی می‌کرد، تا می‌نشست کمربند را می‌بست، یکبار در سوریه به من گفت: محسن! می‌دانی چقدر مواظب بوده‌ام که با نمیرم؟!. (راوی: برادر شهید). شهید 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313