کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصلهفتم ( #اثاثکشی) #قسمت_119 داشتیم شام می خوردیم ولی تمام حواسم به حرف
✨﷽✨
#یادت_باشد❤
✍ #فصلهفتم
( #اثاثکشی)
#قسمت_۱۲۰
کار ایزوگام که تمام شد حمید پیشنهاد داد برویم چهار انبیا.
پاتوق همیشگی با همان حیاط با صفا و ضریح چشم نواز، نیم ساعتی زیارت کردیم و بعد با هم از آنجا بیرون آمدیم.
هوا به شدت سرد بود و سوز زمستانی هوای قزوین خودنمایی می کرد، تازه می خواستم سوار موتور بشوم که کمی جلوتر از ما یک زن و شوهر با موتور زمین خوردند.
سریع دویدم تا به آن خانم کمک کنم، صحنه ناراحت کننده ای بود، مسیر چهار انبیا تا گلزار شهدا را حمید لام تا کام حرف نزد.
پرسیدم: «آقا چیزی شده؟ چرا ساکتی؟»، کمی سکوت کرد و بعد آه سردی کشید و گفت:
«وقتی اون خانم جلوی چشم ما زمین خورد و تو رفتی کمکش یاد حضرت رقیه (س) افتادم، اون لحظه ای که از ناقه بدون جهاز زمین افتاد کسی نبود به کمکش بیاد»
در جوابش حرفی نداشتم بزنم، به حال خوش حمید غبطه می خوردم، من در گیر مسائل روزمره و غذای شام و ناهار و مهمانی و خانه داری و کلاس و دانشگاه بودم ولی حمید با خوش سلیقگی از هر اتفاقی برای رشد و بالا بردن معرفتش استفاده می کرد.
بهمن ماه من و حمید به عنوان همراه برای دوره تربیتی مهدویت بچه های دانشگاه را قم بردیم، دوره خیلی خوبی بود.
تنها کسی که یادداشت برداری می کرد حمید بود، بقیه یا خواب بودند یا حواسشان پرت بود، ولی حمید مرتب با سؤالهایش بحث را چالشی می کرد، انگار نه انگار که دوره برای ماست و حمید فقط به عنوان همراه آمده.
روز دوم بعد از ناهار من را صدا کرد که یک حدیث از حضرت زهرا(س) انتخاب کنم، وقتی علت را جویا شدم به خطاطی که انتهای راهرو بود اشاره کرد و گفت:
«من خواسته ام نام حضرت فاطمه (س) را داخل یک برگه خطاطی کند، تو هم یک حدیث بگو که هر دو را کنار هم قاب کنیم، وقتی نمونه کارهای آن خطاط را دیدم بسیار لذت بردم.
حدیث «الصلوة تنزيها على الكبر» را انتخاب کردم، آن آقا حدیث را به زیبایی با رنگ سبز برایمان نوشت.
بعد از چهار روز دوره تمام شد و برگشتیم، همین که رسیدیم قزوین حمید آه بلندی کشید و گفت: «آخیش! راحت شدیم، دلم برات تنگ شده بود خانومم!».
با تعجب پرسیدم: «ما از هم جدا نبودیم که؟»
گفت:
جلوی بقیه نمی تونستم راحت بهت نگاه کنم، اما الآن راحت شدم، میدونی چقدر دل تنگی کشیدم.
اعتقاد داشت این طور جاها چون افراد مجرد بین ما هستند ما که متأهلیم باید خیلی رعایت کنیم، مبادا دل کسی بشکند.
فردای آن روز برگه های خطاطی شده نام حضرت زهرا(س) و حدیث ایشان را قاب کرد و به دیوار زد تا همیشه جلوی چشممان باشد.
#پایانفصلهفتم
#ادامه_دارد...
التماس دعا🤲🏼🌹