🌻شریک کردن اهل بیت در اعمال خود🌻
🍀سلطانی برای شکار به صحرا رفت و به دجله رسید. مرد فقیری را دید که خسته و نا امید، کنار تور ماهی گیری خود نشسته است. از او تفقد کرد و پیرمرد در جواب گفت: «از صبح هر چه تور انداختم، حتی یک ماهی هم در تور من نیامد».🌸🍃
🍀سلطان به ذکاوت دریافت که روزنه رزق او تنگ است و بهره ای ندارد. به او گفت: «ضرری ندارد. یک تور هم به شراکت بینداز؛ هر چه صید کردی، با هم نصف میکنیم». 🌸🍃
🍀 پیرمرد برخاست توری به شراکت انداخت. تور، پر از ماهی شد و پیرمرد بسیار خوشحال گردید. پادشاه گفت: «اکنون نیمی از صید، از آن من است و نیمی از آن تو». پیرمرد پذیرفت؛ اما سلطان گفت: «من نیمه خود را به تو بخشیدم. همه ماهی از آن تو باشد». پیرمرد خوشحال شد و با دستی پر به منزل رفت.🌸🍃
🍀فردا دو مأمور آمدند و مرد را به حضور سلطان بردند. چشم پیرمرد که به سلطان افتاد، او را شناخت و گمان کرد برای نیمه صید، او را احضار کرده اند. بلافاصله گفت: «قربان! ماهی های شما حاضر است». سلطان گفت: «ای مرد! ما دیروز با هم شریک شدیم. با این که من نیمه صید خود را به تو بخشیدم.🌸🍃
🍀دیشب به خود می گفتم که شریک سلطان باید وضع و روزی بهتر از این یابد. حال که ما را در کار شریک کردی و شریک سلطان شدی، باید زندگی بهتری داشته باشی».سلطان دستور داد وسائل آسایش زندگی به او بخشیدند و شاد و مسرور مرخص شد.🌸🍃
🌟با توجه به این داستان، کرم و عنایت حضرت بقیة الله عج کمتر از سلاطین ظاهری نیست؛ لذا اگر در عمل و عبادتی شریک باشند، جزای نیکو و بسیار خواهند داد. یکی از چهارده معصوم ع، به ویژه حضرت بقیة الله عج را حتمااا در اعمال عبادی شریک کنید.
🍃🌹🌸🍃🌸🌹🍃
@Emam_kh
⁉️ سؤال۱: شركت در مجالس عروسى كه مىدانم در آن از موسيقىهاى غيرمجاز استفاده مىشود و رقص نيز در اينطور مجالس مرسوم است، چه حكمى دارد؟
⁉️ سؤال۲: شركت در مجالس عروسى مختلط، در حالى كه بعضى زنان لباس مبتذل به تن دارند، با رعايت حجاب كامل خودم چگونه است؟
⁉️ سؤال۳: اگر عدم شركت اينجانب در مجلس عروسى بىاحترامى به دعوتكننده محسوب شود، آيا لازم است با تقيُّد، در مجلس آنها شركت كنم؟
⁉️ سؤال۴: پوشيدن لباس نيمهلخت زن در مقابل زن و آرايش زن در بين زنان بهطورى كه تا حدى مورد توجه ديگر زنان شود، آيا جايز است؟
✅ پاسخ۱: در فرض مرقوم شركت در آن جايز نيست.
✅ پاسخ۲: در صورتى كه حضور شما تأييد گناه محسوب شود، نبايد شركت كنيد.
✅ پاسخ۳: امر مذكور مجوز انجام گناه نمىشود.
✅ پاسخ۴: اگر مفسده نداشته باشد، مانعى ندارد.
🔹منبع: پایگاه اطلاعرسانی دفتر رهبر معظم انقلاب
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اعمال_یداوی
ﻭﯾﺪﯾﻮﯾﯽ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪﻩ از ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ حبیبی که در مورد جراحی کانالهای مچ دست ( کارپال) و راهکار ساده ای که برای جراحی نکردن آنها آموزش میدهند
@Emam_kh
مدل گنبدی یا ستونی
رج ا):حاشیه(یکی از رو ،یکی از زیر،یک ژوته،سه تا از زیر،سه تا یکی،سه تا از زیر،یک ژوته،یکی از زیر)داخل پرانتز تکرار
رج۲):این رج و تمام رجهای زوج هر چه دیدیم می بافیم یعنی دانه های رو را به رو،ودانه های زیر رابه زیر،ژوته ها هم سوراخ دار
رج۳):حاشیه،(یکی از رو،دو تازیر،یک ژوته،دو تا زیر ،سه تا یکی،دو تا /از زیر،یک ژوته،دوتا زیر)داخل پرانتز تکرار
رج۵):حاشیه (یکی از رو،سه تا از زیر،یک ژوته،یکی از زیر،سه تا یکی،یکی از زیر،یک ژوته،سه تا از زیر) داخل پرانتز تکرار
رج۷):حاشیه(یکی از رو،چهار تازیر،یک ژوته،سه تا یکی،یک ژوته،چهار تا زیر)داخل پرانتز تکرار
این هفت رج ترار می شود
@Emam_kh
📙 رمان_پناه
قسمت_پنجم
✍🏻هنوز در را باز نکرده ام که صدای حاج خانوم بلند می شود:
_صبر کن دخترم من عادت ندارم مهمون رو از خونم بیرون کنم !
می ایستم و با ذوقی که پنهان شدنی نیست بر می گردم لبخند می پاشد به صورتم و به همسرش می گوید :
اگه صلاح بدونید این دختر گلم تا یکی دو روز دیگه که شما براش پدری کنید و جای خوب و قابل اطمینانی پیدا کنی پیش خودمون بمونه ،در ضمن حاج آقا من چند کلوم حرفم با شما دارم .
با شنیدن یکی دو روز وا می روم اما به قول عزیز که از این ستون به اون ستون فرجه! قدسی چشمکی می زند .
نمی دانم چرا ، اما حسی به من می گوید که این دختر را بیش از این ها خواهم شناخت .
حاج رضا وقتی چهره ی منتظرم را می بیند که وسط حیاط سردرگم ایستاده ام ،تسبیح را در جیب کت سورمه ای رنگش می چپاند و یاالله گویان بلند می شود : زهرا خانوم به خودت می سپارم اگه خیره که بسم الله ، با اجازه
و می رود همسرش که حالا می دانم زهرا نام دارد به من می گوید :
خب الحمدالله می تونی فعلا اینجا باشی و خیال پدرت رو هم راحت کنی تا فردا پس فردایی که حاجی برات بسپاره و جایی پیدا بشه از ما که ناراحت نشدی ؟ حق بده که غافلگیر شدیم
_اصلا ! چرا ناراحت بشم ؟ شما خیلی خوبین و این را از ته دل می گویم !
خوبی که از خودته.بریم بالا که خستگی راه به تنت مونده ،فقط یه چیزایی هست که فرشته بهت میگه
_می دونی که پناه جون ! در مورد حجاب و اینا واقعا برایم مهم نیست این حرف ها اما همینجوری سریع و سرسری جواب می دهم:قدسی جون بهم گفته که باید یکم حجاب داشته باشم
_قدسی جون کیه ؟
با دست دخترش را نشان می دهم که نیشش تا بناگوش باز شده و از چشم هایش شیطنت می بارد .
خدایا ، باز تو آتیش سوزوندی فرشته
با تعجب نگاهش می کنم ، شانه ای بالا می اندازد و می خندد تازه می فهمم که دستم انداخته بوده ، خنده ام می گیرد !
اما چه چیزی خوبتر از پیدا کردن یک فرشته ی نجات که هنوز از راه نرسیده با من دوست شده !؟
فکر می کنم که تا فردا می میرم از دلهره و بی تابی بی جا ماندن اما خب امشب هم غنیمت است انگار ! دلم بی تاب رفتن به جای دیگری هم هست
و مگر مادر نمی خواست تازه از من هم احساساتی تر بود گوشه ی زبانم را گاز می گیرم و به در و دیوار سر خاک مادرم آخرین بار کی بود که رفتم و اتفاقا سایه ی افسانه هم سنگینی می کرد روی سرم ؟
حالم بهم می خورد از این که همه جا و همیشه حضورش پررنگ است
یکی نبود بگوید "خب زن بابایی باش دیگه چرا انقد بولدی !"
اصلا پدر را هم خام همین اخلاق مزخرفش کرده بود کاش او به جای مامان می مرد اصلا ! اما نه پس پوریا چه می شد ؟!
اتاقی که فرشته به صورت کاملا موقت در اختیارم گذاشته نگاه می کنم .کتابخانه ای پر از کتاب های بهم چفت شده ،تخت خوابی ساده و یک لپ تاپ ، چند قاب عکس از مردانی با لباس جبهه و دو پلاک و ...
در می زند و سرک می کشد تو
آمار گرفتم ، شام قیمه داریم
اگر با پای خودم اینجا نیامده و اصرار به ماندن نکرده بودم ، حالا با این شرایط قطعا شک می کردم !
راستی پناه جان لباس داری یا بهت بدم ؟مرسی تو چمدونم هست .
اگه خیلی خسته ای یکم بخواب برای شام بیدارت می کنم
چطور انقدر خوبند !؟ می پرسم :
_زشت نیست ؟
قبل از اینکه در را ببندد می گوید :
نه والا ،خوب بخوابی منم برم کمک مامان.
📝نویسنده: الهام تیموری
رمان_پناه
قسمت_ششم
✍باورم نمی شود که بعد از اینهمه سال دوباره برگشته ام به خانه ای که همه ی دوران کودکیم درونش گذشته.آن هم با آدم هایی که برایم یک روزی عزیزترین ها بودند ولی حالا خیلی دور بودیم از هم
آن وقت ها که ما بودیم ،اینجا فقط یک طبقه بود اما حالا شده بود دو طبقه و نیم فرشته دستی تکان می دهد و در را می بندد چقدر خسته ام ،کلی توی راه بوده ام کمـرم درد گرفته .
مانتو و شالم رو در می آورم و می گذارم روی صندلی ، با آن همه بی خوابی که از دیشب کشیده ام الان تقریبا گیجم.
کیفم را زیر سرم می گذارم و روی فرشی که کجکی وسط اتاق پهن است دراز می کشم ، با اینکه خانه عوض شده و با این مهندسی اش غریبی می کنم اما انگار از همه طرفش هنوز هم صدای مامان به گوشم می رسد.
اشک از کنار چشمم راه می گیرد و می رود سمت موهایم ، غلغلکم می آید با دست اشک هایم را پاک می کنم و چشم هایم را می بندم .
دلم می خواهد به آینده فکر کنم اما از شدت خستگی زودتر از چیزی که فکر می کنم بیهوش می شوم .
با صدایی شبیه به تق تق چشمانم را به سختی باز می کنم ، انگار پلکم بهم چسبیده متعجب به اطرافم خیره می شوم . همه جا تاریک تر شده
گیج شده ام و نمی دانم که چه وقت روز است ، استخوان درد گرفته ام با سستی می نشینم .
فرشته نشسته و کنجکاو نگاهم می کند
_چه عجب
_ببخشید خیلی خسته بودم
چقدرم خوابت سنگینه چرا رو زمین خوابیدی ؟
_گفتم شاید خوشت نیاد رو تختت بخوابم ،چون خودم اینجوریم
_حساسی پس
_اوهوم،ولی به قول مامان که می گفت اگر خسته باشی روی ریگ بیابون هم خوابت می بره
_واقعا هم همینه
به سینی ای که روی میز گذاشته اشاره می کند و می گوید :
_بفرمایید شام
_مگه شما خوردین ؟!
_ساعت 12 شبه ، مامان نذاشت بیدارت کنم
_مرسی
با ذوق سینی را بر می دارم ، با دیدن برنج زعفرانی و خورشت قیمه و سبزی و دوغ، تازه می فهمم چقدر گرسنه ام شده !
_با اینکه رژیم دارم ولی نمیشه از این غذا گذشت ،خودت درست کردی ؟
_نه مامانم پخته نوش جان ...
_به به دستپخت مامانا یه چیز دیگست
قاشق اول را که توی دهانم می گذارم می پرسد :
_مامانت فوت شده ؟
با چشم های گرد شده از تعجب نگاهش می کنم .
📝نویسنده: الهام تیموری
ادامہ_دارد....
🔴دلایل علمی رو به قبله خوابیدن❗️
📡امروزه تحقیقات علمی ثابت کرده است که:
🔰پیرامون زمین را میدان مغناطیسی که مغناطوکره نامیده می شود احاطه کرده است. البته قطب های میدان مغناطیسی زمین با قطب های جغرافیایی آن منطبق نیستند.
هارولد بور از دانشگاه ییل برای اولین بار به وجود میدان مغناطیسی در اطراف موجود زنده پی برد. نزدیک به 70% از بدن ما را آب فراگرفته و مولکول های آب به صورت دو قطبی هستند و زمانی که ما در معرض یک میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیریم این مولکولها در جهت آن میدان قرار می گیرند و این پدیده باعث به هم ریختگی نظم میدان مغناطیسی ما می شوند.
بر طبق تصاویر به دست آمده از میدان مغناطیسی زمین، اگر انسان در هر نقطه از زمین رو به قبله بایستد ، میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق می گردد.
♻️مستحب است رو به قبله بخوابیم:
✍چون در جریان مغناطیسی زمین می خوابیم آهن بدن تنظیم شده و همیشه سالم می مانیم و به عوارض قلبی دچار نمی شویم . در غیر این صورت آهن در جدار رگها رسوب کرده و آهن بدن کم می شود ، سبب تصلب شرائین و عوارض قلبی گشته و به کبد به عنوان قسمت کننده ی آهن بدن لطمه ی شدیدی می زند. پس طبق سنت پیامبر صلی الله علیه و آله در جریان مغناطیس زمین بخوابید.
📌بنابراین اگر رو به قبله بخوابیم آهن در جدار رگ ها رسوب نمی کند و تصلب شرایین و عوارض قلبی ایجاد نخواهد شد .همچنین به کبد که قسمت کننده آهن بدن است ، لطمه شدید وارد نمی شود.
منظور از روبه قبله خوابیدن این است که سر روبه مغرب و پا رو به مشرق قرار گرفته و صورت رو به قبله باشد.
و نیز خوابیدن رو به قبله که دستور اسلام است، باعث جذب آهن به بدن می شود و هم چون در جهت حرکت مغناطیسی است، خواب راحت می شود و خواب راحت برای بدن از غذا هم دارای اهمیت بیشتری می باشد، و لذا ثابت شده برای رفع خستگی از مغز و تقویت آن بسیار مهم و حتی برای کسانی که کار فکری دارند ضروری و حیاتی می باشد و این یکی از دستورات مستحب اسلام می باشد که بهترین درمان و دارویی دارای چندین اثر حیاتی و شفابخش می باشد.
✅یکی از نکات جالب اینکه در بدن زنان ماهی یکبار تغییر ولتاژ شدید ایجاد می شود و میدان مغناطیسی بدن به منظم ترین حالت خود می رسد به همین دلیل زنان نیازی ندارند که در این مدت نماز بخوانند.!
@Emam_kh
💢 این اقتدار از جای دیگری آمده
♦️صبح پنجشنبه ۲۳ خرداد، دیداری تاریخی در تهران برگزار شد و نخست وزیری از ژاپن برای اولین بار بعد از انقلاب به تهران آمد و با ولی امر مسلمین دیدار کرد. دیداری که بیشتر از موضوعات ۲ کشور، به دلیل واسطهگری شینزو آبه، به دیدار نماینده آمریکا با رهبری انقلاب شباهت داشت. او با خود پیام مکتوب دونالد ترامپ را آورده بود و ۱۰ روز بود پروپاگاندای رسانهای در داخل و خارج از کشور، ایران و جهان را در انتظار این ملاقات و نتایج آن قرار داده بود.
اینک به این خبر دقت کنید:
چهارشنبه شب ساعاتی قبل از آن دیدار سرنوشتساز به مسجد مقدس جمکران رفته بودند و به مدت ۲.۵ ساعت مشغول راز و نیاز با معبود خود شده بودند.
مردم این صحنهها را از دور میدیدند و از این معاشقه لذت میبردند و احساس آرامش میکردند. باز هم کار انقلاب در آن حالات معنوی تعیین تکلیف شد، درست مثل دفعات بیشمار قبلی در پیروزی انقلاب و ماجراهای دیگری همچون توطئهها و و انتخاب جانشین امام(ره) و و...
به دیدار برگردیم.
آقا با اقتداری بینظیر، حتی به نامه ترامپ نگاه هم نکرد و مکتوبه به زیر پای آبه رفت
@Emam_kh
🌸جزیره خضراء کجاست⁉️
🌹آیت الله محمدتقی بهجت:
🍃امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است.!
🍃قلب مؤمن جزیره ی خضراء است، هر جا باشد حضرت در آن جا پا می گذارد.!
🍃قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف آن جا هست.!
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
🔸صحبتهای مهم استاد فاطمینیا
درباره رهبر انقلاب :
اگر چیزی را یقین نکنم نمیگویم...
@Emam_kh