eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
22هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
19.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ماجرای عجیب مرد مسیحی و امام هادی ( علیه السلام) 🎙 @Emam_kh
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 روزی کلاغی بر درختی نشسته و تمام روز خود را بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد..! خرگوشی از آن جا عبور می کرد. از کلاغ پرسید: آیا من هم می توانم مانند تو تمام روز را به بیکاری و استراحت بگذرانم؟ کلاغ حیله گرانه گفت: البتّه که می تونی..!خرگوش کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد . ناگهان روباهی از پشت درخت جَست و او را شکار کرد. کلاغ خنده زنان گفت: برای این که مفت بخوری و بخوابی و هیچ کاری نکنی ... باید این بالا بالا ها بنشینی..! @Emam_kh
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 استحباب خواندن سوره قدر و توحید در نماز 💬 مستحب است در تمام نمازها در رکعت اول، سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ و در رکعت دوم، سوره قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ خوانده شود. 🔹 نخواندن سوره قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ در هیچ یک از نمازهای شبانه‌روز مکروه است، همچنین تکرار یک سوره در دو رکعت از یک نماز، مکروه است، مگر سوره قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ . 📚 پی‌نوشت: رساله نماز و روزه آیت‌الله خامنه‌ای، مسأله 211 و 212 @Emam_kh
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃 💗به تو مشغول💗 قسمت هفتاد و سه 🔹از مسجد بیرون می آییم. دخترخاله ها خوشحال از برنده شدن جایزه، تاکسی ای می گیرند و به خانه شان برمی گردند. ریحانه مرا تا دم خانه همراهی می کند: + ان شاالله که خیر باشه. بسپار دست خدا. نگرانش نباش. 🔸از همدیگر خداحافظی می کنیم. خانه مان مرتب تر از همیشه است. فرزانه و احمد، طبقه بالا هستند و قرار است دو ساعتی را همان جا بمانند. با کمک مادر، دوش می گیرم. لباسهایم را می پوشم. داخل اتاق پدر می نشینم. چشمانم به کتاب مسابقه مان می افتد که پدر برای تورق زدن، آن را از من گرفته بود. برگه سوالاتم را در دست می گیرم. روسری و چادری که ریحانه برایم دوخته است را سر می کنم. احساس می کنم زیر بال حمایتی دعایش قرار دارم و خوشحال از این حس، سوالاتم را مرور می کنم. 🔻مهمان ها می آیند و از لای در اتاق پدر که نگاه می کنم، مطمئن می شوم که خود سید جواد است. بعد از نیم ساعتی که صحبت می کنند و تعارف های معمول را انجام می دهند، مادر دنبال من می آید. با کمک عصا به اتاق می روم. پدر سید جواد از دیدن عصا جا می خورد. پدر جریان را برایش تعریف کرده است اما چرا جا خورده ، نمی دانم. کنار مادر می نشینم. احوال پرسی کرده و کمی صحبت می کنند. 🔹به اشاره پدر و به کمک مادر، از جا بلند می شوم تا آقا سید را برای صحبت های خصوصی و دونفره مراسم خواستگاری، به اتاق پدر راهنمایی کنم. لباسهایش مرتب تر از زمانی است که به کلاس می آید. می نشینیم. مثل همه خواستگاری هایم، منتظر می شوم تا خواستگار صحبت را آغاز کند. لحظاتی به سکوت می گذرد. می گوید: ^ خیلی شوکه شدم وقتی شنیدم تصادف کردین. ولی خداروشکر الان که دیدمتون حالتون چقدر بهتر شده و از اون حالت در اومدین خیلی خوشحالم. - خیلی ممنون. لطف دارید. ^ دیگه با نسیم خانم نیستید؟ چند بار حالتون رو ازش پرسیدم می گفت خبر نداره. - از وقتی این اتفاق برام افتاد، ارتباط ما هم قطع شده. ان شاالله تصمیم دارم دوباره از سر بگیرم. 🔸باز هم سکوت حکمفرما می شود. حوصله ام کمی سر رفته است. سکوت را مزه مزه می کنم. به کتاب مسابقه ایم که روی میز پدر است نگاه می کنم. سید انگار رد نگاهم را دنبال کرده است، می پرسد: ^ کتاب خوبیه؟ کتاب را به او می دهم. تورقی می کند و دوباره می پرسد: ^ کتاب خوبیه؟ - بله کتاب خوبیه. مسجد محلمون مسابقه از این کتاب داشت. ^ برنده شدید؟ - بله. 🔻صفحه ای از کتاب را نگاه می کند. می گوید: ^ نظر شما در مورد امام زمان چی هست؟ - در مورد امام زمان؟ امام دوازدهم ما شیعیان هستند. ^ نه منظورم اینه که الان وظیفه ما چی هست؟ اینجا نوشته یکی از وظایف منتظران دعا کردنه. این کار رو که ما خیلی می کنیم. 🔹خیلی ظریفانه توپ افتاد در زمین من و حالا من هستم که باید جواب بدهم. سعی می کنم این وضعیت را به نفع خودم برگردانم و نظر او را اول جویا شوم. می گویم: - بله دعا کردن هم یکی از وظایف ماست. مهم ترین وظیفه از نظر شما چی هست؟ ^ همین دعا کردن هست دیگه. وقتی امام بیان، همه چی درست می شه . ما باید دعا کنیم که امام بیان تا همه اشکالات درست بشه. من بعد نمازهام همیشه دعا می کنم که بتونم ایشون رو ببینم. - ببینین که چی بشه؟ ^ خوبه دیگه آدم امام زمانش رو ببینه. - بله خوبه. منتهی وقتی خوبه که امام زمان از آدم راضی باشن. اگه ناراضی باشن که دیدنشون جز شرمنده شدن چیزی برامون نداره. داره؟ 🔸پاسخی نمی دهد. ادامه می دهم: - از طرفی، درسته که تشکیل حکومت عادلانه و مهدوی مهمه و فقط از دست امام زمان بر می یاد ولی بالاخره این حکومت نیاز به افراد صالح هم داره یا نه. این افراد صالح چه کسایی هستند؟ ما فقط با دعا باید کمک اماممون بکنیم ؟ به نظرم علاوه بر دعا باید سعی کنیم خودمون هم خوب تر از خوب بشیم و با این کار، به ظهور آقا کمک کنیم. 🔻باز هم پاسخی نمی دهد و فکر می کند. احساس می کنم در موضع ضعف قرار گرفته است. برای اینکه این حالت را درست کنم می گویم: - این ها مطالبی بود که توی اون کتاب نوشته. به نظرم کتاب خوبیه. دید من رو که نسبت به خیلی مسائل درست و تکمیل کرد. ^ می تونم ببرم بخونم؟ - بله خواهش می کنم. از جا بلند می شود و می گوید: ^ اگه اجازه بدید بعدا دوباره مزاحم بشیم؟ - خواهش می کنم. 🔹پدر کتاب را در دستانش که می بیند، نگاهی به من می اندازد. خداحافظی می کنند و با مشایعت پدر از خانه خارج می شوند. مادر می پرسد: = زود اومدید بیرون. چطور شد؟ خوب بود؟ - اصلا بحث خاصی نکردیم. حرف از امام زمان و وظایف منتظران شد. کتاب مسابقه خواستن که بخونن منم دادم بهشون. = خیر باشه. مادر ظرف ها را جمع می کند و من هم کمک می کنم.
🍃🍃🍃 💗به تو مشغول💗 قسمت هفتاد و چهار **** 🔹چنددقیقه ایست مهناز در حیاط با مادر صحبت می کند. تنها آمده است و چهره نگرانی دارد. مادر هر چه اصرار می کند، داخل بیاید نمی آید. به کمک مادر می روم. می گویم: - مهناز جان بیا تو دختر. " نه ممنون. باید برم. - خب تو که باید بری پس برای چی اومدی؟ " نمی دونم. - بیا تو بریم با هم یه چایی بخوریم صحبت می کنیم. " نه نرگس جان. بی خبر اومدم. باید برگردم. - چرا تعارف می کنی آخه. اصلا بیا باهم بریم پیش استادت. داشتم می رفتم خونه ریحانه. 🔸سکوت می کند. مادر کمی خیالش راحت می شود که با این حال، او راهی خیابان ها نمی شود. لباسهایم را می آورد و سفارش می کند که مراقبش باشم. سریع حاضر می شوم تا مهناز، کمتر فکر و خیال کند. ریحانه خانه نیست. مادر ریحانه ما را به اتاقش راهنمایی می کند تا منتظر آمدنش باشیم. گفته است تا نیم ساعت دیگر می آید. منتظر می شویم. هر چه می خواهم سر صحبت را با مهناز باز کنم، نمی توانم. فضای سنگینی است. 🔻مهناز کتاب بینشش را در می آورد و شروع می کند به خواندن. من هم دفتر خاطرات ریحانه را باز می کنم تا کمی خودم را مشغول کنم: " 25 خرداد. پدر رفته است و ما چند روزی است تنها مانده ایم. امیدوارم برای عمو مشکل جدی ای نباشد. هر چه سعی کردیم با پدر تماس بگیریم نشده است. خدایا مراقب پدر و عمو و خانواده های ما باش و هر چه خیر هست برایشان بخواه. الهی آمین. " 🔸ورق می زنم: "26 خرداد. پدر خودش تماس گرفت. از چیزی که گفتن خیلی ناراحت شدیم. صدای پدر غمگین و ناراحت بود. به من گفت: ریحانه، دست به دامن شهدا بشو. حال عمو خوب نیست. عمو محمود تصادف کرده بوده و در بیمارستان بستری بود. خدایا به حق فاطمه زهرا همه بیماران را شفا مرحمت بفرما. الهی آمین. " "27 خرداد. امروز مهمان شهدای گمنام بودم و دلی سبک کردم. ایمیل دختر عمو حالم رو بدتر کرد. عمو تصادف کرده و پول عمل نداشتن و چند روزی با مراقب های عادی به سر برده . وضعیتش بدتر شده که پدر از راه رسیده و برای عمل خوابودندتش. اما عمو به خاطر این تاخیر چند روزه می ره تو کما. خدایا... چقدر این پول مهمه برای بشر...خدایا همه بیماران رو به حق صاحب الزمان شفا عاجل عنایت کن. الهی آمین. " 🔹تعجب می کنم. برای ریحانه چنین اتفاقاتی افتاده بوده و چیزی به من بروز نداده است. ناراحت می شوم. مهناز خودش را با کتاب مشغول نشان می دهد اما از آن وقت تا حالا همان صفحه ایست که از اول بوده. باز هم نوشته های ریحانه را تندتند می خوانم و متوجه می شوم پدرش برای اینکه بتواند پول عمل را جور کند آن جا مشغول به کاری می شود و از این طرف هم ریحانه حقوقی که خاله پری برای تدریسش می دهد را برای پدر می فرستند. پدرش می خواسته خانه شان را برای فروش بگذارد. حاج آقا مصطفوی به علت نبود پدر جویای حال او از مادر ریحانه می شود و او اتفاقی را که افتاده تعریف می کند. حاج آقا از صندوق قرض الحسنه پولی را به فهیمه خانم می دهد و همین می شود که خیلی سریع می توانند عمویش را عمل کنند. بعد از پانزده روزی هم نوشته بود که حال عمومی عمو بهتر شده و از کما در آمده است و پدر قرار است او را با خود به ایران بیاورد. 🔸مهناز خیره به کتابش نشسته و گوشه چشمانش خیس از اشک شده. به روی خودم نمی آورم تا احساس ناراحتی و خجالت نکند. چند ورق از دفتر خاطراتش را رد می کنم و نام فَرانَک، حرکت دستانم را قفل می کند. برای این نوشته اش تاریخ نزده است. "خدایا ممنونم از این همه لطفی که به من داری و شرمگینم از این همه کوتاهی ای که در عبادت و بندگی ات دارم. این همه مهر و عطوفتی که به بندگانی چون فرانک داده ای مرا سرشار از مهر تو می کند. چقدر این دختر مهربان است و نزد تو عزیز که اینگونه نور را بر قلبش تاباندی. " 🔻مادر ریحانه، به در اتاق تقه ای می زند و با سینی چای و میوه، وارد می شود. بشقاب های میوه را روی میز جلوی من و مهناز می گذارد و از نبود ریحانه عذرخواهی می کند. مشغول خوردن میوه می شویم و برای مهناز، سیب و کیوی پوست می کنم که ریحانه هم از راه می رسد. او هم از نبودش خیلی عذرخواهی می کند. 🔹چشمانش روی مهناز قفل شده است. نیم نگاهی به من می کند. شانه هایم را بالا می اندازم که یعنی نمی دانم جریان از چه قرار است. سیستم را روشن می کند. نرم افزار مسنجرش را باز می کند و من را می نشاند پشت سیستم برای چت کردن با خواهر خودم. فکر خوبی است که من را مشغول نشان دهد و با مهناز صحبت کند. از مهناز می پرسد: + اشکالی نداره که نرگس جان پشت سیستم باشن؟ " نه اشکالی نداره. نمی دونم. + چی شده مهناز جان، پکری؟ اتفاقی افتاده؟
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 ⭕️ ليلة الرغائب شب آرزوها نيست! 🔺در سالهای اخیر در مورد معنای لیلة الرغائب كه اولين شب جمعه ماه رجب است، اشتباهی بزرگ صورت پذیرفته است... 🔸در برنامه های ویژه این شب پر فیض، به اشتباه لیلة الرغائب را شب آرزوها معنا میکنند؛ اين در حالى است که موضوع "ليلة الرغائب" هيچ ارتباطى با "آرزو" و "آرزو کردن" ندارد و اساساً در ادبيات دينى، مؤمنان همواره در آيات و روايات مختلف، از داشتن آرزوهاى دور و دراز، منع شده و "طول الأمل" همواره مذموم شمرده شده است و آنچه به جاى آن مطرح است، موضوعيت و به رحمت الهى در عين اعتقاد به از عذاب او است. 📝 بررسی لغوى معناى لیلة الرغائب: "رغائب" جمع مکسر "رغيبة" است که در زبان عربى دو معنا را افاده ميكند‌: ۱- چيزى که مورد ميل و رغبت انسان است. [کتاب العین، ج۴، ص۴۱۳] ۲- بخششى که فراوان باشد. [جمهرة اللغة، ج۱، ص۳۲۰] 🔸همان طور که ديديم هيچ يک از اين دو معنا، ارتباطى با "آرزو کردن" ندارد و موضوع اين معانى مربوط به فلسفه و هدف خلقت جن و انس، عبادت خدا است. 🔸 ليلة الرغائب شبى است که خداوند خواسته است تا بندگانش با ميل و رغبت به‌ سوى عبادتش بشتابند و ساعتى را به اقامه نماز و استغفار و مناجات با پروردگارشان به سرآورند و بخشش و رحمت و مغفرت او را طلب کنند. 🔅در حدیث است که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ملائکه این شب را به این نام نهادند و محدثان در کتاب‌های دعا نمازی با کیفیت مخصوصی در این شب ذکر کرده‌ اند که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: 🔺هر کس این نماز را در این شب انجام دهد ثواب این نماز به نیکوترین صورت با روی خندان و درخشان و با زبانی فصیح در شب اول قبر در حضور این فرد ظاهر شود و به او می‌ گوید: ای دوست من مژده می ‌دهم تو را که از هر شدّت و سختی نجات یافتی، نمازگزار می‌گوید: تو کیستی که من تاکنون چنین صورتی زیبا با چنین جلوه ‌ای ندیدم و سخنی شیرین‌تر از کلام تو نشنیده ‌ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیدم در پاسخ می‌گوید: من همان نماز لیلة الرغائبم که شما انجام دادی. امشب آمده‌ ام نزدت باشم تا حق را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من در عرصه قیامت سایه بر سر تو خواهم افکند پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد. 🔖 کیفیت اعمال لیلة الرغائب : 🔸روز پنج شنبه اول ماه رجب روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز اقامه شود كه هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذكر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذكر "سبوح قدوس رب الملائكة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلی الاعظم" گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذكر "سبوح قدوس رب الملائكة والروح" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد. @Emam_kh
5.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🙏 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: در محاسبه‌ی نفس به قول ما مشهدى‌‌ها با خود روپایى نکنى ✏️ یعنى طرف خودت را نگیرى 👈 چرا؟ [چون] اِنَّ اللهَ خَبير؛ خدا دانا است به آنچه شماها انجام میدهید 🖼 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ 👈 تفسیر سوره حشر، آیه ۱۸ @Emam_kh
🔴 جهل مرکب اقتصادی ننگ و نفرین بر آن علم اقتصادی که نتیجه اش می شود بیچاره تر شدن مستضعفین و گردن‌کلفت تر شدن مستکبرین حالا در هر دانشگاه مثلا معتبر دنیا و جهنم دره ای که می خواهد تدریس شود این اقتصادی که لیبرال ها و پیروان مکتب گران کن فریادش می زنند نه یک علم بلکه جهل مرکبی است که سرمایه داران زالو صفت دنیا برای چاپیدن و استثمار جوامع به اسم علم توی کت ملت ها کرده اند ... ✍ "قاسم اکبری" @Emam_kh
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ قابل تأمل ترامپ درباره چرایی عدم ساخت مسکن برای جوانان : اگر برای جوانان مسکن بسازیم قیمت مسکن پایین می‌آید! ترامپ در پاسخ به سوال خبرنگار که از او درباره‌ی بررسی وضعیت اضطررای ملی در مورد مسکن و تامین مسکن مورد نیاز جوانان می‌گوید: افراد زیادی مسکن دارند که به دلیل شرایط اقتصادی و بازار قوی، خانه‌هایشان بسیار ارزشمند است. خانه بخش بزرگی از دارایی خالص آنهاست. من نمی‌خواهم این اعداد را دست کم بگیرم، چون می‌خواهم خانه‌هایشان همچنان ارزش بالایی داشته باشد. اگر ما ناگهان مقدار زیادی مسکن بسازیم این باعث کاهش قیمت مسکن می‌شود. بنابراین می‌خواهم از افرادی که از ارزش اموال کسانی که خانه‌ دارند، خانه‌ای که آنها را ثروتمند و خوشحال کرده است، مراقبت کنم. ✍چقدر دقیق پاسخ میده. ترسیم نظام سرمایه‌داری و لیبرالیسم با این وضوح. در این نظام، منافع مالکان بر نیاز بی‌خانمان‌ها و جوانان مقدمه؛ چون مالکیت سرمایه، معیار مشروعیت تصمیم‌گیریه. این دقیقا یعنی نظام سرمایه‌داری. در این منطق، اگر فقرا و جوانان خانه‌دار بشن، بازار آسیب می‌بینه؛ پس طبیعیه که فقرا قربانی بشن تا سرمایه آسیب نبینن. دولت هم وظیفه‌اش حفظ سرمایه‌س نه ایجاد عدالت یاد آخوندی، وزیر مسکن روحانی افتادم که افتخارش این بود که در ۸ سال یک دونه مسکن هم نساخت. اونهایی که تهمت لیبرال بودن به دولت شهید رییسی میزنن میدونن که در طول سه سال چند صد هزار مسکن ملی برای جوانان ساخته شد؟ روزبه روز هم سرعت ساخت بالاتر میرفت. اون دولت لیبرال بود؟ @Emam_kh