eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردی که تو میدون جنگ لرزه به اندام دشمن مینداخت، همچین لطافت طبعی داشت... @Emam_kh
نسخہ ای مجرب برای پا درد و زانو درد😓 ✴️⇦•درمان کسانیکه پا درد و استخوان درد و زانو درد دارند و همیشه از ضعف بدنی برخوردار هستند 🔺چوب دارچین پودر شده:۱ قاشق غذاخوری ▪️هل:۱۰ عدد هل سبز خرد شده 🔻زعفران:یک دوم قاشق چایخوری 🔘✍این مقدار برای ۴ لیوان 《۱ لیتر 》 دم ڪرده ڪافی است . روزانه میل گردد. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴گویا یکی از علل فشار دولت به صداوسیما و ممنوع شدن پخش زنده برنامه جهان آرا، پخش این کلیپ روشنگرانه در این برنامه بوده است!! 🔺این کلیپ فوق العاده را حتما ببینید @Emam_kh
قاتلان_شهید_سلیمانی_ها من به دنبال توطئه پنداری نمی روم، چراکه آنچه پیش از توطئه می بینم، مهمتر و اثرگذارتر و اصلا زمینه ساز هر توطئه ای است و آن شکست ما در است، 🔺درست آنجاییکه که اولویت ها گم می کنیم! 🔺درست آنجاییکه شعار نه غزه نه لبنان سر می دهیم! 🔺درست آنجاییکه مذاکره با شیطان بزرگ را کلید حل مشکلات می دانیم! 🔺درست آنجاییکه گمان میبریم، کوتاه بیاییم حله، هسته ای را بدهیم، موشکی را بدهیم، مقاومت را بدهیم! 🔺درست آنجاییکه میپذیریم مدافعان حرم، مدافعان بشار هستند و جنگ آنها امنیت ما نیست بلکه صرفا هزینه است! 🔺درست آنجاییکه دل به صدای دشمن می دهیم، سپاه و عملکرد سپاه را فراموش می کنیم و سخن از استعفای فرمانده عزتمند سپاه می دهیم! 🔺 درست آنجاییکه نخست وزیر کانادا را راستگو می دانیم و به خود اطمینان نداریم! 🔺درست آنجاییکه آمریکا را نادیده می گیریم، و مرعوب دشمن، به حاشیه می بریم! 🔺درست آنجاییکه به اشتباه رای میدهیم! و نااهلان و نا محرمان را بر مسند مینشانیم! 🔺درست آنجاییکه کنسرت را از نان شب معیشت واجب تر می دانیم! 🔺درست آنجاییکه دنیا را عوضی می بینیم و با تحقیر موشک سخن از مذاکره می کنیم! 🔺درست آنجاییکه برجام نوشتیم، از تصویب آن خوشحالی کردیم، امریکا رفت بعد به اروپا اطمینان ساده لوحانه کردیم! 🔺درست آنجاییکه نیروی انتظامی و نظامی خود را تحقیر کردیم! 🔺درست آنجاییکه فرانسه را بی طرف! دانستیم و گزارش عملکرد انتظامی خود را دادیم! 🔺درست آنجاییکه پالسهای تابلو به غرب دادیم! 🔺درست آنجاییکه از تحریمها اظهار عجز کردیم! 🔺درست آنجاییکه بر طبل اختلاف کوبیدیم! 🔺درست آنجاییکه دو قطبی سازی بیهوده کردیم و دو دسته شدیم! 🔺درست آنجاییکه روز قدس و ۲۲ بهمن و را بزرگ نداشتیم! 🔺و... 🔹آری هنگامی که اینگونه عمل کردیم، قاسم سلیمانی ها را به مسلخ بردیم! راستی که ما تنها او را به مسلخ نبردیم بلکه پیش از او: 👈عزت، اقتدار، مصلحت، معیشت، منفعت، غیرت و غرور را ردیف کردیم تا به مسلخ بروند، اما... 👈اما قاسم سلیمانی ها پیشمرگ این همه دار و ندار شدند تا با شهادتشان، از خواب آلودگی جنگ رسانه ای بیدار شویم و یادمان بیاید که چه داشته های ارزشمندی داریم که به راحتی در در اختیار دشمن قرار دادیم. 🔻پینوشت: مارا بکشید، ملت ما بیدارتر می شود. امام خمینی ره ✍ محمود_باقری @Emam_kh
🔴 نگذاریم ماجرای #هواپیمای_اوکراینی مبهم بماند... ✅ داود_مدرسی_یان @Emam_kh
🔴بیانیه شماره ۲ آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر در خصوص سانحه دلخراش هواپیمای مسافربری اوکراینی در پی برخی اظهار نظرهای مشکوک سیاسیون "خطای انسانی با قطعیت منتفی است" @Emam_kh
داستان 💞 از عشق تا حوزه 💞 🍁 قسمت پنجم 🍁 🌟 مثل دخترا خونه نشین شده بودم 🌟 از مدرسه یه راست به خونه می آمدم . 🌟 در کار خانه به مامان کمک میکردم 👈 گاهی ظرف می شستم ، 👈 سفره پهن میکردم و جمع میکردم ، 👈 خانه را با جارو دستی جارو میکردم، 👈 پتو و تشک های خواب را 👈 صبح به صبح جمع میکردم و... 👈 گاهی لباسامو خودم می شستم. 🌟 از روزی که به اهواز آمدیم 🌟 دلتنگی و افسردگی ام زیاد شد 🌟 از دیدن پول و مادیات خوشحال نمی شدم 🌟 هر پولی که بهم می دادند ، 🌟 خرج نمی کردم و توی قلک میذاشتم 🌟 هر وقت بابام پول نیاز داشت 🌟 از پولای من برمی داشت. 🌟 بابام به جای همه پولایی که ازم برده بود ، 👈 دوچرخه برام خرید . 🌟 از شانسم همه سوارش شدند الا خودم. 🌟 و گاهی سر همین دوچرخه دعوامون میشد 🌟 و آخر خودم کوتاه می آمدم. 🌟 اما اگر خراب میشد ، 🌟 تعمیرش می افتاد گردن من . 🌟 ایام عید ، اونقدر بی خیال بودم 🌟 که خود بابام یا داداش حمزه 🌟 برام لباس عید می خریدند . 🌟 بی توجهی پدر و مادرم نسبت به ما 🌟 بیش از حد شده بود 🌟 گاهی ما برادران برای جلب توجه آنها 🌟 رقابت می کردیم 🌟 و به همدیگه حسادت می کردیم 🌟 و متاسفانه این حسادت ها 🌟 تبدیل به دشمنی یین ما شده بود. 🌟 من فرزند وسط خانواده بودم 🌟 دو برادر ، بزرگتر از خودم داشتم 🌟 و دو برادر ، کوچکتر از خودم داشتم 🌟 محبت و توجهی اگر بود 👈 نصیب کوچکترها می شد . 🌟 کاری که مختص بزرگترها اگر بود 👈 به برادران بزرگتر می دادند. 🌟 ومن ماندم حیران و سرگردان 🌟 نمی دانستم بزرگ خانوادم 👈 یا فرزند کوچک خانواده 🌟 اخلاق پدر داشت تغییر می کرد 🌟 اعتقاداتش عوض می شد 🌟 انتقادهایش از ما بیشتر می شد 🌟 انتظاراتش از ما ، 👈 بیش از حد بچگی ما بود 🌟 انتظار داشت منِ دوازده ساله ، 👈 عقل چهل سالگی اونو داشته باشم. 🌟 همیشه دنبال ایراد گرفتن بود 🌟 به حدی که اگر هزار خوبی بکنیم نمی دید 🌟 اما اگر خدایی نکرده یک بدی بکنیم ، 🌟 آنقدر گنده می کرد 🌟 و در فامیل عَلَم می کند 🌟 تا جایی که احساس جانی 🌟 و گنه کار بودن ، 🌟 ما رو از درون نابود می کرد...
داستان 💞 از عشق تا حوزه 💞 🍁 قسمت ششم 🍁 🌟 پدر بزرگم مریض شد 🌟 و حالش وخیم تر می شد 🌟 اما متاسفانه به جای اینکه 🌟 در این آخر عمری 🌟 براش قرآن و دعا بذارن 👈 تا راحت جان دهد 🌟 برایش آهنگ و رقص خلیجی می ذاشتند 🌟 پدربزرگ ، خانه ما بود 🌟 و تلویزیون مال او شد 🌟 در حالی که ما با تلویزیون ، انس داشتیم 🌟 به خاطر همین بهانه آن را می گرفتیم 🌟 همیشه سر تلویزیون دعوا بود 🌟 چون مریض بودیم 🌟 و همدمی غیر از آن نداشتیم 🌟 من عاشق فیلم های هندی شده بودم 🌟 چون غمناک و گریه آورند 🌟 گاهی در روز ، 🌟 سه چهارتا فیلم هندی می دیدم. 🌟 دوره دبیرستانم که تمام شد 🌟 آزاد شدم 🌟 و علاقه ای به دانشگاه رفتن نداشتم. 🌟 بعد از سالها دوری از اجتماع ، 🌟 توسط داداشم به تاکسی سرویس 🌟 معرفی شدم 🌟 و آنجا مشغول کار شدم 🌟 واین امر سبب شکستن حصر خانگی من شد 🌟 پدر و مادرم ، بعد از ۲۲ سال ، 🌟 و بعد از ۵ پسر ، 🌟 صاحب یک دختر شدند 🌟 خواهرم به دنیا آمد 🌟 ولی هیچ یک از ما برادران ، 🌟 احساسی بهش نداشتیم 🌟 و حتی با اینکه مادرمان 🌟 چند روز بیمارستان بستری بوده 🌟 ولی ما مثل همیشه 🌟 وابسته به تلویزیون بودیم 🌟 و ذره ای دلتنگ مادر نشدیم 🌟 یه روز قبل از به دنیا آمدن بتول ، 🌟 پدر وقتی ما را در این حال دید 🌟 دعوامون کرد و گفت : 🌹 مادرتون داره می میره 🌹 اونوقت شما دارین تفریح میکنین 🌹 مگه شما عاطفه ندارید ؟! 🌹 مگه احساس ندارید مگه... 🌟 ولی ما اصلا نمی فهمیدیم بابا چی میگه 🌟 نمی فهمیدیم عاطفه چیه ؟! 🌟 احساس چیه ؟! محبت چیه ؟! 🌟 مدتی بعد ، پدر بزرگم سکته کرد و مرد . 🌟 خیلی وقته که از قبیله ما 🌟 کسی نمرده بود 🌟 متاسفانه این حادثه 🌟 شروع سریال مرگهای ناگهانی شد... 🍁 ادامه دارد ...... 📝 نویسنده : حامد طرفی