✍️ #تنها_میان_داعش
قسمت_هفتم
💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریهاش بهوضوح شنیده میشد.
زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرینزبان ترینشان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا میکرد که شکیباییام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد.
💠 حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمیبینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی میکنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر #داعشیها بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا!»
انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زنعمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را میبوسید و با مهربانی دلداریاش میداد :«مامان غصه نخور! انشاءالله تا فردا با فاطمه و بچههاش برمیگردم!»
💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد.
عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.»
💠 نمیتوانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدمهایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا میزدم که تا عروسیمان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به #قتلگاه میرفت.
تا میتوانستم سرم را در حلقه دستانم فرو میبردم تا کسی گریهام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانههایم حس کردم.
💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمیآمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفههای اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمیگردم! #تلعفر تا #آمرلی سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!»
شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمیام بریده بالا میآمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم میدیدم جانم میرود.
💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه میلرزید و میخواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و #عاشقانه نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یهذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمیکَند، از کنارم بلند شد.
همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو میگیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس میکردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند.
💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت #وضو میدرخشید و همین ماه درخشان صورتش، بیتابترم میکرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش میبرد و نمیدانستم با این دل چگونه او را راهی #مقتل تلعفر کنم که دوباره گریهام گرفت.
نماز مغرب و عشاء را بهسرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشکهایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت.
💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد.
ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط #موصل بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است.
💠 شاید اگر میماند برایش میگفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم #ناموسش نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشیها بود.
با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریهای که دست از سر چشمانم برنمیداشت، به سختی خواندم.
💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویههای مظلومانه زنعمو و دخترعموها میلرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچهات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!»
کشتن مردان و به #اسارت بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم...
ادامه_دارد....
✍️نویسنده: فاطمه_ولی_نژاد
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
#خدا_حافظی_یا_علی
🤔پرسش
❔آیا این مطلب صحت دارد درباره علت به کار بردن لفظ «یا علی» هنگام خداحافظی از پیامبر سؤال شد: یا رسول الله ما وقتی صحبتمان، و حرفمان با یکی تمام می شود، پایان کلاممان، او را به خدا میسپاریم، به بیان پارسی میگوییم: خداحافظ و به زبان عربی میگوییم: فی امان الله. اگر بدون خداحافظی کردن، در وسط سخن گفتن از او جدا بشویم، نوعی بی ادبی میپنداریم شما وقتی در معراج با خدا همصحبت شدید، پایان جمله که نمیتوانستید به ذات خدا عرضه بدارید: تو را به خدا میسپارم آخرین جمله رد و بدل شده، بین شما و خدا چه بود؟ آنحضرت فرمود: در پایان صحبت، خداوند سبحان به من «یا علی» گفت، من نیز به خدای خود «یا علی» گفتم. این آخرین جمله بین من و ذات مقدس خدا بود ❕❕
💠#پاسخ💠
👌حکایت مربوطه در روایتی نیامده است ، آنچه در مورد علی علیه السلام در #معراج آمده است موارد دیگری است که از جمله آن دو حکایت زیر است .
❕امام رضا علیه السلام به نقل از پیامبر گرامی می فرماید ؛
« زمانی که به #معراج رفته بودم ، در دل عرش ملکی را دیدم که در دستانش شمشیری از نور است که با آن شمشیر بگونه ای حرکت انجام می داد که علی بن ابی طالب با ذو الفقار انجام می داد ، فرشتگان هر گاه مشتاق علی بن ابی طالب می شدند به صورت آن ملک نگاه می کردند ، من گفتم پرودگارا آیا این فرد ، علی بن ابی طالب است ؟ پرودگار مرا مخاطب قرار داد که ای محمد این فرشته ای است که او را به صورت علی خلق کرده اند و حسنات و تسبیح و تقدیس او را تا روز قیامت برای علی بن ابی طالب می نویسم »
📚عیون الاخبار ج2 ص131
👌در نقل دیگری آمده است ؛
« فرشتگان از محبتشان به علی نزد خدا شکایت کردند ، خداوند نیز آن ملک را از نور به صورت علی ( برای آنها ) آفرید ...»
📚ارشاد القلوب ج2 ص233
👌در نقل دیگری آمده است که از پیامبر گرامی پرسیده شد خدا در شب معراج چگونه با تو #سخن گفته و تو را مخاطب قرار داد؟
👌 آنحضرت فرمود: «مرا به زبانی مانند زبان على بن ابیطالب مخاطب قرار داده سپس به من الهام کرد که بگو: پروردگارا ، تو با من سخن میگویی یا على. سپس فرمود: اى احمد .من چیزى هستم ولى از همه چیزها فاصله دارم مانند چیزهاى دیگر نیستم و من به مردم قیاس نمیشوم و به موجودات تعریف نمیشوم. تو را از نورم آفریدم و على را از نور تو آفریدم او را به رازهاى نهانى دل تو آگاه کردم من کسى را به سوى دل تو دوستتر از على بن ابیطالب پیدا نکردم سپس با زبان على با تو سخن گفتم تا #دلت آرام بگیرد».
📚بحار الانوار ج38 ص312
📚کشف الغمه ج1 ص106
📚الطرائف ج1 ص155
👌البته باید توجه داشت که منظور از سخن گفتن خدا سخن گفتن با زبان نیست زیرا سخن گفتن با زبان و از طریق تارهای صوتی از عوارض جسم است و درباره خداوند که منزه از جسم وجسمانیت است مفهوم ندارد بلکه منظور سخن گفتن به وسیله ایجاد امواج صوتی در فضاست چرا که خدا قادر است بر اینکه امواج صوتی را در فضا بیافریند و این امواج را به گوش انبیا و پیامبرانش برساند و پیام خود را از این طریق به آنها ابلاغ کند آنچنان که قرآن درمورد تکلم با موسی بن عمران در وادی ایمن گواهی میدهد که امواج صوتی درآن درخت مخصوص ایجاد شده وموسی را به سوی خود فرا خوانده است
📚تفسیر نمونه ج2 ص478
پرسمان_اعتقادی
@Emam_kh
🔴 🚨جاسوس ۵ هزار دلاری!
🔻اطلاعات جدید از «موسویمجد» جاسوسی که حزبالله مچش را گرفت
🔹برخلاف آنچه در برخی رسانهها گمانهزنی میشود، وی نظامی یا پاسدار نبوده و همچنین جزو نیروهای بسیجی که بصورت داوطلب عازم سوریه میشدند نیست.
🔹«موسوی مجد» پیش از انقلاب و در سنین کودکی همراه با خانواده از ایران خارج شده و بزرگشده کشور سوریه است.
🔹وی در سوریه با برخی مستشاران ایرانی ارتباط میگیرد و به عنوان راننده مشغول بهکار میشود و در پوشش راننده اطلاعاتی که بهدست میآورد را به سرویس اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا میفروخت.
🔹او در قبال این اطلاعات ماهانه ۵ هزار دلار از این سرویسها حقوق دریافت میکرد.
🔹زمان دستگیری موسوی مجد ۲۶ ماه قبل بوده است و پرونده وی ارتباطی به ترور حاج قاسم سلیمانی ندارد.
او توسط نیروهای حزبالله لبنان شناسایی و دستگیر و به ایران تحویل داده شد و از آن زمان در بازداشت به سر میبرد.
🔺حکم اعدام این جاسوس تایید شده و در زمان خود اجرا خواهد شد./تسنیم
@Emam_kh
«مشایخ» متهم ردیف ۲ دادگاه طبری: «قاضی منصوری» ۵۰۰ هزار یورو گرفت اما باز هم قانع نشد/ او با من تماس گرفت و گفت بگو پول را به عنوان قرض به منصوری دادم
🔹قاضی بابایی پرسید: متهم منصوری را چه کسی معرفی کرد؟
متهم مشایخ پاسخ داد: در دفتر طبری با متهم منصوری آشنا شدم.
🔹قاضی بابایی پرسید: در ازای اقدامات و خدمات متهم منصوری چه مبالغی به او پرداخت شد؟
🔹متهم مشایخ مدعی شد: نجفی اظهار کرد که منصوری مزاحم وی شده است و از من پول و ملک میخواهد که در ۵ نوبت ۵ بسته که جمعاً ۵۰۰ هزار یورو بود به او دادیم، اما باز هم قانع نشد.
🔹سه الی چهار روز گذشته؛ یعنی دو روز قبل از دستگیری منصوری، او با من تماس گرفت و گفت که شما در جلسه دادگاه بگو پول را خودم به عنوان قرض به آقای منصوری پرداخت کردم؛ اما من پاسخ دادم که چرا باید این حرف را بزنم؟
@Eman_kh
کنجد_عسلی
شکر 6 ق غ
عسل 6 ق غ
کنجد 2 پیمانه
مغز تخمه آفتابگردان،خلال پسته برای تزئین
کره مقدار کمی
1. کنجد رو بریزید داخل سینی فر بزارید روی 350 درجه فارنهایت تا کنجدها رنگشون عوض بشه و تست بشن وکمی طلایی بشن . زیاد نزارید که رنگشون عوض بشه فقط طلایی بشن کافیه. قهوه ای بشه مزشونم بد میشه و در نتیجه شیرینیهاتون هم بد مزه و تلخ میشن.
2. یک کاغذ روغنی داخل سینی پهن کنید و روش رو کامل کره بمالید و کنار بزارید .
3. زیاد کره نزنید فقط کمی چرب بشه کافیه .
4. شکر و عسل رو بزارید روی حرارت متوسط و مدام هم بزنید تا وقتی که شکر اب بشه، به مدت تقریبا 5 دقیقه بزارید روی حرارت باشه تا وقتی که مواد بجوشه و حباب بزنه کنجد رو اضافه کنید و با قاشق چوبی خوب مخلوط کنید.
5. بلافاصله بریزید توی سینی روی کاغذ روغنی و سعی کنید به هم فشارشون بدید و یک جا جمع کنید و با وردنه روش رو صاف کنید بعد با یک چاقوی بلند برشش بدید . میتونید مستطیل یا مربع برشش بدید و روی آنها مغز تخمه و خلال پسته بپاشید.
6. بعد دست نزنید و بزارید تا کاملا خنک بشن و بعد از هم جداشون کنید
@Emam_kh
هرکس #حجاب را تحقیر کرد #تحقیرش_کنید...
رهبر انقلاب : اگر کسی به دختر چادری یا با حجاب با نظر تحقیر نگاه می کند، تحقیرش کنید، ملاحظه نکنید
اگر کسی به جوان حزب اللهی که ریش دارد، با نظر تحقیر نگاه می کند و دورش می کند تحقیرش کنید
@Emam_kh
چند تا دیگه از این قانون های ظالمانه تصویب شده ؟؟؟؟!!!
آقای مجلس این قبیل قوانین ظالمانه رو زودتر اصلاح کنید
#مجلس_انقلابی
@Emam_kh
#خاطره
✍شهید پور جعفری می گفت:
روزی در منطقه ای در سوریه،
حاجی خواست با دوربین دید
بزنه،خیلی محل خطرناکی بود،
من بلوکی را که سوراخی داشت،
بلند کردم که بذارم بالای دیوار که
دوربین استتار بشه.
همین که گذاشتمش بالا
تک تیرانداز بلوک رو طوری زد
که تکه تکه شد ریخت روی
سر و صورت ما.
حاجی کمی فاصله گرفت،
خواست دوباره با دوربین دید
بزنه که این بار ،گلوله ای نشست
کنار گوشش روی دیوار ، خلاصه
شناسایی به خیر گذشت.
بعد از شناسایی داخل خانه ای
شدیم برای تجدید وضو احساس
کردم اوضاع اصلا مناسب نیست
به اصرار زیاد حاجی رو سوار
ماشین کردیم و راه افتادیم.
هنوز زیاد دور نشده بودیم که
همون خونه در جا منفجر شد و
حدود هفده تن شهید شدند
🗯بعداز این اتفاق حاجی به من
گفت:حسین امروز چند بار نزدیک
بود شهید بشیم اما حیف.
📚راویت کننده: سردار حسنی سعدی
در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۸
@Emam_kh
🔴خدایا در دورانی که نگه داشتن دین، از نگه داشتن آتش در دست سخت تر است، مارا همچون سرباز رشیدت شهید #قاسم_سليماني ثابت قدم نگه دار. خدایا به حق اباعبدلله الحسین (روحی فداک) مارا پاکیزه بپذیر.
*محمد شیروانی*
@Emam_kh
ای که میدانی ندارم
غیر درگاهت «پناهی»
دیگر ازمن برمگردان
روی خود، گاهی «نگاهی»
خـدایا 🌸🍃
کمک کن کسی مریض نشه
کسی گرفتار بیمارستان نشه
و ما را در دامن امن خودت قرار ده
شبتون بخیروپرازآرامش خداوند.
@Emam_kh
الإمامُ عليٌّ عليه السلام :
يُستدَلُّ على إدبارِ الدُّوَلِ بأربَعٍ : تَضييعِ الاُصولِ ، والتمسُّكِ بالفروعِ ، وتَقديمِ الأراذلِ ، وتأخيرِ الأفاضِلِ .
امام على عليه السلام :
چهارچيز نشانه به سر آمدن دولتهاست: فرو گذاشتن اصول ، چسبيدن به فروع ، مقدّم داشتن فرومايگان وعقب زدن مردمان با فضيلت و لايق .
غرر الحكم : 10965 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷ســلام
🌸صبحتون
🌷پراز خیر و برکت
🌸در پناه پروردگار
🌷امروزتون بخیر و نیکی
🌸حال دلتون خوب
🌷وجـودتون سـلامت
🌸زندگیتون غرق در خوشبختی
🌷روزتون پراز انرژی مثبت
@Emam_kh
🌸🍃﷽🌸🍃
🔻عُلماء میترسند🔻
👮♀ 👨✈️ وقتی یه افسری وارد دفتر مافوقش میشه، تو دلش یه خوف و ترسی داره:
😢️ نکنه که دیر دستم رو بالا برده باشم..
😰 نکنه بد وایساده باشم..
😢️ نکنه لباسم مُشکلی داشته باشه..
😰 هِی به سر و رویِ خودش نگاه میکنه..
😢 هِی تو دلش خوف و ترس داره..
👨🎓 وقتی یه دانشجو تو دفتر استادش میره👨🏫، باز همین حالت رو داره.
😢😰 وقتی کسی پیش یه آدمِ بزرگ و مشهوری میره، باز این حالت رو داره.
☜ همهی اینها علامتِ «علم و آگاهی»،
و نتیجهی «دانش» است..
چون این آدم رو میشناسه، این ترس رو ازش داره.💯
پس «علم و آگاهی» 👈 «خوف و ترس» به همراه داره.
این حالت رو بهش میگن👈 #خشیت.
#خشیت👈👈 یعنی اون «خوف و ترس»، و تأثّر قلبی، که انسان بخاطر احترام و عظمت از کسی در دلش پیدا میشه.👉👉
حالا قرآن کریم میفرماید:
🕋 إِنَّمَا يَخْشَى اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ. (فاطر/۲۸)
💢 ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥِ ﺧﺪﺍ، ﺗﻨﻬﺎ عُلماء و ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ (یعنی کسانی که علم و آگاهی دارند، و خدا را میشناسند)، نسبت به خدا خشیت دارند و ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﻰﺗﺮﺳﻨﺪ.
☝️ یعنی اگر کسی #خدا رو شناخت،️ و به عظمتِ خدا، «علم و آگاهی» پیدا کرد:
☜ دیگه میترسه و حواسش رو جمع میکنه.😰
☜ دیگه دنبال هوا و هوس نمیره..👻
☜ دیگه گوش به فرمانِ #شیطان نمیشه😈
☜ دیگه #گناه نمیکنه..👏👏
🔔❗️ اگر ما خیلی راحت #گناه میکنیم، دلیلش اینه که #خدا رو نمیشناسیم...
و به عظمت و بزرگیِ #خدا آگاه نیستیم...
✅️ اصلاً یه راه #ترک_گناه همینه:
#خدا رو بشناسیم👈 تا #گناه نکنیم.
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
..
#سپهبدشهیدحاجقاسمسلیمانی:
🌹شکر میکنیم خداوند سبحان را که ما را بهرهمند کرد از دو رهبری از سلالهی پیامبر عظیمالشأن اسلام، امام دیروز جامعهی ما پایهگذار و بنیانگذار همهی خوبیها امام خمینی رضوان اللّه تعالی علیه و امام امروز جامعهی ما حضرت آیت اللّه العظمی امام خامنهای.
@Emam_kh
اعتماد بنفس😂 جوک سال...
گفتار درمانی و حرف مفت
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
من در میان شما باشم یا نباشم به همه ی شما وصیت میکنم نگذارید این انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد☝️
#امام_خمینی🌹
@Emam_kh
⚠️ مواظب باشیم
👈هر عبادتی که کردید مراقب باشید
سر خـدا منت نذارید.
مثلا از مسجد میای بیرون،
هوای نفست میگه به به!
واقعا من چقدر خوبم!
ببین بقیه نمیان مسجد
اما من هر شب میام و صف اول هم هستم!
خدا چهار تا بنده مثل من داشته باشه براش کافیه!
اینجا تو باید یه عکس العملی نشون بدی:
باید به هوای نفست بگی:
خب حالا که چی؟
خیلی هنر کردی؟
وظیفته خودت کِیفش رو کردی!
منت هم میذاری سر خدا؟؟
خیلی نامردی
هر جا که دست میذاری خرابش میکنی.
خدا منو از دست تو نجات بده.
یا کار فرهنگی موفقی انجام میدی،
همه تشویقت میکنن! اینجا باید
حسابی با هوای نفست بجنگی
و فحشش بدی...
اگه این کار رو نکنی هوای نفست با
همون کارای خوبت میبردت جهنما!!!
خود دانی...
📚استاد علیرضا_پناهیان
@Emam_kh
#استفتائات_امام_خامنهای_مدظله_العالی
‼️تیمم بر غبار زیر فرش
🔷س 12: معمولاً در زیر قالی که در اتاق پهن است گرد و خاکهایی جمع میشود آیا تیمم با این نوع خاک صحیح است یا خیر؟
✅ج: تا امکان تهیه چیزی که تیمم بر آن صحیح است مثل سنگ و خاک وجود دارد، تیمم بر گرد و غبار صحیح نیست؛ مگر به اندازهای باشد که عرفاً بر آن خاک صدق کند.
@Emam_kh
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🔸 آیه 43 سوره بقره
🌷وَأَقِيمُواْ الصَّلَاةَ وَءَاتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ
و نماز را به پا دارید و زكات را بپردازید و همراه با ركوع كنندگان، ركوع کنید
🌸انسان وقتی نماز را کنار گذاشت اسیر هوا و هوس می شود و روز به روز تیره و آلوده می شود معمولا خلافکارها با اهل نماز رفاقت نمی کنند می گویند او اهل نماز است از ما نیست در واقع اهل نماز با چنین افرادی دوست نیستند و از این جهت در آرامش هستند. خیلی از نمازها هم مؤثر نيستند نمازى مؤثر است كه انسان آن را درک کند و بفهمد در ابتدای سوره بقره در مورد اقامه نماز صحبت کردیم .اگر نماز قبول نشود سایر اعمال انسان قبول نمی شود.نماز و زکات باهم آمده است. علاوه بر نماز، باید به فقیران هم کمک کرد و زکات یک واجب دینی است که باید آن را پرداخت کرد.رکوع یعنی انسان در برابر خدا سرخم کند.
🔴مخاطب این آیه،قوم بنی اسرائیل است اما در واقع با خود ما هم هست این آیه دستور به سه عمل صالح شده که نماز را باید اقامه کرد یعنی دیگران هم همراهی شوند،زکات پرداخته شود و با رکوع کنندگان رکوع کرد.
🔹 پیام های آیه 43 سوره بقره🔹
✅بعد از دعوت به ایمان، دعوت به عمل صالح است.
✅نماز و زكات، در آیین یهود نیز بوده است.
✅ اساس دین بر حضور در اجتماع و دورى از گوشه نشینى است.
✅ اصل فرمان نماز، با جماعت است.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
#عکسنوشته_خبری
🔴 آشفتگی بازار فعلی مسکن اقدام فوری از سوی دولت میطلبد
رئیس قوه قضائیه در جلسه شورای عالی قوه قضائیه:
🔺هیچ پرونده ای زیر میز نداریم همه پروندهها زیردست قضات و در حال رسیدگی است.
شایعه سازی، دروغ پراکنی و تهمت زنی به افراد برای دادرسی عادلانه سم است و آن را مختل میکند.
🔺 سوالاتی درخصوص تاخیر ۴ ساله اجرای قانون مالیات برخانه های خالی وجود دارد اما آشفته بازار فعلی بازارمسکن اقدام فوری و جدی از سوی دولت می طلبد.
از قبل هم پیش بینی می شد اگر نقدینگی موجود در کشور به سمت تولید هدایت نشود در حوزه مسکن و ارز و طلا التهاب ایجاد خواهد کرد.
#قوه_قضائیه
#فساد
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببینید| لالایی رهبر انقلاب برای #شهدای_غواص
🌹به مناسبت سالروز تشییع باشکوه و 5ساعته شهدای غواص در تهران
یاد شهدای غواص باذکر 5 صلوات 🌺
@Emam_kh
۳۷ کشور جهان کشت محصولات #تراریخته را ممنوع کرده اند و در سایر کشور ها روی این محصولات برچسب مخصوص این نوع مواد غذایی رو زدن
اما دولت روحانی واردات تراریخته را تایید میکند آن هم محصولاتی بدون برچسب مربوطه
#خیانت_بزرگ
#تراریخته
@Emam_kh
✍️ #تنها_میان_داعش
قسمت_هشتم
💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب #آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو میگفت :«وقتی #موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست #مقاومت کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا #سُنی بودن که به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میکنن!»
تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست #داعش بیفتم، همان بهتر که میمُردم!
💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمیکرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش #اسیر داعش شوند.
اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را میبلعید و جلو میآمد، حیدر زنده به #تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟
💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریههایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش میکرد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام میداد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زنعمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچهات رو بیار اینجا!»
عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زنعمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیهالسلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زنها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام #امام_حسن (علیهالسلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!»
💠 چشمهایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان میدرخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر میکنید اون روز امام حسن (علیهالسلام) برای چی در این محل به #سجده رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر #فاطمه (سلام الله علیهما) هستید!»
گریههای زنعمو رنگ امید و #ایمان گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت #کریم_اهل_بیت (علیهالسلام) بگوید :«در جنگ #جمل، امام حسن (علیهالسلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش #فتنه رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز #شیعیان آمرلی به برکت امام حسن (علیهالسلام) آتش داعش رو خاموش میکنن!»
💠 روایت #عاشقانه عمو، قدری آراممان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر میزدم و او میخواست با عمو صحبت کند.
خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راهها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر میکند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانهشان را جواب نمیدهند و تلفن همراهشان هم آنتن نمیدهد.
💠 عمو نمیخواست بار نگرانی حیدر را سنگینتر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بیخبر بود. میدانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت.
دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمیکرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود.
💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بیرمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغتون! قسم میخورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!»
رنگ صورتم را نمیدیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح میلرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد.
💠 نگاهم در زمین فرو میرفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، میبُرد. حالا میفهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و میخواست با لشگر داعش به سراغم بیاید!
اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای #بعثیشان درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد...
ادامه_دارد...
✍️نویسنده: فاطمه_ولی_نژاد
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
✨﷽✨
✍پند یڪ پدر پیر بہ پسرش:
منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشڪهایت را با دستان خود پاڪ ڪن (همہ رهگذرند)
زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست ڪہ بتواند بہ راحتی قلبی را بشڪند (مراقب حرفهایت باش)
بہ ڪسانی ڪہ پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشتہ باش)
گاهی خداوند برای حفاظت از تو ڪسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار بہ برگشتنش نڪن پشیمان خواهی شد (خداوند وجود دارد،پس حڪمتش را قبول ڪن)
عمر من 80 سالہ ولی مثل 8 دقیقہ گذشت و دارہ بہ پایان میرسہ (تو این دقیقہ های ڪم،ڪسی را از دست خودت ناراحت نڪن)
انسان بہ اخلاقش هست نہ بہ مظهرش. اگرصدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرور مردان بود
قبل از اینڪہ سرت را بالا ببری و نداشتہ هات را بہ پیش خدا گلایہ ڪنی نظری بہ پایین بینداز و داشتہ هات را شاڪر باش.
🔻انسان بزرگ نمیشود جز بہ وسیلہ ی فكرش
@Emam_kh